چگونه برای کسب و کار اینترنتی مشتری جلب کنیم؟

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 1147
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 2306
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 115
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 231
    آي پي امروز آي پي امروز : 382
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 769
    بازدید هفته بازدید هفته : 14993
    بازدید ماه بازدید ماه : 1147
    بازدید سال بازدید سال : 752033
    بازدید کلی بازدید کلی : 2358256

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 18.118.99.234
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

چگونه برای کسب و کار اینترنتی مشتری جلب کنیم؟

چگونه برای کسب و کار اینترنتی مشتری جلب کنیم؟

 

یک راه بسیار موثر در جلب توجه مشتریان احتمالی و درگیر کردن فکر آنان با محصول و یا خدمات شما تصویر سازی ذهنی و القای یک تصویر جذاب به مخاطبان است.


هیچ چیز نمیتواند کسالت‌بارتر و غمگین‌تر از خواندن یه مشت اعداد و ارقام و شنیدن فهرست‌وار ویژگی یک محصول باشد . یک بازاریاب حرفه‌ای همیشه سعی بر این دارد که تمام ویژگی ها و آمار و ارقام محصول خود را در لفافه یک داستان بیان کند تا اینکه خیلی رک و بی آلایش سریع به دادن قیمت و اعدادهایی باشد که همیشه مشتری از اعداد و ارقام فرار میکند .

 

بعضی از مشتریان هستند که اصلاً حوصله عدد و ارقام را ندارند و فقط منتظر حساب و کتاب هستند برای پرداخت .

 

و بعضی دیگر هستند که قیمت براشون در اول خیلی مهم است ، واینجاست که یک فروشنده واقعی باید بتواند به این مشتری محصول خود را بفروشد، هیچ چیز مثل یک فروش جذاب نمیتواند باشد . هنر این است که مشتری احتمالی را به مشتری دائمی خود تبدیل کنی ، نه اینکه فقط نقش یک ماشین قیمت را در یک فروشگاه داشته باشید همان کاری که بعضی از دستگاه ها برای بارکد اجناس انجام میدهند.

 

داستان ها به طرز شگفت انگیز میتواند در ذهن و قلب یک خریدار رسوخ کند . داستان میتواند آستانه تحمل یک خریدار بی‌صبر و تحمل را به طرز عجیبی بالا ببرد تا جایی که میگویند در 30 ثانیه اول شما میتوانید نظر خریدار را جذب کنید در غیر این صورت خریدار از مغازه شما بیرون خواهد رفت . در نتیجه اگر بتوانیم با داستان گویی نظر مشتری را جلب کنیم در واقع توانسته ایم آستانه صبر و تحمل را تا 30 دقیقه بالا ببریم تا جایی که مشتری در همان حین در حال تصویرسازی از محصولات فروشگاه میباشد . و این لذت بخش ترین بخش فروش است .

 

شاید بتوان استیو جابز را بارزترین قصه‌گویی تاریخ کسب و کار دانست طوری که چنان در رونمایی آی پد به طوری شگفت انگیزی داستان‌سرایی کرد و تصویری زیبا را در ذهن شنوندگانش ایجاد کرد که توانست همه را به وجد بیاورد .

 

برای محصولات اینترنتی خود داستان سرایی کنید طوری که شما را از دیگر فروشندگان متمایز کند و چهره به یاد ماندنی‌ای در ذهن مشتری ایجاد کنید از محصولات فروشگاه اتان . یک فروشنده حرفه ای باید بتواند با یک تاکتیک‌های خاصی ذهن خریدار را در راستای محصولاتش قلقلک دهد و حس خیالپردازی مشتری را به جوشش درآورد.

 

فقط قیمت ندهید! فقط اعداد و ارقام نیاورید! فقط از آمار و ارقام صحبت نكنید! فقط نگویید آنجا هستید، این ارتباطی خشك و بی روح است، روح و هیجان بدهید به كارتان، به مخاطبین‌تان بگویید، واقعاً این را بگویید كه اینجائید برای اینكه به آنها كمك كنید.

 

با دلایلی مثبت و قوی به آنها این را نشان دهید. نشان دهید كه چرا كالا و خدمات شما می‌تواند به آنها كمك كند، كمك كند تا مشكلاتشان واقعاً برطرف شود برای این كار باید حقیقتاً هم به كارتان علاقمند باشید و باید حقیقتاً به كالا یا خدماتتان اطمینان داشته باشید.

 

آیا به كارتان علاقه دارید؟ آیا به كالا و خدماتی كه ارائه می‌دهید آنقدر ایمان و اطمینان دارید؟ اگر پاسخ‌تان مثبت است، پس می‌توانید خیلی راحت این احساس اطمینان قلبی خودتان را به مشتریانتان انتقال دهید. بگذارید همین‌جا یك مثال خیلی روشن و واضح برایتان بیاورم. ببینید من چطور با شور و هیجان دارم این مقالات و مطالب را می‌نویسم من به كارم علاقه دارم و به این خدمات مشاوره‌ای كه ارائه می‌دهم اطمینان دارم و آنها را باور دارم، با این نوشته‌ها آیا توانسته‌ام این احساس را به شما منتقل كنم؟

 

پس این اعتماد در مشتری یا مخاطب احتمالی ما ایجاد می‌شود اگر اول در خود ما این احساس ایجاد شده باشد یقیناً به مخاطب هم منتقل شده است .

 

این را بدانید که شما هرگز شانسی دومی برای ایجاد اثر گذاری، نخواهید داشت، پس فرصت را در فروشندگی باید به قیمت طلا فروخت ، چرا که تا 30 ثانیه اول باید رأی مشتری را برای محصول خود عوض کنید . باید طوری عمل کرد که تمام آنچه که مشتری در اولین بار از محصول شما برای ذهن خودش میسازد بسیار جذاب و ماندگار باشد . در غیر این صورت اگر این تصویر ناقص و یا اشتباه باشد، به شدت در اولین نقدهایی که از آن محصول در جراید و رسانه ها منتشر می شود، تاثیر منفی خواهد داشت و تغییر و اصلاح آن تصویر نادرست، بسیار دشوار، زمانبر و هزینه بر خواهد بود.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 16 / 3 / 1396 ساعت: 5:26 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک کارآفرین چگونه با قطعات لگو یک کسب و کار میلیاردی راه انداخت؟

یک کارآفرین چگونه با قطعات لگو یک کسب و کار میلیاردی راه انداخت؟

یک کارآفرین چگونه با قطعات لگو یک کسب و کار میلیاردی راه انداخت؟


شاید شما هم مثل من فکر می‌کنید ایده‌ کسب و کارهای موفق باید واقعا منحصر به فرد و خاص باشد، و منتظر باشید که آسمان دهان باز کند و یک ایده که کسی تا الان به چشم ندیده برای شما پایین بیاید. اما به قول معروف ایده‌های ناب و حتی خیلی خیلی خاص نه شاخ دارند و نه دم. کافیست به دور و ور خود یک نگاه بیاندازید، و شاید بهتر، به درون خودتان. ایده‌های خاص همیشه ساده هستند.

 

چه کسی فکر می‌کند شاید اجاره اسباب بازی هم ایجاد درآمد کند؟ پس بهتر است که داستان رانن لچمن را با هم مرور کنیم.

 

رانن لچمن (Ranan Lachman) خلبان سابق هواپیماهای جنگی که از دانشگاه Duke مدرک MBA خود را دریافت کرده است می‌گوید که آرزویش کار کردن در یک اسباب بازی فروشی بوده و اکنون آرزویش برآورده شده است.

 

لچمن می گوید ایده کسب و کار میلیون دلاری او در یکی از لحظاتی که شما بعنوان یک پدر یا مادر متوجه می‌شوید درحال انجام کار اشتباهی هستید به ذهنش رسیده و آنهم صرف بیش از 5000 دلار در سال برای اسباب بازی‌های شرکت لگو است.

 

توضیح: لگو یکی از بزرگترین شرکت‌های تولید اسباب بازی در دنیاست. محصول مشهور این کمپانی آجرهای پلاستیکی خانه سازی است که یکی از شناخته شده ترین اسباب بازی‌های دنیاست. امروزه مجموعه‌های لگو شامل مجسمه های کوچک، ماشین ها و سازه‌های مختلف می شود.

 

لچمن متوجه شد که اجاره کردن مجموعه‌های لگو و بازگرداندن آنها وقتی پسرش از آنها خسته می‌شود بسیار مقرون به صرفه‌تر از خرید آن می‌باشد. خوب، همچین سرویسی وجود نداشت، پس او آن را ایجاد کرد.

 

داستان موفقیت لچمن این مساله که کارآفرین ها همیشه باید خود راه انداز باشند و کسب و کارشان را با سرمایه کوچک راه اندازی و سریع رشد کنند را تایید می کند.


لچمن هم در اندازه کوچکی شروع به کار کرد و کسب و کار خود را Pley نامید. او پس اندازش را صرف راه اندازی یک وبسایت تجارت الکترونیکی و خرید صدها مجموعه بازی جدید کرد. او از گاراژ خانگی‌اش شروع به ارسال بازی‌ها به متقاضیان کرد. اما چیزی که او نتفلیکس برای لگو می‌نامد رشد ماهیانه 50 درصدی داشت. امروز، انبار اسباب‌بازی‌های Pley در سانخوزه، کالیفرنیا در همسایگی نتفلیکس واقعی قرار دارد.

 

مدل کسب و کار لچمن خیلی شبیه نتفلیکس است، به همین دلیل او مدیر ارشد عملیاتی سابق نتفلیکس را به هیئت مدیره اضافه کرد و چندین کارمند نتفلیکس را نیز برای کمک به ایجاد زیرساخت فناوری لازم جذب کرد.

 

لچمن می‌گوید کاربران با ورود به وب‌سایت ما می‌توانند اسباب بازی‌ها را از کاتالوگ انتخاب کنند و تعداد نامحدودی اسباب‌بازی به لیست انتخابی خود اضافه کنند. اولین مورد انتخابی در لیست آنها به محض بازگشت به انبار برایشان ارسال شده و کاربران می‌توانند تا هر زمانی که می‌خواهند آن را نزد خود نگه دارند. وقتی که از آن اسباب بازی خسته شدند، آن را بازگردانده و اسباب بازی انتخابی بعدی در لیست برایشان ارسال می‌شود.

 

شرکت کاتالوگی شامل 300 بازی دارد و توانسته بیش از 250000 از پیکره‌های لگو را از ماه می 2013 به مشتری ها ارسال کند. بسته به اندازه و ارزش بازی‌ها خانواده‌ها حق عضویت‌های ماهیانه 15، 25 یا 39 دلاری پرداخت کرده‌اند. حق عضویت‌ها بر اساس مصاحبه با هزاران خانواده از خریداران لگو تعیین شده است.

 

لچمن موفقیت سریعش را به قدرت تفکر تیمی نسبت می دهد. چند نفر از کارمندان PhDاش الگوریتم و پایگاه داده‌ای توسعه داده‌اند که قادر است بر اساس وزن قطعات تشخیص دهد که کدام قطعه از بازی گم شده است. ویژگی تشخیص رنگ قطعات گم شده نیز در آینده به الگوریتم اضافه خواهد شد. به این ترتیب با باز گردانده شدن یک بازی به انبار، ضدعفونی کردن آن، جایگزینی قطعات گم شده و ارسال آن به کاربر بعدی فقط 2.5 دقیقه طول می‌کشد.

 

لچمن به اینکه باعث صرفه جویی در هزینه خانواده‌ها شده افتخار می‌کند و می گوید که ما احتمالا اولین شرکت در جهان هستیم که به بچه‌ها یاد می‌دهیم که اسباب‌بازیهایشان را به همدیگر قرض بگذارند. برنامه بلند مدت لچمن این است که بازی‌های آموزشی برندهای دیگر را نیز ارائه دهد و سرویس خود را در سراسر جهان گسترش دهد.

 

وقتی کسب و کار لچمن را بررسی می کنیم ده رمزی که ریچارد برانسون برای موفقیت مطرح می کند، یعنی دنبال کردن رویاها، ایجاد یک تغییر مثبت، ایمان به ایده ها، عشق ورزیدن به کاری که می کنید و … مثل قطعات یک پازل کنار هم قرار گرفته و همدیگر را تکمیل می کنند. پس سعی کنیم که به خود اطمینان داشته باشیم، ایده‌ها را در نیازهای خود، خانواده و اطرافیانمان و در مردم اطرافمان ببینیم و کسب و کارمان را از ایده تا راه اندازی و رشد، زندگی کنیم.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool

 


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا افراد خنگ سریع تر از افراد باهوش پولدار میشوند؟

چرا افراد خنگ سریع تر از افراد باهوش پولدار میشوند؟

 

تا حالا برایتان اتفاق افتاده:

 

روز و شب به فکر یک کار خوب، یک درآمد خوب، یک ماشین خوب، یک خونه خوب در کل یک زندگی خوب کار میکنید، زحمت میکشید، جون میکنید و تلاش میکنید، خسته میشید اما باز کار میکنید بعد یک روزی ،یک جایی دوستِ خـنــگِ (!) دوران مدرسه تان را میبینید که چه ثروتی اندوخته و چه درآمدی داره و چه زندگی شیک و لوکسی داره، ماشین گرانقیمت، شرکت بزرگ، چند صد نفر کارمند و …

 

بعد درست در همون لحظه است که این سوال معروف به ذهن تان خطور میکنید:

 

خدااااااااااااااااااا مگه من چیم از این خِنگه(!) کمتر بود؟؟؟؟

 

میدونی؛
در واقع هیچیزت کمتر از اون خنگِ پولدار نیست. مشکل از اضافات است!

 

تو درس خوندی، خیلی هم خوب خوندی تا معدلت بالا باشه، رفتی دانشگاه، پروژه خوب تحویل دادی، رفتی یه جایی سرتو انداختی پایین کار کردی تا افزایش حقوق بگیری، خوب کار کردی تا ترفیع بگیری، بیشتر کار کردی تا اضافه حقوق بگیری، بعد دوباره ادامه تحصیل دادی تا باز اضافه حقوق بگیری و پولت رو گذاشتی بانک تا یک ذره بیشتر بشه !

 

اما میدونی اون خنگه پولدار چیکار کرده؟

وقتی تو درس میخوندی، اون ترک تحصیل کرده بود
وقتی تو درس میخوندی، اون شروع کرده بود یه جا کار کردن
وقتی تو درس میخوندی، اون بیشتر کار کرده بود
وقتی تو درس میخوندی، اون فهمید چون مدرک درست و حسابی نداره، پس برای پول بیشتر باید بهتر کار کنه
وقتی تو فارغ التحصیل شدی و مدرکت رو گرفته بودی دستت دنبال کار میگشتی، اون روی مهارت هاش کار میکرد
وقتی یه جایی استخدام شدی، اون فهمید که از مهارت هایی که الان داره، میتونه بیشتر درآمد داشته باشه بنابراین تصمیم گرفت برای خودش کار کنه
وقتی تو به فکر اضافه حقوق بودی، اون صبح ظهر شب داشت کار میکرد تا پول بدست بیاره
وقتی تو به فکر اضافه کاری بودی، اون فهمید به زندگیش نمیرسه اگر همیشه کار کنه، برای همین دو نفر رو استخدام میکنه که براش کار کنن
وقتی تو به فکر یک شرکت بهتر با حقوق بهتر بودی، اون به فکر این بود که چطور دو نفر کارگر/کارمندش رو تبدیل به 20 نفر کنه تا بیشتر درآمد داشته باشه
وقتی تو به فکر ترفیع بودی، اون به فکر این بود که شرکت خودش رو ثبت کنه و به صورت رسمی شروع به استخدام کنه
وقتی تو فکر مصاحبه استخدامی بودی، اون به فکر استخدام کارمند خوب
وقتی تو به فکر ادامه تحصیل مجدد بودی برای حقوق بیشتر، اون به فکر دفتر دوم شرکتش بود

 

و وقتی تو اتفاقی اون خنگِ دوران مدرسه ت رو دیدی با خودت گفتی “خداااااا مگه من چیم ازین کمتر بود؟؟؟؟”

 

اون داشت میگفت:
“خدایا… ممنونم که شرایطم بدتر از اون بود“

 

همیشه، با بیشتر دانستن، در شرایط بهتر بودن و یا دسترسی به منابع بیشتر بودن موفقیت حاصل نمیشه… هر کمبودی در زندگی وجود دارد، شانسی برای یک بهتر کردن آن به شما داده شده، واگرنه هیچوقت در چنین شرایطی قرار نمیگرفتید.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool

 

 


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:50 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کارآفرین ٤۰ کاره

کارآفرین ٤۰ کاره

 

 شاگرد بیش‌فعال مدرسه که دست چپش را با گونی بستند تا راست‌دست شود و شیطانی که در وجودش حلول کرده بود، بیرون بیاید، بعدها شد یکی از برترین تولیدکننده‌های کشور در صنعت مواد غذایی؛ برندی که در ساعات مختلفی از شبانه‌روز بر صفحه تلویزیونی هم ظاهر می‌شد و با شعار «دوست من سلام» روحمان را تازه می‌کرد. اما این توان کاری ریشه در تجارب بسیاری دارد. فروتنی که سرمایه‌ ۵ هزار تومانی‌اش به بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان تبدیل می‌شود، روزی روزگاری در مغازه آهنگری، شاگردی کرده است. برگه‌ تبلیغاتی بر دیوار مسیر مدرسه چسبانده، توپ فوتبال را با دهان باد کرده و به دوستانش اجاره داده و پول گرفته. انگار از همان نخستین سال‌های عمرش می‌خواسته حاصل دسترنجش را بخورد و کاری دست‌وپا کند. مسیر مدرسه‌اش از امیریه تا نارمک را با چهار کورس اتوبوس پیموده و تنها زمانی که برای خواب داشته، به صورت ایستاده در میان شلوغی و ازدحام جمعیت اتوبوس بوده است.

 

 فروتن می‌گوید: «تجربه انجام بیش از ۴۰ کار را طی همه سال‌های عمرم دارم. از ریخته‌گری، باد کردن توپ و اجاره دادن، مهندسی ذوب فلزات و... گرفته تا تولید مواد غذایی به گستردگی کارخانه بهروز. بستنی‌سازی، پنچرگیری دوچرخه، تعمیر رادیو، جمع کردن فیلم‌‌های سینمایی و اجاره دادن از دیگر کارهایی است که در کودکی انجام می‌دادم. تور فوتبال اجاره می‌دادم، عکاسی می‌کردم و عکس می‌گرفتم؛ هر کدام ۲ ریال. در بوفه مدرسه کار می‌کردم، دفترداری می‌کردم، تدارکات شرکت ساختمانی بودم و از همان‌جا به پیمانکاری و مهندسی ذوب فلزات رسیدم. کار آرشیو هم کرده‌ام، روزنامه‌باطله‌ها را می‌گرفتم و خبرهای مناقصه را می‌بریدم و به‌ازای ماهی ۱۰ تومان به پیمانکار می‌دادم. تجربه روزنامه‌نگاری هم در کیهان سال‌های ۴۴ -۴۵ دارم، تئاتر هم کارگردانی می‌کردم؛ حتی دوره پیشاهنگی هلال‌احمر را هم گذرانده‌ام.»

 

نوروز تلخ زندگی‌ام

هر جوانی در یک مقطع سنی، پدر و مادر را الگوهای زندگی می‌بیند. پدرم به واسطه نوع تربیتش الگوی من بود و بسیار دوستش داشتم؛ اما خیلی زود از دستش دادم. روز اول فروردین ۱۳۳۴ ساعت ۹، سال تحویل شد و این یعنی اوج شادی برای من ۱۰ساله؛ اما نیم‌ساعت بعد از سال تحویل، پدرم از دنیا رفت و هیجان و شادی من به تلخی بزرگی تبدیل شد. اما من کتاب «همیشه برخاستن» را به کسانی تقدیم می‌کنم که به من ستم روا داشته‌اند یا موجبات سختی‌کشیدنم را فراهم کرده‌اند. چون معتقدم که هر بار سختی کشیدید، بعدها لذت آن سختی برایتان حاصل می‌شود. سختی، تاثر و گریه زیادی در زندگی‌ام داشته‌‌ام اما معتقدم که سختی‌ها سازندگی امروز را برایم رقم زده است.

 

روزهای امروزی فروتن

۵:۳۰ صبح بیدار می‌شوم؛ حتی اگر ۳ صبح خوابیده باشم. به ایمیل‌هایم پاسخ می‌دهم، با نوه‌ام کارتون می‌بینم و کیف می‌کنم و حتی از او شیطانی‌های بیشتری دارم. موسیقی شاد هم گوش می‌کنم و کلا با هر چیزی که غم و غصه در آن باشد، بیگانه‌ام.

 

 مشتری‌مداری فروتنانه

برند بهروز طی مدیریت بهروز فروتن، ۶۳ نوع محصول غذایی تولید کرده است. فروتن یکی از دلایل استقبال از محصولات غذایی تولیدی‌اش را مسائلی از این دست می‌داند: «طعم، بسته‌بندی و کیفیت باید جذاب باشد و بهترین خاطره را در ذهن مشتری ایجاد کند. من پیوسته در پی ارتقاء این مسائل بودم. در صنعت غذا همیشه خاطره‌ها مشتری جذب می‌کنند. محصول فرزند انسان است. همه آنچه را برای بچه خودمان می‌خواهیم باید برای محصول بخواهیم. یعنی درون زیبایی داشته باشد، صاحب منش و اندیشه باشد، خوش‌پوش باشد و تاثیرگذار. این مسائل در مورد محصولی که تولید می‌کنیم هم صادق است. برند بهروز نوع تبلیغات متفاوتی نیز داشت. تبلیغاتی که تکراری نبود و بیشتر به صورت غیرمستقیم و با درج شعارهایی بر بدنه اتوبوس‌های شهری با مضمون‌های اجتماعی و فرهنگی از قبیل بزرگداشت مقام مادر، تشویق به کتابخوانی یا حفظ محیط زیست، اهدای کتاب به بازدیدکنندگان از نمایشگاه‌ها و ... انجام می‌شد. در واقع بهروز صبغه‌ای فرهنگی و اجتماعی نیز برای خود قائل بود و فروتن یکی از دلایل موفقیت برندش را همین توجه به مسئولیت اجتماعی‌اش می‌داند.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool

 


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:37 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سه دليل اصلی شكست كسب و كارهای خانوادگی و نحوه‌ی اجتناب از آنها

سه دليل اصلی شكست كسب و كارهای خانوادگی و نحوه‌ی اجتناب از آنها

 

7 درصد كسب و كارهاي خانوادگي قبل از ورود به مرحله‌ي دوم شكست مي‌خورند يا فروخته مي‌شوند. يكي از بزرگ‌ترين دلايل اين شكست،‌ طلاق كسب و كار است. اين اصطلاح به طور محاوره‌اي براي توصيف جدايي بين مالكان يك كسب و كار به كار مي‌رود و ممكن است به اندازه‌ي طلاق معمولي، دردناك باشد. اين موضوع، به ويژه در مورد يك كسب و كار خانوادگي صدق مي‌كند. اين نوع كسب و كارها اغلب به خاطر طلاق كسب و كار شكست مي‌خورند و به پايان مي‌رسند، زيرا:

 

- خصومت خانوادگي بين اعضايي كه قدرت برابر دارند، اجتناب‌ناپذير است.

 

- اعضا، احساسات خود را كنترل نمي‌كنند.

 

- خانواده، داراي امكانات و توانايي‌هاي مناسب براي اداره‌ي مسائل پيچيده‌ي كسب و كار نيست.

 

خصومت خانوادگي:

خصومت خانوادگي، در هر خانواده‌اي وجود دارد. به عنوان مثال رقابت خواهر و برادر خيلي رايج است. فرزندان خانواده فكر مي‌كنند همه چيز تمام شده، ولي والدين آنها برعكس فكر مي‌كنند. اعضا نمي‌توانند غرور خود را كنترل كنند، به خصوص وقتي كه بعضي از آنها داراي مقام و قدرت برابر در اين كسب و كار باشند. تصميمات ضعيفي در كسب و كار گرفته مي‌شود و به نتايج ضعيف منجر مي‌گردد. نتايج ضعيف هم باعث شكست بالقوه ي كسب و كار شده و در طول زمان، منجر به طلاق كسب و كار مي‌گردد.

 

احساسات:

يك دليل رايج ديگر، احساسات است. با اينكه اصطلاحا مي‌گويند"اين فقط يك كسب و كار است"، ولي در يك كسب و كار خانوادگي، هرگز "فقط" كسب و كار محسوب نمي‌شود، بلكه همه چيز شخصي است. مثلا ممكن است كسي بگويد چرا فلاني بايد به اندازه‌ي من حقوق بگيرد، در حالي كه شخصيت من باعث اعتبار اين كسب و كار شده است؟ برخلاف محيط ساير كسب و كار‌هاي غيرخانوادگي، در اينجا وقتي يك مسئله‌ي مربوط به كسب و كار بين مالكان تقسيم مي‌شود، به يك مسئله‌ي شخصي تبديل مي‌گردد. اين امر به خصوص در زماني صادق است كه عضو جديدي وارد خانواده مي‌شود(مثلا عروس يا داماد).

 

مسائل پيچيده:

سومين دليل رايج شكست اين نوع كسب و كارها، نداشتن توانايي‌ها و امكانات مناسب براي مواجهه با مسائل پيچيده است. وقتي كسب و كارها رشد مي‌كنند با چالش‌هاي زيادي مثل مسائل مالي و قانوني روبرو مي‌شوند. كسب و كارهاي خانگي معمولا با مالكاني آغاز مي‌شوند كه هيچ تخصصي در زمينه‌ي اين موضوعات پيچيده ندارند. اين مسائل همزمان با رشد كسب و كارها، برجسته‌تر مي‌شوند و اگر ناديده گرفته شوند، هر كدامشان مي‌توانند موجب تعطيلي كسب و كار گردند.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool

 


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:28 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 نکته برای ایجاد "خلاقیت در کار"

10 نکته برای ایجاد "خلاقیت در کار"

 

نوآوری نیروی حیاتی موفقیت یک شرکت در دنیای امروز است. در بسیاری از شرکت ها نوآوری و دست یابی به ایده های برتر یک عنصر کلیدی به حساب می آید. این عنصر در همه ی شرکت ها دیده نمیشود خلاقیت و نوآوری باعث موفقیت می شود در صورتی که این خلاقیت در آن مجموعه پیاده سازی بشود. پرورش خلاقیت در هر فردی به وی کمک کند تا از ان در زندگی و کار استفاده کند.

 

در اینجا 10 استراتژی مهم را برای ایجاد خلاقیت در محیط های کاری گردآوری کرده است.

 

1 دریافت های بصری

صرف نظر از مسئولیت، نقش و کاری که انجام میدهید تجسم داده ها به شکل گیری ایده های جدید کمک میکند در واقع یک ابزار قدرتمند برای ایجاد خلاقیت دید وسیع و قدرت تجسم بالا است.

 

2 فکر آزاد

برای ایجاد خلاقیت در قدم اول ذهن را آماده میکنیم پس از آن باید ذهن شما بدون هیچ نگرانی یا استرسی از جملات منفی عبارت منفی یا موانع فکری عبور کرده و عباراتی مثل "میتوانم" و "میشود" را در ذهن پرورش دهد.



3 وارونه بنگرید

به جای اینکه یک کار را از اول به آخر نگاه کنید از آخر به اول بنگرید. هیچ وقت نگویید "چطور" انجامش دهم راهی که در ایجاد خلاقیت به کار میگیرید نباید با وجود موانع متوقف بشود.



4 بازی کنید

خلاقیت را در بازی کردن بیاموزید. در بازی ها میتوانید به خلاقیت دست یابید مثلا از کارمندان بخواهید در مورد موضوعات مختلف نظرشان را روی یک تکه کاغذ بنویسند یا ایده های کاری شان را بنویسند سپس یک کاغذ را به صورت تصادفی بردارید و آن ایده را پیاده سازی کنید.



5 همه چیز را یادداشت کنید

هیچ ایده ای دور از دسترس نیست. هر ایده ای در کار ارزشمند است برای اینکه این ایده ها فراموش نشود باید با جزییات آنها را یادداشت کنید. یادداشت همین ایده ها منجر به شکل گیری ایده های بزرگتر میشود.



6 به خود استراحت ذهنی بدهید

خیلی از رهبرهای تجارت های بزرگ از رسانه ها و یا اینترنت استفاده میکنند اما خیلی از آنها براین باورند که ذهن نیاز به استراحت دارد و استفاده ی بیش از حد از رسانه ها منجر به آشفتگی ذهنی میشود. البته ذهن نباید همیشه در حالت استراحت قرار داشته باشد چو ذهن حقیقتاً پویا است آنچه که در اینجا مطرح است همان تمرکز برای شکل گیری ایده های بهتر کاری است.



7 ساعات خوشی را فراموش نکنید

برای اینکه خلاقیت بیشتری داشته باشید باید از ذهن خود کمک بگیرید طبیعتاً یک ذهن پریشان و آشفته ایده های ندارد که در اختیار شما بگذارد بنابراین سفر کنید و در سفر ذهن خود را خالی کنید تا ایده های جدید در آن شکل بگیرد.



8 فعالیت های فیزیکی

فعالیت های بدنی ذهن را باز میکند. به خصوص اگر شغل شما به گونه ای است که باید دائما در حالت نشسته و پشت سیستم های کامپیوتری باشید باید حتما تحرک را از برنامه های روزانه خود حذف نکنید فعالیت به خوب فکر کردن شما کمک میکند.

 

9 نقاط قوت را تقویت کنید

این یک تصور غلطی است که خلاقیت تنها متعلق به انسان هایی است که طبیعتاً هنرمند هستند هر انسانی میتواند خلاق باشد به شرطی که ذهنی آماده داشته باشد لازم نیست ایده های ما خیلی فوق العاده باشند ایده های کوچک گام اول برای شکل گیری ایده های بزرگ هستند.



10  کلمات را بیرون بریزید

ذهن زمانی که آشفته است باید درمان شود و درمان آن سخن گفتن است با بیرون ریختن کلمات از ذهن آشفتگی را از خود دور کنید حتی میتوانید کلمات را بنویسید تا ذهن تان خالی شود و برای ایده های جدید فضای کافی به وجود بیاید.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:16 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

عادت هاي بدی که با درآمد بالا هم باعث فقر شما می‌شوند

عادت هاي بدی که با درآمد بالا هم باعث فقر شما می‌شوند

 

حتما برای شما هم پیش آمده که یک‌باره به خود می‌آیید و از اینکه همه پولهای‌تان دود شده‌اند شگفت زده می‌شوید و نمی دانید که این همه پول کجا رفتند. آیا تا حالا به این اندیشیده‌اید که چرا آخر هر ماه حساب بانکی‌تان خالی است؟

 

زیاد به این موضوع فکر می کنید که چه سوراخ‌های نامرئی وجود دارند که دائما سرمایه شما را می‌بلعند؟ اگر اینگونه است، احتمالا اینجا محل مناسبی برای برخی پاسخ‌ها است. در این ایمیل قصد داریم که به شما بگوییم دقیقا چه دلایلی باعث می‌شوند که شما علی‌رغم درآمد خوبتان، چندان قادر به پس‌انداز نیستید. در اینجا به ۸ عادت ناپسندی می پردازیم که در صورت سهل انگاری، درون درآمد شما رخنه کرده و تمام سرمایه‌تان را می خورند. پس در ادامه با ما همراه باشید.

 

با افزایش درآمد، بیشتر خرج می کنید.

اینکه در صورت توان‌تان، استاندارد زندگی‌تان را بالا ببرید، هیچ مشکل و خطری ندارد. اما اگر شما شخصی هستید که دائما دنبال راه‌های جدید برای خرج کردن پولهای‌تان می‌گردید، احتمالا به زودی زود در شرایط بسیار سخت و پیچیده‌ای گرفتار خواهید شد. اگر با هرگونه افزایشی در درآمدتان (و یا حتی عدم افزایش آن) دائما هزینه‌های تان را افزایش دهید، واقعا سخت است که بتوانید هیچ پس‌انداز واقعی داشته باشید.

 

همیشه بر حال تمرکز دارید و اصلا نگران آینده نیستید.

به طور معمول هنگامی که افراد از پس حل یک موضوع سخت و مهم بر نمی‌آیند، سعی می‌کنند که آن را نادیده بگیرند و این دقیقا دستورالعمل وقوع فجایع است. البته در زمینه مالی هم موضوع به همین شکل است. به طور معمول مردم روی نیازهای فعلی‌شان تمرکز می کنند و مذبوحانه سعی می‌کنند اینگونه بیاندیشند که نیازهای آینده‌شان هم به شکلی و در زمانی بالاخره حل خواهند شد. همان مثال ما ایرانی ها که برای هر چیزی می‌گوییم “بالاخره خدا بزرگه”.

 

ضروری است که شما همیشه در دورنمای ذهن‌تان نگاهی هم به آینده داشته باشید و برای هر تصمیم مالی آینده را هم مد نظر قرار دهید. علاوه بر این بهتر است که همیشه مراقب و نگران همه چیز در زمان حال باشید و بیشترین تلاش‌تان را هم برای حذف و تامین آینده به کار ببندید.

 

فکر می کنید که هنوز برای پس‌انداز خیلی زود است.

هنگامی که جوان هستید، احتمالا به دنبال انواع مختلف لذت و سرگرمی هستید که با پول می توانید آنها را بخرید. مردم اغلب فکر می‌کنند که هم‌اکنون برای شروع پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری هنوز خیلی زود است. اشتباه، اشتباه! هیچ وقت برای پس‌انداز بخشی از درآمدتان زود نیست. مهم نیست که چقدر این درآمد کم یا زیاد باشد و شما در چه سنی باشید.

 

از همین امروز پس‌انداز را شروع کنید. در حقیقت، متخصصان می‌گویند که شما باید قبل از آنکه چیزی خرج کنید، اول به فکر پس‌انداز باشید. همیشه بخشی از هر میزان پول یا درآمدی را که دارید، پس‌انداز کنید و آنگاه برای خرج کردن بقیه آن نقشه بکشید.

 

هیچ‌وقت حساب و کتاب پول‌تان را نگه نمی دارید.

همه ما فکر می کنیم که همیشه می دانیم که پولهایمان کجا می روند و کی به اتمام می‌رسند. شوربختانه، این موضوع در خصوص اغلب ما صدق نمی کند. ما ممکن است مراقت هزینه‌های اصلی‌مان باشیم، اما چیزهای کوچکی که معمولا پولهای مان را می خورند بیشتر از موارد بزرگ اهمیت داشته و هزینه می‌تراشند.

ایده بسیار خوبی است که از همین الان یک دفتر یادداشت برداشته و تمامی درآمدها و هزینه‌های‌تان با ریز جزئیات (از کم تا زیاد) درون آن ثبت کنید. اینگونه بسیار بهتر می توانیم مسائل مالی مان را مدیریت و کنترل کنیم و دیدگاه بهتری در خصوص هزینه و درآمد ماهیانه و سالیانه زندگی مان خواهیم داشت.

 

عدم برنامه ریزی بودجه یا بودجه بندی ضعیف.

شاید شما همه چیز را مکتوب می‌کنید. ولی مانند اغلب افراد نقطه شروع یک برنامه ریزی بودجه درست را گم کرده‌اید. داشتن یک بودجه واقعی و به درستی مکتوب، کاری است که می تواند تمامی برنامه های مالی شما را به موفقیت برساند.

یک برنامه بودجه ماهیانه تهیه کرده و به سختی از آن پیروی کنید. این را می توان از تجربیات شخصی افراد زیادی دریافت: این موضوع می تواند تفاوت بسیار بزرگی در چگونگی نگاه شما به پول ایجاد کند. در غیاب یک برنامه بودجه، بسیار ساده است که همه چیز را بابت هزینه‌های غیر ضرور بر باد دهید.

 

نامشخص بودن خواسته‌ها، نیازها و مسائل مالی‌تان

برای اینکه بتوانید پولی پس‌انداز کرده و ثروتی جمع کنید، چیزی که نهایت اهمیت را دارد این است که شما مسلما باید در خصوص آنچه که باید داشته باشید، خوب است که داشته باشید و نباید داشته باشید، حسابی مراقب باشید. شما لازم است که اهداف مالی‌تان را اولویت بندی کنید. اگر ثروتمند شدن جزو اولویتهای اصلی تان باشد، آنگاه لازم است که برخی از لذتهای فعلی را فدا کنید، خواه دوست داشته باشید خواه نه. در خصوص اهداف‌تان با خودتان روراست باشید و آنها را بنویسید. در فواصل منظم آنها را مرور کنید تا خودتان را در مسیر درست نگه دارید.

 

بدهی‌هایتان را نادیده می‌گیرید.

برای بسیاری از مردم، مهم امروز زندگیشان است. علاقه دارند که حجم زیادی از منابع مالی‌شان را با لذت بخورند. این حقیقت دردناکی است. هنوز آنها نمی دانند که چگونه از این چرخه معیوب و شرورانه بیرون بیایند که آنها را بدون پس‌انداز یا با پس‌اندازی اندک رها کرده است.

اول از همه، پرداخت دیون و قرضها را در صدر لیست هزینه های ماهیانه‌تان ثبت کنید. برنامه منظمی برای این موضوع بچینید و شدیدا به آن پایبند باشید، مهم نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد. شما که نمی‌خواهید باور کنید فقیرید، هستید؟

 

دائما در حال ارتقا گجتهای الکترونیک‌تان هستید.

هیچ محدودیتی در این زمینه وجود ندارد. در حالی که هیچ ضرر و زیانی در خرید گجتهایی نیست که واقعا نیاز دارید، اما خرید آنها تنها به این دلیل که نسل جدید موبایل‌تان وارد بازار شده، قطعا باعث می‌شود که شما بیش از سود با ضرر و آسیب روبرو شوید.

پس از همین امروز زندگی‌تان را تغییر دهید و هر کاری که لازم است را همین الان انجام دهید چون شما قادر به انجام آن هستید. به خودتان لطف کرده و سفرتان به سوی ثروتمندی را همین امروز آغاز کنید. به قول ویلیام شانتر، اگر پس‌انداز کردن اشتباه است، من هیچ وقت نمی‌خواهم کار درست را انجام دهم.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پردرآمدترین مشاغل برای زنان

پردرآمدترین مشاغل برای زنان

 

 شکاف درآمدی میان زنان و مردان در بسیاری از صنایع وجود دارد ، به ویژه اگر هنوز در آن صنایع مردان حرف اول را بزنند، اما بعضی رشته ها هم هستند که زنان نه تنها بخش بزرگی از شاغلان در آن رشته ها را تشکیل می دهند، بلکه در درآمدزایی هم با مردان رقابت می کنند.

 


به تازگی فهرستی از شغل هایی منتشر شده که بیشترین درآمدزایی را برای زنان آمریکایی دارند؛ شغل هایی که اگرچه آسان نیستند، اما دست کم دیگر خبری از تبعیض پرداختی در آنها به شکل گسترده وجود ندارد.

 

1 پزشک عمومی

آنها بیماران را چکاپ می کنند، معاینات عمومی و مربوط به بیماری های معمولی را انجام داده و تشخیص می دهند.
درصد زنان شاغل در این کار: 49 درصد
متوسط درآمد: 173 هزار دلار

 

2 متخصص کودکان

این افراد متخصص نوزادان، کودکان و نوجوانان هستند. بیماری های این سه گروه سنی را تشخیص داده و آنها را تا خوب شدن بیماری شان تحت نظر دارند.

درصد زنان شاغل در این کار: 74 درصد
متوسط درآمد: 152 هزار دلار

 

3 معاون بازاریابی

آنها در کار تعیین استراتژی های مناسب برای نگه داشتن سهم کالاها و خدمات فروخته شده شرکت شان در بازار هستند.

درصد زنان شاغل در این کار: 49 درصد
متوسط درآمد: 123 هزار دلار

 

4 داروساز

آنها داروهای موردنیاز بیماران را به آنها می رسانند و درباره نحوه مصرف درست داروها توصیه های کارشناسی به بیماران ارائه می دهند.

درصد زنان شاغل در این کار: 55 درصد
متوسط درآمد: 119 هزار دلار

 

5 وکیل شرکت های بزرگ

آنها در بخش های فروش، بازاریابی و کارهای عملیاتی مشاوره های حقوقی لازم را به شرکت ها می دهند و حتی توصیه های موردنیاز غیرحقوقی را هم به شرکت ها می کنند.

درصد زنان شاغل در این کار: 47 درصد
متوسط درآمد: 115 هزار دلار

 

6 بینایی سنج

سنجش میزان بینایی، انجام تست های بینایی و تشخیص و درمان مشکلات بینایی کارهایی هستند که یک بینایی سنج انجام می دهد.

درصد زنان شاغل در این کار: 55 درصد
متوسط درآمد: 109 هزار دلار

 

7 معاون منابع انسانی

این افراد بر قراردادها نظارت می کنند، سیاست های مکتوب را توسعه می دهند، بر انطباق مسائل حقوقی مربوط به نیروی انسانی نظارت می کنند و رهبری یک گروه از کارکنان در بخش منابع انسانی را به عهده دارند.

درصد زنان شاغل در این کار: 70 درصد
متوسط درآمد: 105 هزار دلار

 

8 روانپزشک

این افراد وظیفه ارزیابی سلامت روانی بیماران، تشخیص اختلالات روانی، تجویز داروهای روانپزشکی، تسهیل صحبت با بیماران روانی و گروه درمانی برای آنها و مدیریت و همراهی با بیماران در طول زندگی شان را دارند.

درصد زنان شاغل در این کار: 84 درصد
متوسط حقوق: 104 هزار دلار

 

9 مدیر حسابرسی داخلی

این شغل برای کسانی مناسب است که علاقه به عدد و رقم دارند و از بازی با اعداد لذت می برند.

درصد زنان شاغل در این کار: 40 درصد
متوسط حقوق: 96 هزار و 100 دلار

 

 10 دستیار پزشک

دستیاران پزشکان نیازی به خواندن درس پزشکی ندارند، اما می توانند درآمد خوبی در کنار پزشکان داشته باشند.

درصد زنان شاغل در این کار: 70 درصد
متوسط درآمد: 94 هزار و 600 دلار

منبع: بیزینس اینسایدر

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:1 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تعریف فیزیکی کار چیست و واحد آن چیست!؟

تعریف فیزیکی کار چیست و واحد آن چیست!؟

 

 در مصاحبه ها اولین سوالی که بصورت جدی از مصاحیه شونده میکنم این است که یک تعریف از کار ارایه نماید. پاسخهای مختلف می شنوم و وقتی سوال میکنم تعریف فیزیکی کار چیست و واحد آن چیست؟

 

اکثر قریب به اتفاق فراموش کرده اند و فکر میکنند قصد اذیت کردنشان دارم.

 

به یادشان میاورم که نیرویی که باعث جابجایی میشود، واحد اندازه گیری آن ژول است.


حال شما که داوطلب انجام کاری شده اید چه چیزی را میخواهید جابجا کنید؟

 

 یک کارگر مواد اولیه را جابجا میکند و قابل اندازه گیری است و به ازای آن مزد میگیرد.

 

یک راننده تاکسی، مسافر را جابجا میکند و با ازای هر مسافری که جابجا میکند مزد می گیرد که قابل اندازه گیری است.

 

 یک راننده کامیون بار حمل میکند و به ازای میزان بار و مسافتی که جابجا میکند، مزد دریافت میکند و قابل اندازه گیری است.

 

 یک بازاریاب سطح فروش و تعداد مشتریان را جابجا میکند و بابت آن پورسانت میگیرد که قابل اندازه گیری است.

 

 یک مدیر کارخانه سطح بهروری عوامل تولید را باید جابجا کند.

 

 یک معلم باید سطح دانش دانش آموزان را جابجا کند.

 

 یک روحانی باید سطح فهم و دانش مخاطبان را در امور دینی و یک پزشک، سطح سلامت یک فرد را باید جابجا کند.

 

 یک استاد دانشگاه سطح دانش دانشجویان را باید جابجا کند.

 

 یک حسابدار، سرعت و دقت گزارشهای مالی را باید جابجا کند.

 

یک مدیر، سطح سود آوری یک سازمان را باید جابجا کند.

 

 یک محقق سطح دانش و فهم مارا باید در مورد موضوع و سوالی جابجا کند.

 

یک فیلسوف سطح فهم مارا نسبت به هستی باید جابجا کند.

 

 و بالاخره هر کس، نهاد و سازمانی که مدعی کاری است باید چیزی را جابجا کند. البته درست و در جهت مثبت.

 

 آیا واقعا مدعیان کار، توان
وقصد جابجایی چیزی را دارند.

 

آیا در امور نامشهود، شاخصی تعریف و اندازه گیری می شود؟


و آیا به ازای میزان جابجایی در جهت مثبت، پاداش دریافت می شود؟


و یا متاسفانه چه بسیار امور را به سمت منفی به دلیل ناتوانی و نادانی ( فقدان نیرو ) جابجا میکنند و پاداش هم دریافت میکنند!

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 2:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ميلياردر ايراني در گوگل را بیشتر بشناسيد

ميلياردر ايراني در گوگل را بیشتر بشناسيد

ميلياردر ايراني در گوگل را بیشتر بشناسيد

 

 مدیران ارشد و سهام‌داران اصلی یک شرکت،‌ همیشه به‌عنوان رهبران اصلی و موثر آن شناخته می‌شوند. این شرکت می‌تواند یک موسسه سرمایه‌گذاری یا حتی یک سایت اینترنتی باشد. گوگل هم از این قاعده مستثنی نیست. شرکت گوگل، هر روز کار خود را گسترش می‌دهد و در حوزه‌های مختلفی پیشرفت می‌کند. اما غیر از سهامداران اصلی گوگل، یک مدیر ارشد دیگر نیز، به دلیل درایت و نقش کلیدی در موفقیت‌های تجاری گوگل، شناخته شده است؛ امید کردستانی.

 

او در بهار سال ۱۹۹۹ از کمپانی NetScape به پرسنل ۱۱ نفره کارمندان گوگل پیوست و مدیر ارشد بازاریابی و توسعه بین‌المللی گوگل شد. البته او در حال حاضر معاون ارشد رئیس گوگل است و در زمینه ارائه خدمات جهانی خرید و فروش كالا، سود فراوانی را نصیب بخش خصوصی این سایت اینترنتی كرده است.

 

هفته‌نامه تایم در سال ۲۰۰۴ از قول لورا لاک نوشت: «تلاش‌های مهندس کردستانی، بزرگ‌ترین سایت جست‌وجوگر دنیا را به داغ‌ترین بازار تبلیغاتی شبكه‌ای تبدیل كرده كه فقط در ظرف ۱۸ ماه توانسته است از بیش از ۱۰۰ هزار آگهی‌كننده تبلیغاتی سبقت بگیرد. طبق محاسبات تحلیل‌گران، مالیات بر درآمد حاصل از این آگهی‌های تبلیغاتی، یك میلیارد دلار سود مالی نصیب گوگل خواهد كرد».

 

 امید کردستانی فوق‌لیسانس MBA (مدیریت اجرایی تجاری) دارد و از ایده‌پردازان اصلی گوگل به شمار می‌آید. با ورود امید کردستانی به گوگل، نگاه مدیران این موتور جست‌وجو به عنصر تبلیغات به کلی تغییر کرد. آن‌ها فهمیدند که با برنامه‌ریزی صحیح، نگاه ریزبین و آینده‌نگر و توانایی جلب اعتماد مشتری، می‌توانند بنیان‌های موسسه در حال رشد خود را استوارتر سازند. کردستانی به روسای گوگل یادآوری کرد که شناسایی مشکلات و نقطه‌ضعف‌ها و پیش‌بینی راه حل برای آن‌ها، همان‌طور که در کمپانی‌های بزرگی همچون زیراکس و فوکس به این بینش رسیده بودند، بهترین راه حفظ توسعه پایدار شرکت است. کردستانی همیشه از خودنمایی در رسانه‌ها خودداری کرده و ترجیح داده پشت‌پرده امپراتوری گوگل قرار داشته باشد. او در سن ۱۴ سالگی، چند سال پس از فوت پدرش، از ایران به شهر سن‌خوزه در ایالت کالیفرنیای امریکا مهاجرت کرد و مهندسی برق را از دانشگاه دولتی سن‌خوزه و فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی را از دانشگاه استنفورد امریکا گرفت.


صاحبکار سابقش در NetScape، مایک هومر، عقیده دارد کار و آموزش سخت در NetScape به موفقیت کردستانی در گوگل کمک بسیاری کرده است. او وقتی در NetScape بود توانست در عرض ۱۸ ماه فروش فصلی (سه ماهه) این کمپانی را از ۲۰ میلیون به ۵۵ میلیون دلار برساند.

 

کردستانی همیشه می‌‌گوید: «خوش‌بینی و امیدواری به آینده، از خصلت‌های مهاجران است و نقش موثری در موفقیت شغلی‌ام داشته است». او به تدریج همکاران سابقش در NetScape را هم به همکاری در گوگل طلبید. او حتی با صاحبان آگهی‌های NetScape هم تماس گرفت و از آن‌ها خواست تا آگهی‌های کوچکی به گوگل بدهند.

 

کردستانی، امروز در دنیای میلیارد دلاری رقابت تبلیغات تلویزیونی، نه تنها با صاحبان کوچک آگهی، بلکه با انواع آژانس‌های بازاریابی و تبلیغاتی که برای مشتریان خود حسابی چانه می‌زنند هم قرارداد می‌نویسد. او درباره نخستین ملاقاتش با لری و سرگی، می‌گوید: «احساس کردم این دو آدم اعتماد به نفس، عزم و اراده و ایده‌های بلندپروازانه بسیاری دارند و حتی اگر به جای اینترنت، می‌خواستند تجارت لحاف‌فروشی هم باز کنند باز هم موفق می‌شدند؛ به این خاطر بود که به تیم آن‌ها پیوستم».

 

او کارش را در نت اسپیک در بخش فروش OEM آغاز کرد و در طی دوره 6 ساله که در آن شرکت حضور داشت، مسئولیت برقراری ارتباطات تجاری با شرکت‌های چون ابی‌بی، سیتی بانک، امریکن آن‌لاین، آمازون، تراوی سیتی و اینتل را برعهده داشت. کردستانی پیش از آغاز کار در نت اسکیپ از بخش‌هایی چون بازاریابی، مدیریت محصول و توسعه کسب ‌و کار در شرکت‌هایی چون DO3، GO و هیولت پکارد فعالیت می‌کرده است. کردستانی در 8 می 2008 در مجله تایمز به عنوان یکی از صدنفری که دنیای ما را شکل داده‌اند نام گرفت.

 

امید کردستانی در لیست ثروتمند‌ترین افراد جهان که هر سال توسط مجله فوربس منتشر می‌شود در رده پانصد و پنجاه و سوم و در لیست 400 ثروتمند امریکا در مقام دویست و چهل و ششم قرار دارد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1396 ساعت: 3:21 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

در مورد آنلاین مارکتینگ بیشتر بدانیم

در مورد آنلاین مارکتینگ بیشتر بدانیم

 

بازایابی آنلاین یا بازاریابی اینترنتی ( Internet Marketing ) در معنای وسیع آن به هر فعالیت بازاریابی ( شامل معرفی،ترویج و … ) که با استفاده از زیر ساخت اینترنت انجام گردد گفته می شود. این تعریف عام، فعالیت های بازاریابی بر روی تلفن همراه را شامل نمی شود و بازاریابی اینترنتی بر دسترسی به این اینترنت از طریق کامپیوترهای شخصی تاکید دارد.

 

لازم به ذکر است که بازاریابی اینترنتی با تبلیغات اینترنتی ( Online advertising ) تفاوت دارد. تبلیغات اینترنتی فقط یکی از ابزارهایی است که در دست بازاریابان آنلاین قرار دارد و نباید این دو مفهوم با یکدیگر اشتباه شود.

 

تلفیقی بودن این رشته از بازاریابی با دانش برنامه نویسی و دیجیتال، رشد وتغییرات سریع آن، تعاملی بودن کمپین ها و همچنین ظهور هر روزه ابزار جدید باعث شده است که این رشته از دانش بازاریابی به یکی از سخت ترین و در عین حال جذاب ترین شاخه ها تبدیل شود.

 

بازاریابی اینترنتی بر سه ستون ماهیت رسانه، مخاطب و ابزار بنا شده است و ترکیب درست این سه ستون زیر بنای هر کمپین بازاریابی آنلاین را تشکیل می دهد.

 

در بخش اول سه ستون ماهیت رسانه، مخاطب و ابزار به عنوان ستون های اصلی این بازار معرفی شدند. در ادامه به بررسی ستون رسانه می پردازیم.

 

ماهیت رسانه:

 

ساختار فیزیکی شبکه جهانی اینترنت، بر گستره ای از کامپیوتر های مستقل در گوشه و کنار دنیا مبتنی است که بدون هیچ کنترل مرکزی به تبادل اطلاعات با یکدیگر می پردازند. این عدم وجود کنترل مرکزی، ارتباط همه عناصر به صورت یکسان با یکدیگر ( بدون وجود سلسه مراتب) و مهم بودن هر جزء کوچک در شکل گیری کل، ذات اصلی اینترنت را تشکیل می دهد. این تعریف ساده اولیه مهمترین نکته ای است که در بازاریابی آنلاین باید به آن توجه کرد. قدرت رسانه های مستقل، تحولات رخ داده در منطقه از طریق شبکه های اجتماعی آنلاین و تاثیر حرکت های خودجوش دسته جمعی در تاثیر گذاری بر تصمیمات کلان سازمان ها ( همانند کمپین خودجوش خلیج فارس که در اعتراض به حرکت گوگل در نام بردن از خلیج عربی در ایران اجرا شد) همه ناشی از همین تعریف پایه ای رسانه اینترنت است.

 

در کنار این تعریف کلی، برای شناخت بهتر این رسانه باید موارد زیر را در نظر گرفت:

قدرت رسانه های شخصی. هزینه پایین راه اندازی و توزیع مطالب باعث شده است که رسانه های شخصی در فضای آنلاین به سرعت رشد کنند. این رسانه ها که معمولا بر محور شخص تاسیس کننده بنا شده اند به علت صداقت و عدم تعلق به گروه یا بنگاه خاصی از قدرت تاثیر گذاری بالایی بر مخاطب برخوردار هستند.

 

تعاملی بودن رسانه:

رسانه اینترنت، بر خلاف دیگر رسانه هایی که در بازاریابی استفاده می شود به صورت کاملا تعاملی است و بازخورد مخاطبین بلافاصله قابل مشاهده است. این تعاملی بودن نشان دهنده حساسیت این رسانه و لزوم طراحی درست کمپین های تبلیغاتی است.

 

اثر ویروسی ( viral effect ):

شبکه های اجتماعی و ایمیل و ابزار پیام رسانی اینترنتی ( IM messaging )، امکان پخش یک خبر در زمانی کوتاه و در بین جامعه وسیعی از کاربران را فراهم کرده است. به علت ماهیت این انتشار که از یک دوست به دوست دیگر است، نرخ دیده شدن و مورد توجه قرارگرفتن خبر بسیار بالا است. از طرفی به خاطر اینکه انتشار توسط افراد و به صورت داوطلبانه صورت می گیرد، هزینه ای برای بنگاه به همراه ندارد.

 

تاثیر بالا در کنار هزینه پایین به قدری برای بازاریابان آنلاین جذابیت ایجاد می کند که راه اندازی کمپین های ویروسی به یکی از اصلی ترین بخش های هر برنامه بازاریابی آنلاین تبدیل شده است.

 

چند رسانه ای بودن:

اینترنت فضایی چند رسانه ای است. موسیقی، متن، ویدیو و تصویر امکانات چند رسانه ای است که در اختیار بازاریابان قراردارد. باید توجه داشت که در استفاده محتوای چند رسانه ای در ایران، باید به محدودیت سرعت اینترنت توجه داشت.

 

اندازه گیری آسان نرخ بازگشت:

فضای آنلاین با ابزارهای نرم افزاری که در اختیار بازاریابان قرار می دهد، این امکان را به وجود می آورد که به سادگی بتوانند اثر هر تومان هزینه شده را اندازه گیری کنند و به سرعت اصلاحات لازم برای رسیدن به بهترین نتیجه را انجام دهند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1396 ساعت: 3:2 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

گرسنگی چیست؟

گرسنگی چیست؟

گرسنگی چیست؟

 

معنی جهانی گرسنگی عدم وجود غذا در معده شما است. اما مفاهیم مختلفی از گرسنگی وجود دارد که هرکدام به روشهای گوناگونی اندازه گیری می شود:

 

کمبود تغذیه ای به مواردی اطلاق می گردد که غذای مصرفی کالری (انرژی) کافی را برای برآوردن حداقل نیازهای فیزیولوژیکی فرد به منظور داشتن یک زندگی فعال دارا نمی باشد.

 

سوء تغذیه به معنی "تغذیه نامناسب" است، اما مفهوم آن به مقدار غذایی که مصرف می کنیم یا مصرف نمی کنیم مرتبط نمی باشد. از مشخصه های سوء تغذیه می توان به کمبود پروتئین، کالری (انرژی) و ریز مغذی هاو همچنین عفونتهای مکرر و ابتلا به بیماریهای مختلف اشاره کرد.

 

شاخص جهانی گرسنگی (Global Hunger Index) همزمان ازسه مولفه تشکیل شده است . با استفاده از ترکیب شاخص ها از اشتباهات تصادفی اندازه گیری های گرسنگی کاسته میشود. شاخص جهانی گرسنگی بین رقم صفر(فاقد گرسنگی) و۱۰۰(شدیدترین گرسنگی) قرار دارد.

 

 در جدیدترین گزارش این سازمان (2015)، ایران از لحاظ این شاخص که شدت گرسنگی را اندازه می گیرد، در بین 104 کشور درگیر در این حوزه، در رتبه 92 ام قرار گرفته است. نمودار زیر وضعیت گرسنگی مردمان جهان در سال 2016 را نشان می دهد

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1396 ساعت: 2:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

داستان زنی که از سرطان به یک کسب‌وکار موفق رسید

داستان زنی که از سرطان به یک کسب‌وکار موفق رسید

 

لوئیزیا فریاس، بانوی کارآفرینی است که داستان زندگی الهام‌بخشی دارد. او درست قبل از اینکه برای یک سال تحصیل به خارج از کشور سفر کند، متوجه شد سرطان دارد. نوع نگرش و ایمان خانم فریاس او را از سرطان نجات داد و تبدیل به کارآفرینی کرد که به خانم‌ها در ایجاد توازن میان کار و زندگی‌شان کمک می‌کند.

 

او تنها سه روز مانده به ترک کشورش برای نزدیک به یک‌ سال تحصیل، متوجه شد که سرطان دارد. روزی که فهمید سرطان دارد بدترین روز زندگی‌اش بود که به‌ناگهان به بهترین روز زندگی‌اش تبدیل شد.

 

او تصمیم گرفت تا از هر لحظه زندگی‌اش استفاده کند. البته پذیرش مسئولیت زندگی با سرطان برای او به‌آرامی صورت گرفت اما خانم فریاس شجاعانه با مشکل خود برخورد کرد و پس از یک‌سال که با دکترش تماس گرفت متوجه شد که هیچ اثری از سرطان در بدنش نیست. به‌همین دلیل انگیزه بزرگی برای ادامه زندگی و الهام‌بخشی به دیگران پیدا کرد. شکست سرطان آغاز دیگری برای او بود تا پا در راه آموزش دیگران برای داشتن توازن میان کار و زندگی بگذارد.

 

خانم فریاس یک لایف‌هکر حرفه‌ای است. لایف‌هکر کسی است که راهکارهایی برای حل مسئله، ساده‌سازی وظایف، کم کردن ناامیدی‌ها و... ارائه می‌دهد. او به افراد و کسب‌وکارها آموزش می‌دهد که چطور با استفاده از آموزش اولویت‌بندی در زندگی‌شان توازن ایجاد کنند. این روش همچنان کاربردی است.

 

او عادت داشت از این روش برای همکاری یا آموزش دیگران استفاده کند تا اینکه متوجه شد می‌تواند با دیدگاه خاص خودش آن را تبدیل به کسب‌وکار کرده و به یک گروه خیلی خاص یعنی زنان کارآفرین خدمات ارائه کند. او اعتقاد دارد برای پا گذاشتن در عرصه کسب‌وکار باید یک برنامه دقیق روی کاغذ داشته باشید. تنها داشتن یک طرح کسب‌وکار کافی نیست و نیاز به قطب‌نمای دقیق برای تحقق رویاها وجود دارد.

 

او از همان روز اول با تمام قدرت کار خود را آغاز کرد. او گام‌های کوچک اما محکم برمی‌داشت و در کتاب‌ها مقالات و پادکست‌ها ظاهر می‌شد و از این پس نیز در نمایشگاه‌های شبکه‌ای حضور خواهد داشت. تمام این موفقیت‌ها تنها به این دلیل به‌دست آمد که او علاقه و شفافیت زیادی در کار خود داشت.

 

توضیح اینکه یک لایف‌هکر دقیقا چکار می‌کند، یکی از مهم‌ترین سختی‌های کارش بود. اما وقتی متوجه شد چگونه بگوید که چه کار می‌کند، نتایجش را به‌خوبی دید.

 

او هر شب قبل از خواب به ایجاد فرصت‌های تازه برای کسب‌وکارش فکر می‌کند و از نظر او همیشه فرصت برای کمک به دیگران وجود دارد. این فلسفه باعث شده درها یکی پس از دیگری به روی او و کسب‌وکارش باز شوند. وقتی یک نفر به‌خاطر استواری، استقلال و ارائه بهترین خدمات شناخته‌شده باشد، همواره در یادها خواهد ماند. او به‌شدت اعتقاد دارد که می‌تواند برای دیگران کار انجام دهد و در طول این مدت بدون اغراق حتی یک ساعت هم از این کار دست نکشیده است.

 

توصیه او به سایر کارآفرینان این است که ذهن، بدن، روح و نفس خود را آماده کنند و برای پا گذاشن در راه یک کسب‌وکار مهیا شده تا در سختی‌ها بتوانند دوام آورند. روش او برای باانگیزه ماندن در سختی‌ها این است که به یادآورد چرا پا در این راه گذاشته است. فلسفه کسب‌وکار خانم فریاس هم خیلی ساده است: با اشتیاق و حرارت کار کنید و همواره برای ارائه خدمات در جهت حل یک مشکل آماده باشید. این باعث می‌شود حتی یک روز هم برای خودتان زندگی نکنید تا یک زندگی غیرمعمول از نوع هیجان‌انگیز برایتان رقم بخورد.

 

او وقتی با یک چالش بزرگ در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود، آن را به چشم یک فرصت می‌بیند. او با استفاده از راه‌حل‌هایی چون شکستن موضوع به اجزای کوچک‌تر و مهندسی معکوس، نه‌تنها یاد می‌گیرد که پیچیدگی‌های مشکل را ببیند، بلکه به‌سرعت آن را حل می‌کند.

 

بزرگ‌ترین ترس او از دست دادن حس کنجکاوی و شجاعانه‌ترین کاری که انجام داده دادن شانس به رویاهایش برای عملی شدن بوده است. خانم فریاس اگر به 20 سالگی برگردد فقط به خودش می‌گوید: «انجامش بده».

 

او معتقد است فرصت‌های بی‌شماری برای بزرگ شدن در این دنیا وجود دارد و خدمت کردن به دیگران باعث می‌شود دیگران جذب فرد شده و به او پاداش دهند. از نظر او، نتیجه قدم گذاشتن در این راه چیزی جز موفقیت نیست. او همان جایی است که باید باشد، چون مسیر را برایش باز کرده‌اند.

 

بزرگ‌ترین درسی که او تابه‌حال گرفته این است که بخواهد تا رشد کند و یاد بگیرد و خود را سرزنش نکند. ابزار یا منبع مورد علاقه خانم فریاس یک سیستم مدیریت محصول به‌نام Trello ا ست که برای بسیاری از پروژه‌ها و موقعیت‌های سخت جواب داده است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:47 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

8 شگرد برای موفقیت در کسب و کار خانگی

8 شگرد برای موفقیت در کسب و کار خانگی

داشتن یک کسب و کار خانگی می‌تواند راه فوق‌العاده‌ای برای ایجاد درآمد از کاری باشد که واقعا دوست دارید انجامش دهید. خیلی چیزهاست که قبل از شروع باید در نظر بگیرید. اگر طرح بی‌نقصی بچینید و آن را دنبال کنید می‌توانید صاحب یک کسب و کار خانگی موفق باشید.

 

در ادامه ۸ شگرد را می خوانیم که کمک می کنند کسب و کار خانگی موفقی داشته باشیم:

 

1 اگر کسب و کار خانگی تان ایجاب می‌کند برای ملاقات با مشتریان‌تان سفر کنید، املاک و اموال را بازرسی کنید، یا خریدی انجام دهید، مطمئن شوید که اسناد همه‌ی هزینه‌های سفر را نگه می‌دارید. ۱۰۰ درصد مخارج سفر و ۵۰ درصد مخارج غذای سفر مالیات‌پذیر هستند. پس مطمئن شوید که برای همه چیز رسید می‌گیرید و اطمینان حاصل کنید که این رسید هزینه‌ی نهایی پرداخت شده را نشان می‌دهد.

 

2 همه چیز را درباره‌ی محصول‌تان بدانید. شما باید یک خبره باشید. می‌توانید مقاله‌هایی بنوسید که نشانی وبگاه و ایمیل کسب‌و‌کارتان را داشته باشد. توجه کنید که سخنرانی درباره‌ی محصول‌تان در برابر عموم، برای هر قشری می‌تواند جذاب باشد. مدرسه‌ها می‌توانند جای خوبی برای معرفی برخی محصولات باشند، ولی وقتی یک خبره شوید بهترین جاها برای سخنرانی درباره‌ی محصول‌تان را خودتان خواهید شناخت.

 

3 مطمئن شوید که نام کسب‌و‌کار خانگی‌تان و نشانی اینترنتی وبگاه‌تان را به‌عنوان امضای تمام ایمیل‌های ارسالی‌تان قراردهید. همین کار را برای وبلاگ یا دیگر جاهایی که می‌نویسید انجام دهید. افرادی که دوست دارند بدانند چه حرفی برای گفتن دارید احتمالا روی پیوست‌تان کلیک خواهند کرد.

 

4 برای کاهش مزاحمت‌ها در خانه، رفت‌و‌آمد بچه‌ها را به اتاق کارتان محدود کنید. ساعات کاری مشخصی داشته ‌باشید، تا بتوانید هم برای کسب‌و‌کار هم برای خانواده وقت بگذارید. بچه‌های بزرگ‌تر باید درک کنند که در هنگام کار مزاحم شما نشوند. برای موفقیت کسب‌و‌کارتان، خانواده باید حمایتگر باشد و به زمان کاری شما احترام بگذارد.

 

5 شروع کسب‌و‌کارتان در خانه‌ی خودتان می‌تواند تجربه‌ای عالی باشد ولی باید محوطه‌ی کاری خاص خودتان را از بقیه‌ی خانه جدا کنید. این‌گونه احساس می‌کنید که سر کار می‌روید و می‌دانید که وقتی در این محدوده هستید زمان تمرکز بر کارتان است. هم‌چنین به جلوگیری از مزاحمت‌های خانواده و دوستان کمک خواهد کرد.

 

6 این مهم است که کارت ویژه‌ی کسب‌و‌کارتان را داشته باشید. هم‌چنین با چند جست‌و‌جوی اینترنتی می‌توانید کارت‌های کسب‌و‌کارتان را به‌طور رایگان تهیه کنید. مشتریان متوجه نمی‌شوند که آن‌ها رایگان هستند و هنوز خیلی از کارت‌های رایگان توسط حرفه‌ای‌ها طراحی می‌شوند. این مهم است که مطمئن شوید این کارت‌ها اطلاعات تماس کسب و‌ کار دارند.

 

7 شما باید وب‌گاهی داشته باشید که محصولات کسب و کار خانگی تان را تبلیغ کند. شروع یک کسب و کار خانگی از طریق اینترنت راه بسیار خوبی برای به دست‌آوردن سود بیشتر است چرا که دیگر نیازی به اجاره‌ی مکانی برای کارتان نخواهید داشت.

 

8 قبل از شروع کسب و‌ کار خانگی‌تان باید کاملا مطمئن شوید که واقعا به کاری که می‌کنید علاقه‌مندید. اگر علاقه‌ی کمی دارید یا اصلا علاقه‌ای ندارید رسیدن به موفقیت برایتان خیلی سخت خواهد بود. خیلی از مردم به این باور رسیده‌اند که اگر عاشق کاری باشند که انجام می‌دهند به موفقیت‌های بی‌نظیری می‌رسند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:43 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

13 اصل روانشناسی فروش

13 اصل روانشناسی فروش

 

در دنیای کسب و کار، فروش و بازاریابی یکی از اهرم‌های قدرتمند رونق زندگی مالی شما هستند که باید توجه ویژه‌ای به آن‌ها داشته باشید. در این میان توجه به روانشناسی افراد و کاری که برای جذب آنان در کسب و کارتان انجام می‌دهید بسیار مهم و حیاتی است. با ما همراه باشید و با ۱۳ اصل حیاتی و آسان روانشناسی فروش آشنا شوید تا بتوانید در یکی از همین روزها یک فروش بینظیر داشته باشید و به درآمد خوبی دست یابید.

 


 اصل ۱: دو دلیل اصلی خرید یا عدم خرید میل به سود بردن و ترس از ضرر کردن است.

 

 اصل ۲: مردم احساسی تصمیم می‌گیرند و بعد با منطق این تصمیم را توجیه می‌کنند.

 

 اصل ۳: برای مشتری مهم نیست که کالای شما چیست و چه گونه است برای او مهم این است که کالای شما چه کاری برای او انجام می‌دهد.

 

 اصل ۴: فروش حرفه‌ای باتحلیل نیاز‌ها شروع می‌شود.

 

 اصل ۵: اشخاص به دلایل خود از شما خرید می‌کنند نه به دلایل شما.

 

 اصل ۶: مشتری احتمالی، تنها زمانی از شما خرید می‌کند که بداند دوست او هستید و منافعش را رعایت می‌کنید.

 

 اصل ۷: مشتریان معمولا روی پیشنهاد شما فکر نمی‌کنند، به محض اینکه از دفتر یا محل کار مشتری بالقوه بیرون می‌روید او حتی فراموش می‌کند کسی مثل شما در این دنیا زندگی می‌کند.

 

 اصل ۸: هرگز انتظار نداشته باشید مشتریان به شما زنگ بزنند.

 

 اصل ۹: جواب نه مشتری احتمالی، جواب رد به شخص شما نیست. مقاومت اولیه در برابر فروش هم مقاومت در برابر شما نیست

 

اصل۱۰. ۸۰ درصد فروش‌ها قبل از ۵ جلسه پیگیری قطعی نمی‌شوند و تنها ۱۰ درصد فروشندگان برای قطعی کردن فروش بیش از ۵ بار تماس می‌گیرند بیش از ۵۰ درصد از فروشندگان بعد از یک بار تماس از خیر فروش می‌گذرند.

 

 اصل۱۱: وقتی کسی به شما جواب نه می‌دهد، به شما به عنوان یک شخص جواب نه نمی‌دهد، بلکه به پیشنهاد یا ارائه قیمت شما جواب نه می‌دهد.

 

 اصل ۱۲: اگر جواب " نه " را شخصی تلقی کنید به این نتیجه می‌رسید که احتمالا اشکالی در شما وجود دارد و یا به این نتیجه می‌رسید که گناه به گردن محصول یا شرکت شماست. وقتی این گونه فکر می‌کنید، به زودی مایوس می‌شوید، اشتیاق خود را به فروش از دست می‌دهید.

 

 اصل ۱۳: روش دیگری که فروشندگان می‌خواهند از امکان شکست خوردن اجتناب کنند این است که به لحاظ جغرافیایی حیطه فعالیت خود را وسیع می‌کنند. این فروشندگان ابتدا با یک سمت شهر تماس تلفنی بر قرار می‌کنند و تلفن بعدی را بعدازظهر به سمت دیگر شهر می‌زنند، این کار سبب می‌شود که مدت حرکت آنها در اتومبیل افزایش یابد. فروشنده وانمود می‌کند که دارد کار می‌کند و این در حالی است که وقت را می‌کشد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:32 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چنداشتباه رایج در فروش

چنداشتباه رایج در فروش

 

در طول سال‌های گذشته اشتباهات بسیاری از متخصصان در فروش مشاهده کرده‌ایم که باعث شده است مشتریان خود را از دست بدهند. حتی بهترین متخصصان فروش ممکن است دچار چنین اشتباهاتی بشوند. برخی از اشتباهات شایع در ادامه ذکر می‌شوند که متخصصان فروش باید از آن‌ها اجتناب کنند.

 

 گوش نکردن به مشتری و پی در پی صحبتکردن

بسیاری از متخصصان فروش زمانی که در مقابل مشتریان آتی هستند زمان را در انحصار خود قرار می‌دهند و بیش از حدصحبت می‌کنند. آن‌ها پی در پی از محصول خود، خدمات و ویژگی‌های آن صحبت می‌کنند. در این‌صورت مشتری احساس خواهد کرد که شما به نیازهای وی اهمیتی نمی‌دهید و محل را ترک خواهد کرد.

 

 نپرسیدن سوال

برخی از متخصصان فقط راه‌حل ارائه می‌دهند بدون این‌که دقیق بدانند مشکل چیست. یک حرفه‌ای باید سوال بپرسد و به جلو حرکت کند تا مطمئن شود درک کامل و درستی از مشکلات و چشم‌انداز دارد.

 

بهترین راه برای کنترل تعاملات فروش سوال کردن است. این بهترین راه برای یادگیری این است که آیا محصولات یا خدمات شما پاسخگوی نیازهای چشم‌انداز شما است یا نه؟ سوال‌هایی بپرسید که مسائل خاص و مشکلات را کشف کنید که این کار برای یک متخصص ضروری است.

 

 درک نکردن نقاط قوت و ضعف محصول

درک و دانستن نقاط قوت و ضعف یک محصول برای یک فروشنده ضروری است و یک مزیت رقابتی محسوب می‌شود. به عبارت دیگر یک متخصص فروش باید بتواند ویژگی های خوب و بد محصول را در چند جمله‌ی کوتاه شرح دهد و مشتری را قانع کند. بزرگ‌ترین مهارت در جهان کنونی مهارت قانع کردن است که آن نیز با درک کامل محصول صورت خواهد گرفت.

 


 آینده‌نگر نبودن

اغلب اشتباهات رایج در کسب‌وکار به این دلیل است که آن‌ها آینده‌نگر نیستند، هنگامی که کسب‌وکارشان رونق گرفت اکتشافات و تحقیقات را متوقف می‌کنند و فکر می‌کنند که جریان کسب‌وکار ادامه خواهد داشت. در صورتی موفقیت ادامه خواهد داشت که با تغییرات تغییر سازگار باشید.

 


 غفلت‌ از جمع‌آوری داده‌های مشتری

هر زمانی که شما یک فروش انجام می‌دهید، این یک فرصت برای فروش‌های آتی است. به یاد داشته باشید که مشتریان موجود بهترین منبع درآمدی شما هستند. جمع‌آوری و بخش‌بندی داده‌های مشتری بعد از فروش حیاتی است.

 


 نداشتن رویکرد سیستماتیک برای فروش

متخصصان فروش اغلب با همراه با جریان مسیر خود را می‌یابند، آن‌ها اغلب مصاحبه فروش را بدون این‌که بدانند کجا هستند و گام بعدی برای تعاملات چیست ترک می‌کنند. نیاز به یک دنباله سیستماتیک خاص و کنترل مراحل از طریق این فرآیند به موفقیت‌های حرفه‌ای در دستیابی به مشتریان جدید و کسب‌وکار بیشتر کمک خواهد کرد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:29 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

رهبر رسانه‌ها در کسب‌وکار خود شوید

رهبر رسانه‌ها در کسب‌وکار خود شوید

 

ایجاد آگاهی در بازار نسبت به حضور و فعالیت خودتان همواره یکی از چالش‌های کلیدی بازاریابی برای هر کسب‌وکار کوچکی به حساب می‌آید. روابط عمومی به‌عنوان یک کانال ارتباطی مقرون ‌به ‌صرفه اغلب برای رسیدن به این هدف مورد استفاده قرار می‌گیرد که البته خود دارای تکنیک‌ها و اصول خاصی هست اما من تصور می‌کنم که مدیران کسب‌وکارها خود به ‌راحتی می‌توانند بخش زیادی از این فعالیت‌ها را خصوصاً در بخش صنعتی و خدماتی هدایت کنند.

 

البته برخی از مدیران هم خود را به دلایلی از این موضوع کنار کشیده و به آن نمی‌پردازند که در ادامه راهنمایی مرحله به مرحله را برای شما منتشر می‌کنم.

 

زمانی را به برنامه‌ریزی برای این موضوع اختصاص دهید

 

– اهداف کسب‌وکار خود را شناسایی کنید.

– نوع و شیوه انتشار (یا رسانه) موردنظر خود و همچنین مخاطبان را انتخاب کنید.

 

– پیش از ارتباط برقرار کردن با آنها به‌خوبی در مورد آنها تحقیق کنید.

 

– به پوشش‌های خبری گذشته و فعلی مراجعه کنید، چه کسی در حال انتشار چه چیزی است و تم‌های اصلی را شناسایی کنید.

 

داستان یا همان محتوای خوب و مناسبی آماده کنید

 

– برای این کار شما نیاز به یک قلاب ‌دارید. به این معنا شما یا باید قلابی جذاب تهیه کنید که توجه دیگران را جلب بکند یا اینکه سوار بر موج‌های خبری موجود در اجتماع شده و از آنها سود ببرید.

 

– در صورت امکان بر داستان و محتوای یک شخص حقیقی تمرکز کنید؛ این فرد ممکن است مدیر یک کسب‌وکار، داستان شکل‌گیری یک کسب‌وکار موفق در برابر بسیاری دیگر از کسب‌وکار‌های ناموفق یا حتی داستان یک مشتری وفادار باشد.

 

– قبل از آغاز به نتیجه کار بیندیشید! آیا محتوای تهیه ‌شده واقعاً ارزش خبری دارد؟ آیا این موضوع واقعاً با هدف شما سازگار است و تأثیرگذاری مورد انتظار را خواهد داشت؟

 

– محتوای خود را در چارچوب رسانه‌ای که مدنظر قرار داده‌اید تنظیم کنید.

 

محتوای خود را به اشخاص منتخب معرفی کنید

 

– خبرنگار یا رسانه‌ای را که به دنبال خبری از جنس خبری محتوای شماست شناسایی کنید. اگر از نوع مخاطب هدف خود اطمینان دارید، مطمئناً به این نتیجه می‌رسید که تنها چند خبرنگار معدود هستند که به نوع محتوای شما علاقه دارند و شما هم در واقع تنها به چند خبرنگار کلیدی برای این کار نیاز دارید. بقیه آنها خودشان از راه می‌رسند.

 

– پیش از تاریخ معین چند روز به این خبرنگاران در مورد زمان انتشار محتوای خود اطلاع‌رسانی کنید و همچنین به‌طور رسمی از آنها دعوت به عمل آورید.

 

– به‌منظور برقراری تماس اغلب خبرنگاران تمایل دارند ابتدا ایمیلی در این رابطه دریافت کنند، سپس می‌توانید به‌صورت تلفنی نتیجه را پیگیری کنید.

 

– در مورد فعالیت خود خیلی هیجان داشته باشید تا آنها هم به سمت آن ترغیب شوند -بدانید که هیجان به‌صورت ویروسی گسترش پیدا می‌کند.

 

– از تماس با دفاتر مرکزی خبر هراسی نداشته باشید، خیلی از آنها منتظر چنین تماس‌هایی هستند.

 

– از تماس اول بازخورد بگیرید و در برخورد با خبرنگارهای بعدی اگر اشکالی هست آنها را رفع کنید.

 

– هراسی نسبت به از دست دادن قدرت کنترل روی محتوا نداشته باشید، اینها ممکن است برخی از اصلاحاتی باشد که توسط خبرنگار لازم و ضروری در نظر گرفته می‌شود.

 

– به آنها چیزی را دیکته نکنید، آنها در این زمینه تخصص دارند و خوب می‌دانند که چه چیزی ارزش خبری ندارد، اگر آنها مخالفت می‌کنند، پس سراغ یک داستان دیگر بروید.

 

. . . و در پایان

 

– انتظار واقع‌گرایانه داشته باشید و از کوچک شروع کنید.

 

– همواره توجه کنید که ضمانتی نسبت به پوشش خبری روابط عمومی و تأثیرگذاری آن وجود ندارد، این شما هستید که باید این پوشش خبری را به‌دست آورید. گاهی حتی ممکن است یک داستان و ماجرا خیلی خوب با ظهور یک خبر بسیار داغ به‌طور کامل فراموش شود.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:25 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

20 قانون نوشتن تبلیغات موثر

20 قانون نوشتن تبلیغات موثر

 

• حاشیه نروید: به‌طور مستقیم به ویژگی‌های خود اشاره کنید. هر کلمه غیرضروری را حذف کنید. هر چقدر تعداد واژه‌هایتان بیشتر باشد، خوانندگان کمتری آن را خواهند خواند.

 

• برای تاثیر هر چه بیشتر تبلیغات، اصل پیام را در بدو امر اعلام کنید: پاراگراف اول را هرچه قوی‌تر و موثرتر بسازید. امتیازاتی را پیشنهاد کنید. پس از نوشتن نخستین پاراگراف، به توصیف مزایای اصلی محصولتان بپردازید. به خواننده آنچه را که باید در مورد محصولتان بداند، توضیح دهید و آن را پیوسته تکرار کنید.

 

• صریح باشید: اگر شما از زبان ساده استفاده نکنید، افراد عادی قادر به درک آن نخواهند بود. یک پیام ساده و صریح به شما فرصت می‌دهد که با مخاطبان بالقوه خود به‌گونه‌ای مستقیم حرف بزنید.

 

• با مخاطب خود مستقیم صحبت کنید: برخی نویسندگان تبلیغات بر این تصور هستند که با توده بی‌جان در ارتباطند. این روش خوبی نیست خواننده را در ذهن خود به‌خاطر آورید. با مخاطب خود حرف بزنید و به او گوش دهید. با مخاطبان خود درست همانند مردمی که هر روز با آنها روبه‌رو می‌شوید، رفتار کنید.

 

• از زمان حال استفاده کنید: زمان حال به شما اجازه می‌دهد که نظر خود را در نوشته‌تان ابراز کرده و بگویید که اکنون چه چیزی اتفاق می‌افتد و شما چه باید بکنید. همچنین می‌تواند در بیان رویدادی که در آینده رخ خواهد داد و شما اطمینان کامل به حضور این رویداد دارید، استفاده شود.

 

• از منطق و احساس استفاده کنید: آگهی شما نه‌تنها خواننده را در مورد یک امتیاز خاص مطلع می‌سازد، بلکه می‌تواند دارای یک امتیاز عاطفی نیز باشد. نوشته‌های تبلیغاتی منطقی نیز می‌توانند بسیار موثر واقع شوند. البته مشاهداتی نیز در خصوص تمایل کمتر خوانندگان عادی به خوانندن پیام‌های منطقی وجود دارد.

 

• پاراگراف خود را کوتاه و جذاب بسازید: یک موسسه آمارگیری مطرح در این مورد نظر قطعی خود را اعلام کرده است: «هر چقدر پاراگراف‌هایتان طولانی‌تر باشند، افراد کمتری آن را خواهند خواند».

 

• از کلمات کوتاه و متداول استفاده کنید: پژوهش‌ها نشان داده‌اند که کلمات کوتاه بر واژه‌های بلند برتری دارند. به همین ترتیب کلمات متداول بسیار موثرتر از واژه‌های مبهم‌اند. کلمات کوتاه و متداول به خوبی و به سرعت فهمیده می‌شوند و بهتر در ذهن باقی می‌مانند.

 

• مثبت باشید: اگر شما ناچارید که از یک جمله منفی استفاده کنید، با خط کشیدن در زیر فعل منفی یا استفاده از حروف چاپی درشت‌تر، توجه خواننده را به آن جلب کنید.

 

• توجه به ساختار فاعل، فعل و مفعول: اگر به راستی می‌خواهید پیامتان فهمیده شود – و بنابراین بهتر به خاطر سپرده شود – کلمات کلیدی را برای آخر جمله نگه دارید. افراد معمولا کلمه‌های شروع یک جمله را کمتر از آنهایی که در آخر جمله می‌آیند، فراموش می‌کنند.

 

• رابطه علت و معلول را مورد ملاحظه قرار دهید: معمولا یک جمله کامل زمانی خوب به خاطر سپرده می‌شود که با عبارت‌هایی همچون: به این دلیل، در نتیجه، کاملا روشن است که، زیرا، در هر صورت، شروع می‌شود.

 

• از ستاره یا سه نقطه به اندازه استفاده کنید: استفاده افراطی از این علائم، معمولا جریان فکری را مسدود ساخته و برای خواننده خسته‌کننده است.

 

• از کاربرد افراطی علامت تعجب اجتناب کنید: علامت تعجب معمولا برای نویسندگانی که شیوه نگارششان فاقد احساس است، یک پناهگاه محسوب می‌شود.

 

• نام محصولتان را تکرار کنید: تکرار نام محصول در آگهی، تا آنجا که مقدور باشد، بسیار موثر است.

 

• از بیان بدیهیات اجتناب کنید: از بیان عبارت‌های کلیشه‌ای همچون «بهترین»، «شماره یک»، «مطلوب همگان»، «ارزان‌ترین»، «موثرترین »، «مورد اعتمادترین»، «محکم‌ترین»، «غیرقابل‌رقابت‌ترین» و «منحصربه‌فرد» اجتناب کنید.مصرف‌کنندگان دیگر مثل گذشته ساده لوح نیستند. آنان می‌‌دانند چه می‌خواهند و می‌دانند در کجا معامله خوبی داشته باشند. آنان دیگر با جمله‌های سنتی و قدیمی گول نمی‌خورند.

 

• خودتان را اصلا وارد تبلیغاتتان نکنید: از عبارت‌هایی مانند «محصول مرا بخرید» و «از تقلید بر حذر باشید» اجتناب کنید، مصرف‌کننده احتمالا با این‌گونه توصیه‌ها موافق باشد، اما اگر احساس کند که به پول او علاقه‌مندند و نه منافعش از شما سلب اعتماد می‌کند.

 

• صمیمی باشد: براساس اظهارات «جیمز دی»، افرادی که گرم و صمیمی هستند، قدرت بیشتری در نگارش تبلیغات موفق دارند.

 

• در هر 25 سطر، از یک زیر عنوان استفاده کنید: زیر عنوان موثر، خواننده را علاقه‌مند نگه می‌دارد و به او فرصت می‌دهد که عصاره پیامتان را دریافت کند، بدون آنکه آگهی را از اول تا آخر بخواند.

 

• نتیجه را اعلام کنید: پیامی که دارای نتیجه‌گیری روشن باشد، دوبرابر آنهایی که فاقد نتیجه‌گیری‌اند، موثر واقع می‌شود.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:18 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

‌دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشور ها چیست ؟

‌دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشور ها چیست ؟

 

پس تفاوت در چیست؟

 

تفاوت در رفتارهایی است که در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.

وقتی که رفتارهای مردم کشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اکثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی می‌کنند:

 

۱ .اخلاق به عنوان اصل پایه

 

۲.وحدت

 

۳.مسئولیت پذیری

 

۴.احترام به قانون و مقررات

 

۵.احترام به حقوق شهروندان دیگر

 

۶.عشق به کار

 

۷.تحمل سختی‌ها به منظور سرمایه‌گذاری روی آینده

 

۸.میل به ارائه کارهای برتر و فوق‌العاده

 

۹.نظم ‌پذیری

 

۱۰.دروغ کثیف‌ترین فعل غیر انسانی دنیا است.

 

اما در کشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی می‌کنند.

 

در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود ( این ضرب المثل را انگلیسی ها جا انداختن )

 

کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است

 

کسی که اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت

 

کسی که از وطنش حرف میزند توسط عده ایی مخالف مذهب شناخته میشود.

 

کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند

 

انسانهای منظم و منطقی افراد خشک و حوصله سر بر هستند

 

انسانهای با ادب و مبادی آداب متملق به حساب می آیند.

 

جوانان بسیار ساعی وکوشا، خرخوان نامیده میشوند.

 

همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله هستند.

 

و……… شما بگوئید…!!

 

باید از خودمان شروع کنیم و از همین لحظه،

 

ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر که منابع طبیعی نداریم یا اینکه طبیعت نسبت به ما بیرحم بوده‌ است.

 

ما فقیر هستیم برای اینکه رفتارمان چنین سبب شده‌ است.

 

ما برای آموختن و رعایت اصول فوق که (توسط کشورهای پیشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستیم.

 

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool

 


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:7 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

روش های موثر برای تبدیل شدن به یک بازاریاب موفق

روش های موثر برای تبدیل شدن به یک بازاریاب موفق

 

اما پرسش مهم آن است که چگونه می توان یک بازاریاب موفق بود؟ بدیهی است اساسی ترین موضوع ، آموزش و درک دقیق اصول و مفاهیم بازاریابی است .

 

اما آموختن دانش بازاریابی ، فقط آغاز راه است و بازاریابان امروزی باید بیشتر مسلط باشند .

 

در این نوشتار برخی از راهکارهای مهمی که می تواند شما را به یک بازاریاب موفق و موثر تبدیل کند ، معرفی میشود .

 

1ـ مهارتهای عمومی کسب و کار :

بازاریاب از جمله افرادی است که برای کسب موفقیت نیاز به تسلط کامل در مهارتهای عمومی کسب و کار دارد .

 

برخی از مهمترین این مهارتها عبارت است از :

• ارتباطات : منظور از این مهارت برقراری ارتباط نوشتاری ، گفتاری و شنیدن موثر است . یک بازاریاب موفق در ارتباطات بدون نقص است.

 

• کار تیمی : به عنوان یک بازاریاب باید بتوانید اثباط کنید بازیکن خوبی در تیم بازاریابی هستید ، علاوه بر آن توانایی مدیریت و تفویض کار به دیگران را نیز دارید .

 

مهارت کار تیمی موجب بهبود روابط کاری مثبت در بین اعضای تیم بازاریابی می شود.

• مذاکره و متقاعد سازی : یک بازاریاب موفق به مهارتهای مذاکره به خوبی مسلط است و توانایی لازم را برای متقاعد سازی مناسب دارد .

 

• حل مساله : شما همیشه نیاز به توانایی حل مساله با روشی منطقی و تحلیلی برای حل و فصل مسایل کاری در بازاریابی دارید

 

• رهبری : این احتمال وجود دارد که پست مدیریتی نداشته باشید اما باید از مهارتهای رهبری برای ایجاد انگیزه و روحیه در دیگر همکارا ن برخوردار باشید.

 

2ـ درک تاثیر بازاریابی :

یک بازاریاب باید به خوبی آگاه باشد که تصمیمات وی به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر تمامی واحدهای شرکت ذینفع و حتی دیگران ذی نفعان تاثیر می گذارد .

 

یک بازاریاب موفق باید بداند تصمیمات بازاریابی در انزوا و در پشت درهای بسته گرفته نمی شود و تصمیم گیری نادرست در تیم بازاریابی می تواند به بروز مشکلات جدی برای شرکت منجر شود برای مثال تصمیم گیری برای فروش ویژه یک محصول که در آن قیمت به طور قابل توجهی کاهش می یابد ، می تواند نمایندگان فروش را در صورتی که به درستی از آن تصمیم مطلع نشده باشند دچار مشکلات جدی کند.

 

3ـ درک تکنولوژی :

بازاریابان امروزی باید از دو جهت درک قوی از تکنولوژی داشته باشند . اول اینکه بازاریابان باید در استفاده از تکنولوژی به عنوان بخشی از فعالیت های روزانه خود کاملاً مهارت داشته باشند . آنها نه تنها باید توانایی های عمومی استفاده از کامپیوتر و نرم افزارهایی مانند اکسل و پاورپوینت داشته باشند ، بلکه نیاز است تا اطلاعات خود را برای افزایش کارایی و اثز بخشی در بازاریابی مانند استفاده از تلفن های هوشمند پیشرفته و برنامه های کاربردی مرتبط به خوبی کامل کنند . دوم آن که بازاریابان باید درک صحیحی از تاثیر شبکه های اجتماعی و برنامه های ارتباطی در بازار داشته باشند . رشد سریع رسانه های اجتماعی می تواند به طور مستقیم بر استراتژیک های بازاریابی موثر واقع شود .

 

4ـ نیاز به چشم اندازهای جهانی :

اینترنت موجب شده است هر کسب و کاری بتواند تا در مقیاس جهانی فعالیت کند ، اما تنها با ایجاد و راه اندازی یک وب سایت نمی توان موفقیت کسب و کار را تضمین کرد . بازاریابان باید با درک تعهد های بازارهای جهانی و محلی برنامه ریزی مناسبی برای بازاریابی انجام دهند .

 

5ـ جستجوگر اطلاعات :

بازاریابی یک فعالیت کاملاً پویا است تغییرات در آن به طور مستمر و اغلب به سرعت رخ میدهد . بنابراین بازاریان باید همیشه و از طریق کانالهای متنوع خود را در معرض اطلاعات به روز نگاه دارند . همواره تلاش کنید تا پیش بینی های مربوط به کسب و کار خود را تا 12 ماه آینده مطالعه و رصد کنید . به این ترتیب آنها خواهند توانست علاوه بر حفط و نگهداری مشتریان فعلی خود ، مشتریان جدید خود را پیدا کنند.

 

6ـ نوآوری :

به طور کلی ما انسانها خیلی زود به شرایط انجام کار عادت می کنیم و به آن وابسته می شویم ، ولی این رفتار مانند حکم اخراج برای یک بازاریاب است . سعی کنید تاکتیکها و روش های بازاریابی خود را نسبت به سال گذشته ( یا حتی ماه گذشته ) بر اساس شرایط تغییر دهید . نوآوری شرط اصلی بقا در بازاریابی است .

 

7ـ استفاده از داده های بزرگ :

مدیریت و تجزیه و تحلیل داده های بزرگ اقدامی استراتژیک در بازاریابی است یکی از ابزارهای موثر در سال ، ابزار داده های بزرگ است

 

8ـ تمایل به تجربیات جدید :

یکی از مهمترین اقدامات برای تبدیل شدن به یک بازاریاب موفق میل شدید به کسب تجارب جدید است . سعی کنید در هر گام بازاریابی ریسک پذیر باشید و تجربه ای نو کسب کنید .

به خاطر داشته باشید موفقیت در شغل بازاریابی یک سفر است که هر روز باید برای آن قدم های تازه ای بردارید .

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 2:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

13 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت شغلی

13 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت شغلی :

 

1. با دقت لباش بپوشید

قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زمانی را صرف چک کردن شیوه ی لباس پوشیدن خود کنید و اطمینان حاصل کنید که آیا لباس مناسب به تن کرده اید یا خیر. ممکن است بعضی ها بگویند که لباس برای آدم ارزش نمی آورد، اما به عقیده ی من کاملاً اشتباه است. دنیای کار و تجارت تا حد زیادی روی این مسئله می چرخد.اگر مثل یک فرد موفق لباس بپوشید، دیگران هم مثل یک فرد موفق با شما برخورد می کنند. پس در شیوه ی لباس پوشیدنتان تجدید نظر کنید.

 

2. مثل برنده ها بیندیشید.

رفتار خود شخص نقش بزرگی در موفقیتش دارد. دیدگاهتان نباید هیچگاه مثل انسان های شکست خورده باشد. خوب است که پیشرفت ها و دستاوردهایی که در راه آنها تلاش می کنید را برای خود مجسم کنید. همیشه نیمه ی پر لیوان را ببینید. مردم هم همیشه از افراد موفق تبعیت می کنند نه منفی بافان.

 

3. جزئی از یک گروه باشید

موفقیت اکثر اوقات یک کار گروهی است. یک گلزن در فوتبال هیچوقت به تنهایی نمی تواند موفقیت کسب کند. با همکاری و مساعدت اعضای مختلف یک گروه، موفقیت به دست می آید. اگر در یک گروه کار می کنید، تا جایی که می توانید مسئولیت ها و کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و از دیگران نیز همین انتظار را داشته باشید. در این حالت است که موفق خواهید شد.

 

4. پویشگر باشید

کسی که شکار کردن بلد باشد، می داند که می تواند منتظر شکار در جایی مخفی شود اما هیچوقت چیزی شکار نکند. قانون شکار این نیست. باید از مخفیگاه بیرون آیید و خودتان به دنبالش بروید. در مسائل کاری نیز وضع به همین منوال است. منتظر تکلیف نمانید. خودتان به دنبال کار باشید. در خود انگیزه ایجاد کنید و به دنبال پروژه های جدید باشید و از هیچ چیز هراسی به دل راه ندهید.

 

5. احساسات خود را به روشنی بیان کنید

وقتی همه ی قدم ها را به دقت بردارید، تنها چیزی که ممکن است مانع رسیدن شما به موفقیت شود، مهارت های ارتباطی است. خود را در یک جلسه ی کاری تصور کنید. رئیستان از شما نظر خواهی می کند. شما دقیقاً می دانید که چه باید بگویید تا مشکل حل شود، اما در بیان آن عاجزید. صدایتان و کلماتتان هیچکدام یاریتان نمی کنند. اینجاست که همه کم کم از شما دوری می کنند. پس یاد گرفتن مهارتهای ارتباطی یکی از اصول اولیه است.

 

6. همیشه نتیجه را در ذهن داشته باشید

هر کاری که انجام می دهیم، قطعاً دلیلی دارد. و برای رسیدن به نتیجه ای مشخص است که همه ی این کارها را انجام می دهیم. در محل کار هم باید همین طور باشد. هر کار ناخوشایندی هم که مجبور به انجامش هستید را با در نظر گرفتن نتیجه و هدفتان به دقت انجام دهید. این به شما انگیزه هم می دهد.

 

7. بدانید چطور پشت تلفن صحبت کنید

مهم نیست کار شما چه باشد، تلفن همیشه یکی از مهمترین ابزارها بوده است. حتی از کامپیوتر هم مهم تر است چون وسیله ای است که با آن ارتباط برقرار می کنیم. کسی که آنطرف خط است باید اطمینان یابد که شما دقت و توجه لازم را به او دارید. هنگام صحبت کردن با تلفن از خوردن و آشامیدن و آدامس جویدن خودداری کنید.

 

8. منظم باشید

هنگام کار کردن روی یک پروژه، قدم به قدم همه ی مراحل را به دقت طی کنید. برای کار خود طرح و برنامه داشته باشید. اگر قسمتی از کار را ندیده بگیرید، مطمئناً کارتان به نتیجه نخواهد رسید.

 

9. انتقاد نکنید

گروهی از مردم فقط برای ایراد گرفتن از سایرین زندگی می کنند. شما اینطور نباشید، اگر در کار کسی ایرادی مشاهده کردید، مثل یک معلم به او گوشزد کنید. کسی را مسخره نکنید و بیش از حد شکایت نکنید. و زمانی هم که کاری شایسته ی ستایش است، تحسین کنید.

 

10. مودب باشید

سعی کنید در برخورد با دیگران همیشه مودب و مشتاق و علاقه مند باشید. مردم درمورد ما با نحوه ی برخوردمان با آنها قضاوت می کنند. خوش خلق باشید و رفتارتان را اصلاح کنید.

 

11. هر از گاهی مسئولیت مشکلی را بر عهده گیرید

افراد در برخورد با مشکلات دست پاچه می شوند. بهترین راه حل برای از بین بردن این مشکل این است که هر از چند گاهی مسئولیت برطرف کردن یک مشکل را بر گردن بگیرید.

 

12. با انتقادات دیگران از شما به خوبی برخورد کنید

وقتی کسی از شما انتقادی می کند، ابتدا ببینید منبع معتبری دارد یا خیر. راحت است که انتقاد را ندیده بگیرید و پیش خود بگویید طرف حسود بود. اما خوب است که گهگاه خودمان را همانطور که دیگران می بینند ببینیم. روی انتقادات دیگران فکر کنید و توصیه ها را نادیده نگیرید.

 

13. الگو باشید.

همیشه کارها را طوری انجام دهید که انتظار دارید دیگران انجام دهند. این کار بسیار تاثیر گذار است و در کل شرکت انعکاس پیدا می کند. اگر همیشه کارهایتان را به بهترین نحو انجام دهید، در کارتان نمونه خواهید شد و دیگران نیز به عنوان یک سرمشق از شما پیروی می کنند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 2:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ارزش مشتریان شرکت ها یکسان نیست

ارزش مشتریان شرکت ها یکسان نیست!

 

کسانی که به صورت تخصصی در حوزه مدیریت و فناوری اطلاعات کار می‌کنند، قطعا با نام موسسه گارتنر (Gartner) به عنوان یکی از مهم‌ترین مشاوران بین المللی آشنا هستند.

 

بر اساس تحقیقی که توسط این موسسه انجام شده است (محتوای عکس بالا) به طور متوسط حدود 80 درصد درآمد شرکت‌ها از حدود 20 درصد مشتریانشان به دست می‌آید. معنای ساده این حرف‌ برای صاحبان کسب و کار، در هر بعد و اندازه ای آن است که:

 

1 شما باید از بین مشتریان خودتان آن 20 درصد پر ارزش را تشخیص بدهید.

 

2 عقل سلیم کسب و کار حکم می کند که رفتار شما با این 20 درصد (شامل قیمت، شرایط پرداخت، تجربه مشتری، خدمات پس از فروش و نظایر آن) متفاوت از سایرین باشد.

 

3 اگر گفته می شود حفظ مشتری مهم است، حفظ این 20 درصد برای کسب و کار شما از مهم هم مهم تر است!

 

اگر تا امروز نمی‌دانستید نظام مدیریت ارتباط با مشتری یا همان CRM به چه درد می خورد، موارد بالا پایه ای ترین کارکردهای CRM در سازمان است.

 

حال چنانچه در کسب و کار شما نرم افزاری به اسم CRM خریداری و نصب شده اما 3 اتفاق بالا در آن نمی افتد، شاید دفترچه تلفن پیشرفته یا تلفن گویای رسیدگی به شکایات خوبی داشته باشید، اما اجازه بدهید که خیالتان را راحت کنم:

 

شما CRM ندارید!

 

پس منتظر مزایای آن هم نباشید!

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 2:51 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا کسب و‌کار خودتان را راه نمی اندازید؟

چرا کسب و‌کار خودتان را راه نمی اندازید؟

 

چه مدت است که می‌خواهید کار خود را آغاز کنید؟ چند ماه؟ یک یا دو سال؟ یا بیش از یک دهه؟

 

در جهان دو دسته از افراد وجود دارند: آنهایی که حرف می‌زنند و آنهایی که عمل می‌کنند. افرادی که حرف می‌زنند در واقع بهانه‌تراشی می‌کنند. اگر درباره آغاز کسب‌و‌کار خود تا به حال فکر کرده‌اید اما دست به عمل نزده‌اید، این مطلب به شما کمک خواهد کرد تا هم از آن صحبت کنید و هم به آن عمل کنید. در ادامه دلایل رایجی که چرا افراد شروع یک کسب‌و‌کار را از سر باز می‌کنند و اطلاعاتی که نیاز دارید تا از این بهانه‌ها بگذرید و رویایتان را محقق کنید و کسب‌و‌کار خود را شروع کنید در اختیارتان قرار داده شده است.

 

نخستین بهانه: من در انتخاب ایده گیجم!

زمانی‌که ایده‌های شغلی زیادی در اطراف شما هستند، تشخیص فرصت مناسب کسب‌و‌کار، سخت نخواهد بود و کمی تمرین احتیاج دارد. در واقع مردم نمی‌دانند چگونه ایده مناسب کار را انتخاب و نگرانند که پول و زمان خود را اسراف کنند. اگر بهانه اصلی شما برای آغاز نکردن کار این مسأله است، راه‌حل شما را در دو واژه بیان می‌کنم: برنامه‌ریزی کاری! بسیاری از مردم گمان می‌کنند دلیل اصلی نوشتن یک برنامه‌ریزی کاری تلاش برای به دست آوردن کمک‌های مالی است، خواه تقاضا برای وام کسب‌و‌کار‌های کوچک باشد یا متقاعد کردن سرمایه‌گذاران برای سرمایه‌گذاری.

اما این‌طور نیست. دلیل اصلی برای نوشتن یک برنامه‌ریزی کاری آزمودن امکان ایده کسب‌و‌کار خود است. نوشتن یک طرح کاری می‌تواند میزان زیادی از زمان و پول شما را ذخیره کند اگر طبق برنامه کاری‌تان پیش بروید.

 

دومین بهانه: سرمایه ندارم!

قبول، اما این به آن معنا نیست که برای شروع یک کسب‌و‌کار نمی‌توانید از شخص دیگری پول قرض بگیرید!

 

سومین بهانه: سردرگمی

نمی‌توانم تصمیم بگیرم که حق نام تجاری‌ای که از قبل موجود است را خریداری کنم یا کسب‌و‌کار مختص به خودم را آغاز کنم!

رهایی از این معضل و باز کردن این گره کور این‌گونه برطرف می‌شود که از خود سؤال بپرسید و خود را در یک رقابت قرار دهید.

ابتدا درباره خودتان! شروع یک کسب‌و‌کار کوچک همان‌طور که شیوه‌ای برای کسب درآمد است به نوعی یک شیوه زندگی نیز هست. بنابراین باید مدتی را به خود اختصاص دهید تا بررسی کنید که چه نوع شخصیتی دارید و چه کاری را ترجیح می‌دهید انجام دهید یا انجام ندهید.

 

برای مثال تصور کنید آیا می‌خواهید یک نانوایی به راه‌ اندازید؟ آیا مایل هستید هر روز ساعت 3 صبح بیدار شوید و نان بپزید؟ زیرا اگر حاضر به این کار نباشید، این کسب‌و‌کار کوچک مناسب شما نخواهد بود. تصور کنید آیا می‌خواهید حق یک نام تجاری را بخرید؟ می‌تواند سودآور باشد اما به طور معمول درباره نحوه کار و بسیاری قوانین کارتان نمی‌توانید تصمیم بگیرید و ممکن است منجر به از دست دادن کل هدف خود از شروع کسب‌و‌کار شود.

 

سپس کمی درباره رقابت بیندیشید. یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که افراد انجام می‌دهند این است که همیشه دل‌شان می‌خواسته کار دلخواه‌شان را انجام دهند بدون آنکه تحقیقات پایه‌ای درباره بازار کرده باشند. مثلا در منطقه‌ای با 50 هزار نفر جمعیت که چهار مرکز فروش کامپیوتر دارد، می‌خواهند مرکز کامپیوتر دیگری افتتاح کنند.

 

بنابراین بهتر است کار خود را با بررسی و تحلیل بازار آغاز کنید و سپس اگر می‌خواهید واقعا مرکز کامپیوتر راه بیندازید، تصمیم به تغییر مکان خود از آن محل ندارید و بازار آن کار نیز اشباع شده، تنها انتخاب معقول این است که یکی از مرکز‌های موجود را خریداری کرده یا به طور کلی آن را انجام ندهید.

 

 چهارمین بهانه: احتیاج دارم بیشتر تحقیق کنم!

تحقیق کردن خوب است. در واقع، بخش بزرگی از برنامه‌ریزی کسب‌و‌کار، انجام تحقیقات است. باید بدانید که شما نمی‌توانید «همه چیز» را بدانید! مهم نیست چقدر تحقیقات انجام می‌دهید، شما هرگز قادر نخواهید بود هر متغیری را بررسی کرده و تمام خطرات شروع کسب‌و‌کارتان را از بین ببرید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 2:46 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

12 نشانه موفقیت در کسب و کار

12 نشانه موفقیت در کسب و کار

 

هدایت یک کسب‌وکار کوچک می‌تواند گیج‌کننده باشد. بسياري از صاحبان کسب‌ وکار تنها به قدری موفق هستند که کسب‌وکارشان را به‌کل رها نکنند و ضرر ندهند. مسیر پیش روی کسب‌وکارهای کوچک مبهم و پرخطر است. آیا کسب‌ وکارتان را باید به امید‌ آینده باز نگه دارید یا‌اینکه باید همین حالا از آن دست بکشید؟

 

چه زمان درخواهید یافت که موفق بوده‌اید یا نه؟
12 نشانه که به شما می‌گوید کسب‌ وکارتان تنها نبردی برای ادامه‌ بقا است یا توانسته‌اید فراتر از آن حرکت کنید.

 

1 وقتی به تعطیلات رفته‌اید، باز هم شرکت‌تان درآمد کسب می‌کند.

 

2 در صدر نتایج جست‌وجو هستید.

 

3 شما زندگی مشتریان را تغییر می‌دهید.

 

4 مشتریان شما را به راحتی پیدا می‌کنند.

 

5 می‌دانید که تنها نیستید.

 

6 مشتریان به شما ارجاع می‌دهند.

 

7 شما دوباره به مسیر اصلی بازمی‌گردید.

 

8 در اخبار رسانه‌ها نامتان می‌آید.

 

9 برخی از مشتریان‌تان را رها می‌کنید.

 

10 شما به جریان نقدی مثبت رسیده‌اید.

 

11 ناشران از شما می‌خواهند کتاب بنویسید

 

12 اولین مشتری پول محصول شما را پرداخت می‌کند.

 

و حالا شما بگویید:
بهترین لحظه کسب‌وکارتان، لحظه‌ای که از کسب‌وکارتان مطمئن شدید، چه زمانی بوده است؟

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 1:8 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 دلیل اصلی که کار و کسب‌ها به خاک سیاه می نشینند

5 دلیل اصلی که کار و کسب‌ها به خاک سیاه می نشینند.

 

مرز میان موفقیت و شکست به اندازه‌ی یک تار مو است . همان طور که ما موفقیت را دنبال می کنیم, از شکست دور می شویم: و هر گاه که طعم شکست را می چشیم ، از موفقیت دور می‌شویم . این رابطه مهم است و نباید نادیده گرفته شود.
اما دستیابی به موفقیت و حفظ آن در صورتی که عوامل رایج شکست را نشناسیم و به شکلی آگاهانه از آن ها اجتناب نکنیم؛ غیر ممکن خواهد بود.
ماهیت یادگیری سازمانی عبارت است از: کسب؛ دسته‌بندی و به کارگیری دانش لازم در جهت پشتیبانی از اقدامات عملی و راهبردی در کلیه ی سناریوهای پیش بینی پذیر. برای تحقیق این منظور، ذخیره دانشی ما می بایست شامل برترین روندها و در عین حال بدترین آن ها باشد . اولی به ما می گوید که چه کاری بکنیم و دومی مواردی که می بایست از آن ها اجتناب کنیم را گوشزد می کند. درک این مهم به ویژه در محیط سیاست زده و پیچیده کنونی که در آن رویکردهای ساده انگارانه مدیریتی جایگزین تفکر نقادانه و رهبری اندیشه شده است. اهمیت به سزایی دارد.
در ادامه با این رویکرد 5 دلیل عمده ناکامی بنگاه های اقتصادی و روش های اجتناب از آن ها را مرور می کنیم:

 

1- چشم انداز دارید اما برنامه استراتژیک نه

تمام مشتریان ما و فعالین صنایع مختلف تمایل دارند به موفقیت دست یابند. آن ها حتی چشم اندازی دقیق از آرمان های خود دارند. اما با این وجود تعداد معدودی از آن ها از استراتژی لازم و برنامه عملیاتی مناسب برای تحقق این امر برخوردارند. برای موفق بودن، باید بدابدانیم که چه چیزی موفقیت را ممکن می سازد. این دانش از طریق مشاهده ی دلایل شکست و موفقیت و رقبا و یادگیری از آن ها به دست می آید.
این امر بدان معنا است که آن ها می بایست سهم بازار رقبای خود, پورتفولیوی مشتریان, پورتفولیوی محصول، نقش آفرینان کلیدی؛ ارتباطات برون سازمانی سطح بالاو رویه های استخدام و این قبیل موارد را شناخته و خود را در هر یک از بخش ها ارزیابی کنند.
به علاوه بنگاه ها می بایست مزایای رقابتی خود را شناسایی کنند و اگر احیانا فاقد هر گونه مزیتی هستند باید بتوانند یک مزیت را به سرعت ایجاد کنند ؛ عدم وجود یک برنامه راهبردی منبع اصلی استرس؛ تعارض، اشتباهات و شکست هاست.

 

2-افراد نادرست را استخدام می کنید.

استخدام نادرست, پرهزینه ترین اشتباهی است که سازمان ها به کرات مرتکب می شوند. استخدام نادرست به ویژه زمانی که سازمان به طور ناگهانی رشد می کند و فرصت های شغلی جدید به وجود می آورد و هم چنین زمانی که یکی از جایگاه های شغلی خالی می ماند و بدنه سازمان یا فشار کاری ناشی از آن مواجه می گردد روی می دهد . معمولا در این شرایط منطقی معمول گفتن این جمله است که «یافتن فرد مناسب فرآیندی بسیار زمان بر است. نتیجه؟ این مسکن موقت در اثر هزینه های بلندمدت نگهداری از کارمندان فاقد چشم انداز؛ انگیزه و تعهد از بین می رود. و البته رهبران سازمانی گاه به بهانه مشکلات اقتصادی از پرداخت حقوق های رقابتی سر باز می زنند. که نتیجه آن استخدام و جذب افراد نا متناسب با اهداف سازمانی است. اگر زمان کافی برای جست و جو و جذب افراد شایسته ندارید، بنابر این از موسسات ثالث و مشاوران اصلح در این حوزه کمک بخواهید. طلایی ها را استخدام کنید آن ها را توسعه‌دار و تربیت کنید. و متناسب با عملکردشان به آن ها پرداخت کنید.

 

3-اجازه می دهید دیپلماسی روی اصول تجاری شما سایه بیندازد.

دوستی در محیط کار می تواند شمشیری دو لبه باشد. همه ما دوست داریم با افرادی که کار می کنیم احساس راحتی داشته باشیم و گاهی این رویکرد به شکل گرفتن رابطه دوستانه با برخی از ایشان ختم می شود. اما گاهی این روابط دوستانه قضاوت حرفه ای ما را تحت تاثیر قرار می دهد که منشا مشکلات و مسائل فراوان در آینده سازمان خواهد شد. به علاوه این روابط در صورت عدم مدیریت می تواند منجر به تصمیم گیری های غلط در سطح سازمان شود. به طور خلاصه؛ دیپلماسی ناپخته و فارغ از هوش تدبیری درسازمان نتیجه ی سایه انداختن دوستی و رفاقت روی اصول موثر تجاری است. این روابط نامتعارف سرمایه های فکری را می بلعد و هرچند که برخی هنوز فکر می کنند که بهتر است مشاغل کلیدی و با اهمیت به نزدیکان و دوستان ..... است اما اساسا آن چه که در دوستی ها به دست می آید در رابطه کاری حرفه ای نیست. رفیق بازی سبب می شود که در بازار کار افراد در جایگاه های خود قرار نگیرند و افراد ناشایست با استفاده از فرصت ها به شرایط ایده آل است دست یابند و برخی دیگر در عین صلاحیت و بعضا از روی عمد دیده نشوند و بازار کار از تخصص و مهارت آن ها بی نصیب بماند.

 

4-به تیم تان اعتماد ندارید.

بی اعتمادی گسترده؛ یک ضعف سیستمی به حساب می آید که از ترکیب 3 مساله قابل پیشگیری نشات می گیرد:

الف) ندانستن برنامه

ب) استخدام نادرست

ج) سایه انداختن سیاست بازی و دیپلماسی نامتعارف روی اصول تجارت



لذا اگر در مقام مدیر یا رهبر یک تیم احساس می کنید که نمی توانید به کارکنانتان اعتماد کنید ، این بدان معنا است مدیریت ذره بینی دارید و یا این که در مسیر غلطی افتاده اید.
راه حل اولیه جهت شفاف سازی و حاکم ساختن جو اعتماد در سازمان این است که برنامه ای استراتژیک در پیش گرفته؛ استعدادهای شایسته را جذب کنیم و سیاسی بازی را از روندهای سازمان حذف کنیم.

 

5-اختلاف نظرها را به خوبی مدیریت نمی کنید.

اختلاف نظر موثق و سازنده که مبتنی بر رویکردهای ذاتا متفاوت برای حل مساله ای مشابه یا دستیابی به هدفی مشترک است؛ بنیان یادگیری و پیشرفت را شکل می دهد.
هرچند که اختلاف نظر آشکار در خصوص مسایل مهم که نشات گرفته از رفتار افرادی است که سعی دارند نقاط ضعف خود را در پس صدای مخالف بپوشانند و نظری اصلاحی و جایگزینی ارائه نمی کنند ؛ بستر ساز شکست سازمان است.



 روش مدیریت هر نوع از اختلاف نظرها متفاوت است. سازمان به منظور مدیریت اختلاف نظرهای موثق می تواند جلسات راهبردی و حرفه ای طوفان مغزی را در راستای همسوسازی اهداف و بسیج ظرفیتهای سازمان در مسیر حل مسائل برگزار کند. در نقطه مقابل سازمان ها باید افراد نق زن و کم کاری که با ایجاد تعارضهای عمدتا ساختگی سعی در مخفی ساختن نقاط ضعف خود را دارند از بدنه خود حذف کند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:19 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند

5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند:

 

درک چرا های رفتار خرید مصرف کننده و فرایندهای تصمیم گیری خرید فرآیندی دشوار است . مصرف کننده برای تصمیم گیری خرید 5 مرحله را پشت سر می گذارد :

 

1- شناخت شکل

2- تحقیق برای جمع آوری اطلاعات

3- ارزیابی گزینه ها

4-تصمیم گیری خرید

5- رفتار پس از خرید

 

بنابراین فرایند خرید قبل از تحقق خرید شروع می شود بعد از خرید نیز ادامه می یابد .این بدان معناست که بازاریاب باید تصمیم گیری و فرایند کامل آن را مورد توجه قرار دهد و محرکها و همچنین عوامل موثر بر تصمیم گیری را بشناسد. بعلاوه شناخت سوگیریهای موثر بر تصمیم گیری و بهره برداری از آنها نیز میتواند رفتار مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد.

 

1-ترجیح می دهید 75% از بهای چیزی را بپردازید یا برای بهای کالا 25 درصد پس انداز کنید؟
مطمئنا واژه پس انداز از قدرت اقناع بالاتری برخوردار است. هرچند که هر این دو عبارت دقیقا مشابه یکدیگر هستند.

 

چرا؟ چون که انسانها تمایل دارند زمانی که نتیجه در قالب ضرر مطرح شود از ریسک اجتناب کنند. اما زمانی که همان نتیجه به عنوان سود و یک منفعت مطرح شود، از ریسک کردن لذت می برند. با این منطق ، پس انداز پول در مقایسه با هزینه کرد آن ترجیح دارد، هر چند که پرداخت 75 درصد از بهای یک محصول و پس انداز 25 درصد، دقیقا معنای مشابهی دارند و دست آخر مبلغی یکسان پرداخت و مبلغی یکسان در جیب مشتری باقی خواهد ماند.

 

2- ما بر اساس رفتار مردم در خصوص آنها نتیجه گیری و قضاوت می کنیم.
به عنوان مثال، زمانی که یک مشتری بالقوه احساس عدم علاقه می کند، ما تمایل داریم اینگونه فرض کنیم که این عدم علاقه به دلایل منفی است. ما اینگونه تصور می کنیم که آنها نمی خواهند چیزی از ما بشنوند و یا شاید به محصول ما علاقه ای ندارند.

 

به هر ترتیب، این تصور خطرناکی است. واقعیت آن است که ما دلیل اصلی و چرایی رفتار سرد مشنری را نمیدانیم و تنها براساس برداشتهای شخصی در خصوص آن نتیجه گیری میکنیم.

 

لذا دفعه دیگری که از مشتری شما عملی سر زد که آن را درک نمی کنید، از اقدام بر اساس فرضیات خود مادامی که اصل قضیه را نفهمیده اید اجتناب کنید.

به علاوه با طرح سوالاتی مثل آنچه در ادامه می خوانید، مکالمات تلفنی خود را به بیراهه نبرید، سوالاتی که ناشی از پیشفرضهای های ذهنی ما هستند: " آیا چند لحظه فرصت دارید؟ " یا " به نظر می رسد سرتان شلوغ باشد، نظرتان چیست که الان تلفن را قطع کنم و بعدا تماس بگیرم؟ " این قبیل سوالات مشتری را دلسرد میکنند.

 

3- ما به طور غریزی به اطلاعاتی بیشتر توجه می کنیم که فرضیات ما را تایید کنند و اطلاعاتی که باورهای فعلی ما را به چالش می کشد را نادیده می گیریم. لذا تاکید بر ویژگی ها و منافعی که از نگاه مشتری ارزشمند است، یکی از روشهای بهره برداری از این سو گیری است.

 

به طور مثال اگر چالش اصلی مشتری نداشتن زمان است، مذاکرات باید همراستای چنین عباراتی باشد: من با مدیران زیادی مثلشما هم صحبت بوده ام که تحت فشار زمان قرار دارند. این ویژگی محصول ما با خودکار سازی برخی فرایند ها این امکان را فراهم می کند تا در کوتاهترین زمان و تنها با چند کلیک ترتیب کارها را بدهید و بتوانید روی دیگر اولویت های خود تمرکز کنید.

 

4- ما مایلیم تا اطلاعاتی را که عزت نفس ما را به چالش می کشد نادیده بگیریم.
اگر کارها درست پیش نرود، ما به شکل طبیعی تمایل داریم تا به جهت حفظ غرور و عزت نفس مان، از انتقادات صرف نظر کنیم. از دیگر سو ما به موفقیتهای خود می بالیم و نظرات مخالف هرچند سازنده در این خصوص را نمیپذیریم. بنابراین در مذاکرات خود جبهه گیری نکنید و انتقاد کردن را به وقت دیگری موکول کنید و به جای تاکید روی اشتباهات مشتری، عزت نفس او را تقویت کنید.

 

5- واکنش های حسی مشتری عموما بیش از استدلال های منطقی شما، تصمیمات مشتری را تحت تاثیر قرار می دهند.
زمانی که سعی دارید مشتری را در خصوص چیزی که از نظر او باور پذیر نیست متقاعد کنید، منطق کار را خراب تر خواهد کرد و شما را از هدفتان دور می کند.

 

بنابراین در چنین موقعیت هایی احتمال موفقیت شما بوسیله تقویت همدلی با مشتریان و ایجاد روابط بر پایه اعتماد بالاتر می رود و موجب می شود که طرف معامله راهکار شما را جدی تر بگیرد.

 

به عنوان یک فروشنده که هدف او موفقیت است، در نوبت دیگری که با مشتری ملاقات دارید این سوگیری ها را به خاطر داشته و با بهره گیری آگاهانه از آنها شاهد نتایج آن باشید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:14 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود

بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود:

 

1 فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمی‌کنند و تُرش‌رو هستند.

 

2 فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمی‌زنند.

 

3 فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشته‌اند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»

 

4 فروشندگانی که روی همۀ جنس‌های مغازه‌شان نوشته‌اند: «لطفا دست نزنید.»

 

5 فروشنده‌هایی که وقتی خریدار از آنها می‌خواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) می‌گویند: «اگر می‌خری
بیارم!»

 

6 فروشندگانی که به ظاهر خود نمی‌رسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدن‌شان خوش بو نیست.

 

7 فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمی‌پوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت می‌پوشد و موهایش را فشن درست می‌کند!)

 

8 فروشندگانی که بی‌‌دلیل با خریدار صمیمی می‌شوند و جوک می‌گویند.

 

9 فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث می‌کنند.

 

10 فروشندگانی که همان‌جا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمت‌ها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکت‌ها صحبت‌هایی می‌کنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.

 

11 فروشندگانی که اصلاً گوش نمی‌کنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و می‌خواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.

 

12 فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار می‌دهند.

 

13 فروشندگانی که قسم‌های الکی می‌خورند.

 

14 فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکت‌های تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی می‌کنند.

 

15 فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی می‌‌کنند.

 

16 فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود به‌خاطر خریدش تشکر نمی‌کنند.

 

17 فروشندگانی که از بس حواس‌شان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور می‌کنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و می‌خواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).

 

18 فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنمایی‌اش کنند.

 

19 فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق می‌‌کنند.

 

20 فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم می‌کنند.

 

21 فروشندگانی که فکر می‌کنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزش‌های بیشتر نمی‌روند.

 

22 فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما می‌توانند درباره‌اش راهنمایی کنند، یا مغازه‌های اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا می‌برند و به خودشان زحمت کوچک‌ترین راهنمایی را هم نمی‌دهند (یا حداقل این‌که بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).

 

23 فروشندگانی که فقط می‌خواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمی‌کنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.

 

24 فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در می‌روند.

 

25 فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کم‌قیمت دیگر می‌دهند، اما عذرخواهی نمی‌کنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمی‌دهند.

 

26 فروشندگانی که ته ذهن‌شان فکر می‌کنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.

 

27 فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل می‌برند و در حضور مشتری، صحبت‌های بی‌ربط با هم می‌‌کنند.

 

28 فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازه‌شان شلخته است.

 

29 فروشندگانی که جنس خاک‌گرفته را از قفسه به مشتری می‌دهند و وقتی مشتری خواهش می‌کند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاک‌نگرفته به او بدهند، با مشتری بحث می‌کنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام می‌دهند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:31 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه کارآفرینی را به کودکان آموزش دهیم؟

چگونه کارآفرینی را به کودکان آموزش دهیم؟

در دوران کودکی همه ی ما یک سوال چالش برانگیز وجود داشت: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟

بسیاری از پدر و مادر ها آرزو دارند که فرزندان شان دکتر، مهندس، خلبان و ... شوند و اغلب این تفکرات را به فرزندان شان هم القا می کنند. اما تقریبا هیچ پدرخ و مادری را پیدا نمی کنید که بگوید دوست دارم فرزندم در آینده کارآفرین شود! امروزه به عقیده ی بسیاری از متفکران مباحث مربوط به کارآفرینی باید از همان روز اولی که کودک به کلاس درس می رود به او آموزش داده شود. یک تفاوت عمده بین آموزش کارآفرینی به یک فرد 20 ساله با یک کودک وجود دارد. آموزش کارآفرینی به کودکان باعث می شود این موضوع در وجود آن ها نهادینه شود و کودکان در سراسر عمر همیشه مانند یک کارآفرین به جهان بنگرند. نسل جدید کودکان به دنبال یک شغل مطمئن با درآمد ثابت نیستند، آن ها می خواهند بخشی از یک کار بزرگ باشند که جهان را متحول می کند.

 

«اگر می خواهید فرزندتان در آینده به جای اینکه یک فرد مهم در جامعه باشد یک فرد موثر برای جامعه باشد، امروز یک ذهن کارآفرین به او هدیه بدهید. »

درست است که کودکان تمام جزییات راه اندازی یک کسب و کار را نمی توانند درک کنند اما آن ها باهوش و خلاق هست و پدر و مادرها می توانند به آن ها رفتارهای کارآفرینانه را بیاموزند و آن ها را در این راه تشویق کنند.

 

با استفاده از روش های زیر رفتار کارآفرینانه را در فرزندان تان شکل بدهید:

 

1 به آن ها بیاموزید که برای رفع مشکلات شان راه حل موثر بیابند

امروز مهارتِ یافتن راه حل را به فرزندان تان بیاموزید تا فردا آن ها بتوانند از دل هر مشکل یک ایده ی کسب و کاری بیابند. مثلا وقتی آن ها در یادگیری درس ها با مشکلی مواجه می شوند یک جلسه طوفان فکری خانوادگی راه بیندازید و آن ها را تشویق کنید که راه حل هایی ارائه دهند. به آن ها کمک کنید که مشکل را به خوبی درک کنند، از آن ها بخواهید هر راه حلی که به ذهن شان می رسد را بیان کنند، معایب و مزایای هر کدام از راه حل ها را با هم بررسی کنید و در نهایت از آن ها بخواهید بهترین گزینه را انتخاب کنند. هر چقدر پدر و مادر مسئله را برای کودک خود ساده تر و بیشتر توضیح دهد کودک بهتر می تواند فرآیند یافتن راه حل موثر را بیاموزد.

 

2 درس گرفتن از شکست را به کودکان تان یاد بدهید

این شاید مهم ترین مهارتی باشد که کودکان در آینده به آن نیاز پیدا می کنند چه کارآفرین بشوند چه نشوند. کودکان باید یاد بگیرند که تلاش کنند، شکست بخورند، از شکست خود درس بگیرند و دوباره تلاش کنند. برای انجام این کار، شما باید درباره عملکرد فرزندتان با او صحبت کنید. مثلا اگر او مشتاق ساخت کاردستی هنری است، هر بار در کنار تعریف و تشویق او، پیشنهادهایی نیز برای بهبود و پیشرفت کارش به او بدهید. گاهی نیز از او انتقاد کنید و یا بخواهید کاری را که انجام داده یک بار دیگر و با روش دیگری انجام دهد و برای آن جایزه ای در نظر بگیرید. اگر کودک تان چند بار شکست خورد نگران نشوید، این شکست به او یاد می دهد که موفقیت بهایی دارد که باید آن را بپردازد: شکست.

 

3 روش مقابله با ترس و تردید را به آن ها بیاموزید

کارآفرینان باید ریسک های بزرگی بکنند. قلمرو کارآفرینی پر از تردیدها، عدم اطمینان ها و ترس ها ست و کسی که می خواهد وارد آن شود باید تحمل همه ی این ها داشته باشد. زمانی که کودک شما با یک موقعیت پر از ریسک مواجه می شود، در ابتدای به او کمک کنید اما به تدریج او را تنها بگذارید تا خودش طریقه مواجهه با ریسک را یاد بگیرد. این کار کمک می کند احساسی از قدرت و شجاعت در کودک به وجود بیاید. مثلا زمانی که کودک تان نمی داند باید در یک مسابقه بزرگ شرکت کند یا نه، ابتدا با او در این باره صحبت کنید و به او امید بدهید سپس او را به حال خود رها کنید تا خودش بر ترس و عدم اطمینانش غلبه کند.

 

4به کودکان تان اجازه تصمیم گیری بدهید

کارآفرینانی که در شرایط بحرانی، مصمم و با اراده تصمیم می گیرند در کودکی مستقل اندیشیدن را یاد گرفته اند. کودکان وابسته که همیشه پدر و مادر برای آن ها تصمیم می گیرند کارآفرین نمی شوند. باید در انجام فعالیت های مختلف به فرزندان تان آزادی عمل بدهید تا خودشان اتنخاب کنند. زمانی که قرار است کودک خود را به یک جشن تولد ببرید از او بخواهید که از میان چند لباس مختلف خودش یکی را انتخاب کند. شما با این کار در واقع به آن ها نشان می دهید که تصمیم گیری چگونه است و در آن ها احساس استقلال ایجاد می کنید.

 

5 خلاقیت را در آن ها تقویت کنید

معمولا کودکان بسیار خلاق و مبتکر هستند اما این طور باقی نمی مانند. بسیاری از پدر و مادر ها با بی توجهی به قوه ی خلاقه ی کودکان شان، چراغ خلاقیت را در همان سال های ابتدایی کودکی در کودکان خاموش می کنند. یک راه بسیار ساده و آشنا برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد: بازی کردن. کودک خود را بشناسید و بفهمید او بیشتر به چه نوع بازی هایی علاقه دارد. برای این کار باید انواع مختلفی از وسایل بازی را در اختیار او بگذارید. گاهی خودتان با او بازی کند، برای کودکتان قصه بگویید و از او بخواهید که بعضی اوقات او برای شما قصه بگوید. بر روی دیوارها کاغذ نصب کنید و بگذارید او هر چقدر دلش می خواهد آن ها را خط خطی کند. دیوارهای منزلتان هم می توانند نقش مهمی در آینده کودکتان داشته باشند! بازی یک راه حل است. راه حل دیگر این است که به کودک تان اجازه دهید یک کسب و کار واقعی ولی کوچک برای خودش راه بیاندازد. مثلا چند کیک فنجانی درست کنید و از فرزندتان بخواهید آن ها را با سلیقه خودش تزیین کند و سپس به همسایه ها بفروشد.

 

6 به کودکان تان یاد دهید که همه چیز را به چالش بکشند

کودکان معمولا در همان سال های اولیه مجموعه ای از قوانین و مقررات تکراری را از جانب پدر و مادر، مدرسه و جامعه دریافت می کنند که باید طبق همان قوانین زندگی کنند. اگر کودک شما امروز مجبور باشد مثل همه فکر کند، رفتار کند و زندگی کند در آینده جزئی از این همه خواهد شد و نه یک کارآفرین. کارآفرینان سنت شکنند. آن ها جهان و افراد آن را به چالش وا می دارند. رویه های کهنه را تخریب می کنند و بر روی آن از نو امپراطوری خودشان را می سازند. اگر می خواهید کودک شما هم این گونه باشد به او دسته ای از افکار و عقاید کلیشه ای ندهید بلکه در هر موردی از او بپرسید: تو چگونه فکر می کنی؟ به نظر تو دلیل این اتفاق چیست؟ چگونه می توان این تغییر را ایجاد کرد؟ کودکان معمولا درباره ی جهان پیرامون خود سوالات بسیاری می پرسند، آن ها را وادار کنید که ابتدا خودشان به جواب این سوالات فکر کنند و دلیل بیاورند. کودکان باید تفکر و اندیشیدن را درست یاد بگیرند.

در نهایت باید بدانید که رفتار پدر و مادر بهترین الگوی تربیتی برای کودکان است، مانند یک کارآفرین رفتار کنید تا فرزندتان هم کارآفرین شود.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:23 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۵ درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند

۵ درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند

 

تا زمانی که یک ایده ی عالی و شور و شوق برای موفقیت وجود داشته باشد، هر کسی می تواند کسب و کاری برای خود ایجاد کرده و رویاهای خود را در زندگی محقق سازد. امروزه تعداد انگشت شماری از کودکان نیز در دنیای کارآفرینی حضور پیدا کرده اند. این کودکان کارآفرین 8 تا 18 سال سن دارند ولی از همین الان می دانند چگونه کسب و کارشان را راه اندازی کرده و امور مالی خود را مدیریت نمایند. این کودکان اغلب منابع محدودی دارند و باید با همین سرمایه ای که در اختیار دارند به طور کارآمد عمل کنند و مدیریت پول را به بزرگسالان بیاموزند. پنج کارآفرین جوان، راهنمایی های ارزشمندی در مورد روش های کارآمد استفاده از امور مالی خود در اختیار ما گذاشته اند که در اینجا با هم می خوانیم:

 

1درخواست پول، همیشه جوابگو نیست

گاهی اوقات به جای دست به دست کردن مالکیت کسب و کار در ازای تامین مالی کوتاه مدت، بهتر است صاحبان کسب و کار، شرکت خود را به آرامی و با گذشت زمان به رشد برسانند. شرکت هایی که به موفقیت و رشد در بلند مدت علاقه دارند باید به برند خود وفادار بمانند و از سایر کسب و کارهایی که به دنبال سرمایه گذاری هستند تبعیت نکنند.

 

2مسئولیت اجتماعی خود را حفظ کنید

بعد از کسب درآمد فقط به فکر سود نباشید. یکی از این کودکان، بخشی از سود خود را به سازمان های بین المللی و محلی مبارزه برای نجات زنبور عسل اهدا کرد و در بسیاری از پنل های اجتماعی کارآفرینی نیز مشارکت کرده است. در کسب و کار، همیشه نباید فقط به پول درآوردن فکر کرد.

 

3اگر شغل خود را دوست نداشته باشید، درآمد و سود ارزشی ندارد

بخشی از شروع کسب و کار شما این است که مدام در حال پیگیری رویاهای خود باشید و آثار آن را در زندگی خود به وضوح به تماشا بنشینید. اغلب اوقات هدف اصلی کارآفرینان پول نیست. یکی از این کودکان کارآفرین پول خوبی از فروشگاه آنلاین خود درمی آورد ولی علاقه ی زیادی به کسب سود ندارد و تمرکزش روی خدمت رسانی به دیگران و لذت بردن از کسب و کارش است. طبق گفته ی او "اگر از شغل خود متنفر باشید، حتی درآمد میلیونی هم ارزشی ندارد".

 

4کسب و کار خود را با توجه به نیازهای زندگی ایجاد کنید

گاهی یک کسب و کار به خاطر یک ضرورت خاص به وجود می آید.
نیازی نیست کارآفرینان برای رسیدن به موفقیت حتما یک ایده ی عالی داشته باشند، کسب و کاری که یک نیاز خاص در یک بازار گوشه(نیچ مارکت) را تامین نماید می تواند به یک ایده ی بسیار سودآور منجر گردد.

 

5برای کاهش هزینه ها، به دنبال تامین کنندگان محلی باشید

کارآفرینان به جای اینکه منابع موردنیاز محصولات خود را از خارج از کشور تهیه کنند می توانند از منابع محلی و منطقه ای استفاده نمایند. در این صورت هزینه ی مواد کاهش یافته و کارآفرینان فرصت پیدا می کنند کالاهای خود را ارزان تر قیمت گذاری نمایند.
اصلا گمان نکنید که هنوز برای دنبال کردن اهداف کارآفرینی خود خیلی جوان هستید. این کارآفرینان جوان ثابت کرده اند که سن، عددی بیش نیست. گاهی اوقات ساده ترین ایده ها، بهترین ایده ها هستند. اگر در همان اوایل کار یاد بگیرید امور مالی و بودجه ی خود را مدیریت کنید می توانید در بلندمدت کسب و کار خود را رشد دهید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟

چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟

 

کارمندانی که مثل کارآفرینان فکر می کنند بسیار باانگیزه بوده و توانایی های بسیار خوبی برای حل مسئله دارند. با روش های زیر می توانید طرز فکر کارآفرینانه را در بین کارمندان پرورش دهید:

 

1 کارمندان را توانمند کنید

توانمندسازی کارمندان، تاثیر مستقیم بر عملکرد شغلی و تاثیر غیرمستقیم بر رضایت و قوه ی ابتکار و نوآوری آنها دارد. با توانمندسازی کارکنان برای تصمیم گیری، بر عهده گرفتن پروژه ها، و حل مسائل، تفکر نوآورانه را ایجاد کنید. منابع و آموزش لازم را به آنها بدهید، سپس آزادشان بگذارید تا بدانند که تیمشان، قابلیت های خود را باور دارد.

 

2 روابط کارمندان را اولویت بندی کنید

گاهی اوقات زمانی که اصلا انتظارش را ندارید(مثلا در یک گفتگوی خوب یا یک تعامل لذت بخش)، بهترین ایده ها در ذهن انسان جرقه می زنند. حتی وقتی که تیم ایده ها را خوب اجرا نمی کند و زیاد خسته شده است، داشتن روابط کاری مثبت با یکدیگر می تواند به اعضای تیم انرژی بدهد تا به کار خود ادامه بدهند. به اعضای تیم کمک کنید این روابط قوی را در بین خود افزایش دهند.
فعالیت های بعد از کار را که کارمندان در آنها شرکت کرده و یک دیگر را بهتر می شناسند، زمانبندی کنید. با هم ورزش کنید، غذا بخورید، و بازی کنید تا پیوند اعضای تیم با هم قوی و مستحکم گردد.

 

3 کارمندان را تشویق کنید به خارج از محدوده ی کاری خود قدم بگذارند

وقتی کارمندان هر روز همان وظایف تکراری خودشان را انجام می دهند تفکر روتین و معمولی خود را حفظ خواهند کرد. آنها را تشویق کنید غیر از کارهای روزانه، در پروژه ها هم مشارکت داشته باشند. در این صورت تفکر خلاق آنها پرورش پیدا می کند.

 

4 میزبانی جلسات پربار طوفان مغزی را بر عهده بگیرید

 برای تشویق تفکر خلاق، می توانید جلسات طوفان مغزی برگزار کنید تا چالش های سازمانی را بررسی کرده و اهداف و چشم انداز شرکت را با تمام کارمندان به اشتراک بگذارید.
به طور منظم با کارمندان ملاقات داشته باشید تا به مبادله ی ایده های جدید بپردازید و مطمئن شوید که استراتژی ها در راستای اهداف سازمانی قرار دارند.

 

5 اجازه دهید کارمندان هویت خود را ابراز کنند

محیط تاثیر زیادی بر تفکر نوآورانه دارد. نظم فیزیکی باعث تفکر معمولی و مرسوم می شود. مثلا کسی که در یک اتاق مرتب قرار دارد انتخاب های سالم تر و سخاوتمندانه ای دارد. ولی اتاق نامرتب، افراد را تشویق می کند آداب و رسوم سنتی و عرف رایج را بشکنند و این هم دقیقا همان مولفه ی کلیدی تفکر نوآورانه می باشد.
همه ی افراد از یک محیط یکسان الهام نمی گیرند، بنابراین تمام فضاهای کاری نباید مشابه هم باشند. هر فضای کاری باید برای یک شخص آماده شده باشد. به کارمندان اجازه دهید فضای کاری خود را هر طور که برایشان الهام بخش است تزئین کنند و با این کار هویت خود را بیان نمایند.

 

6 اجازه دهید ایده ها کامل شده و به بلوغ برسند

 در یک فرایند رشد یا انکوباسیون، تفکر خلاق توسعه یافته و تفکر ناخودآگاه غلبه پیدا می کند. به همین خاطر با تمرکز زیاد روی حل یک مسئله، به ندرت می توان به جواب رسید.
ولی وقتی به کارمندان اجازه داده می شود در مورد یک مسئله به اندازه کافی فکر کنند، آنها زمان کافی خواهند داشت تا ایده ی خود را به رشد رسانده و راه حل موردنیاز را تولید نمایند. گاهی اوقات اکثر ایده های نوآورانه زمان بر هستند. به کارمندان اجازه دهید وقتی با مانعی مواجه می شوند بروند و روی مسائل و چالش های پیچیده تمرکز کنند. با این کار، بعدا به طور غیرمنتظره ای ممکن است راه حل درست به ذهنشان خطور کند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه پولدار شويم؟(بخش اول)

چگونه پولدار شويم؟

بخش اول

جیم بیلند راجرز (متولد ۱۹ اکتبر ۱۹۴۲-اهل دموپولیس ایالت آلاباما) یک سرمایه‌گذار آمریکایی و مفسر مالی موفق است که در حال حاضر در سنگاپور زندگی می‌کند. او یکی از پدیدآورندگان کوانتوم فاند (quantum fund)،استاد دانشگاه، نویسنده، مفسر اقتصادی است.نشریاتی چون تایم، واشینگتن پست و نیویورک تایمز، بارونز فوربز، فورچون، وال استریت جورنال، فایننشال تایمز و بسیاری دیگر از نشریاتی که در زمینه اقتصاد یا فاینانس به فعالیت می‌پردازند به طور مستمر مقالاتی در مورد وی به چاپ رسانده‌اند. وی خود را پیرو مکتب اتریشی در اقتصاد می‌داند.

 

- آیا هیچ وقت فکر می‌کردید که روزی به جایی که‌امروز هستید خواهید رسید
خیر، من هم مثل تمامی افرادی که به چنین موقعیتی دست یافته‌اند، غافلگیر شده‌ام. من مطمئنا می‌خواستم که در زندگی به جای خوبی برسم و حاضر بودم که برای آن به سختی کار کنم. من همیشه می‌خواستم که زود بازنشسته شوم، ولی هیچ وقت فکر نمی‌کردم که این اتفاق قبل از چهل سالگی‌ام به وقوع بپیوندد.

 

- وقتی متوجه شدید که اولین میلیون ثروت خود را به دست آورده‌اید آیا وسوسه شدید که کمی کندتر به کارتان ادامه دهید؟
به روشنی روزی را که ارزش خالص دارایی‌ام به‌ یک میلیون دلار رسید، به یاد دارم، نوامبر ۱۹۷۷٫ آن موقع ۳۵ سال داشتم، و می‌دانستم که برای انجام کاری که می‌خواستم در ۳۷ سالگی – سنی که تصمیم گرفته بودم در آن برای ماجراجویی دست از کار بکشم – انجام دهم.به بیشتر از اینها نیاز دارم.

 

- رمز موفقیت شما در چیست؟
من اصلا باهوش‌تر از قسمت اعظمی از مردم نیستم، بلکه انگیزه‌ام برای کار و تحمل سختی، از آنها بیشتر بود. من آماده بودم تا عقل سلیم را بیازمایم. اگر همه‌ یک جور فکر کنند باز هم دلیل نمی‌شود که اشتباه نکنند و اگر بتوانید بفهمید که همه دارند اشتباه می‌کنند، به راحتی می‌توانید مقدار زیادی پول درآورید.



پولدار شدن,راه های پولدار شدن,کسب موفقیت

- استراتژی سرمایه‌گذاری شما چیست؟
ارزان می‌خرم و گران می‌فروشم. من سعی می‌کنم کالایی را پیدا کنم که ارزان باشد و یک تغییر مثبت در حال اتفاق افتادن باشد. سپس به قدری مطالعه و پژوهش می‌کنم که قانع شوم درست فکر می‌کردم. البته آن کالا هم باید به قدری ارزان باشد که اگر هم اشتباه کرده باشم خیلی ضرر نکنم. معمولا هر باری که اشتباه می‌کنم به این دلیل است که به‌اندازه‌ کافی بررسی و مطالعه نکرده‌ام.هیچ وقت ارزش «انجام مسوولیت» را دست کم نگیرید. در دهه‌ ۱۹۶۰، جنرال موتورز موفق‌ترین شرکت جهان بود. یک روز، یک تحلیلگر جنرال موتورز به جلسه‌ هیات مدیره رفت و این پیغام را به آنها داد: «ژاپنی‌ها دارند می‌آیند.» آنها این حرف وی را جدی نگرفتند. ولی سرمایه‌گذارانی که مطالعه و بررسی‌های خودشان را درست و دقیق انجام می‌دادند سهام جنرال موتورز خود را فروختند و به جایش سهام تویوتا خریدند.من در حال حاضر به دنبال خرید هیچ سهامی نیستم. ولی اگر چیزهایی وجود داشته باشند که در حال حاضر از لحاظ ارزشی دست کم گرفته شده باشند، برخی کالاهای اولیه و برخی از ارزها هستند.

 

- بهترین سودی که کردید کی و چگونه بود؟
کوانتوم فاند. وقتی در سال ۱۹۷۰ شرکت را تاسیس کردیم، من تنها ۶۰۰دلار ته جیبم داشتم. بعد از ۱۰ سال دارایی ما ۴۲۰۰ برابر شده بود.

- آیا می‌خواهید آنقدر ادامه دهید تا بالاخره سقوط کنید؟
خیر. این روزها من ساعات بسیار کمی از روز را صرف کار می‌کنم، چرا که دو دختر کوچک دارم و می‌خواهم بیشترین وقت ممکن را با آنها بگذرانم.هر دو دختر ما دایه‌‌ای چینی دارند و زبان چینی را به خوبی صحبت می‌کنند. برای نسل آنها، انگلیسی و چینی مهم‌ترین زبان‌ها خواهند بود.

- آیا هیچ حقوق بازنشستگی دارید؟
من حقوق بازنشستگی ندارم و امیدوارم که نیازی به آن نداشته باشم. من دارایی‌هایم را جمع کرده‌ام و با استفاده از آنها زندگی می‌کنم.

- آیا اهل ولخرجی و افراط هستید؟
من دوبار به دور دنیا سفر کرده‌ام. بار اول سال ۱۹۹۰ حرکت کردم و با موتور سیکلت در۲۲ ماه ۶ قاره را در نوردیدم. بار دوم که در سال ۱۹۹۹ شروع شد، من و همسرم در ۳ سال، به ۱۱۶ کشور دنیا سفر کردیم.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 12:54 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه پولدار شويم؟(بخش دوم)

چگونه پولدار شويم؟

 بخش دوم

- آیا می‌خواهید ثروتتان را به بچه‌هایتان انتقال دهید؟
اگر شما خیلی به بچه‌هایتان پول بدهید، آنها را لوس می‌کنید. من وصیت نامه‌ام را طوری تنظیم کرده‌ام که تا سن سی سالگی شان چیز زیادی بهشان نرسد.من به دانشگاه‌هایی چون ییل و آکسفورد رفته‌ام و تعداد زیادی از بچه‌های افراد ثروتمند را دیده‌ام که هیچ‌وقت نیازی به کار و سختی کشیدن نداشته‌اند. من می‌خواهم که بچه‌هایم تحصیلات خوبی داشته باشند و محیط کار را تجربه کرده باشند.تحصیلات و لزوم به کار کردن زندگی مرا عوض کرد و مرا از مرداب آلاباما به اقیانوس جهان پرتاب کرد.

 

- در هنگام رکود مردم با پول‌هایشان باید چه کار کنند؟
روی چیزهایی سرمایه‌گذاری کنید که از آنها سر در می‌آورید. اشتباهی که بیشتر مردم مرتکب می‌شوند این است که بنا به حرف مجلات و برنامه‌های تلویزیونی سرمایه‌گذاری می‌کنند.بسیاری از مردم در مورد چیزهایی اطلاعات زیادی دارند و باید روی همان چیزها سرمایه‌گذاری کنند. این شیوه‌‌ای است که آدم را ثروتمند می‌کند.شما با سرمایه‌گذاری روی چیزهایی که هیچ در مورد آنها نمی‌دانید، هیچ سودی نخواهید کرد.

 

بعد از خواندن مصاحبه این مرد سرمایه دار بهتر است قدری هم در مورد چگونگی پس انداز کردن بیاموزید.

 

پس انداز چیست؟
معمولا اولین چیزی که با شنیدن واژه پس انداز به ذهن اکثر ما ایرانی ها می رسد، بانک است. از نظر ما ایرانی ها، پس انداز یعنی پول هایی که در بانک می گذاریم تا در روز مبادا از آن استفاده کنیم.اما پس انداز یا همان saving در واقع " درآمد خرج نشده یا مصرف معوق است." یعنی میزانی از درآمد که ما آن را خرج نمی کنیم یا اموالی که برای مصرف بعد از این کنار می گذاریم.پس می توان نتیجه گرفت که پس انداز فقط نقدی نیست، بدین معنا که هر نوع صرفه جویی ما در هزینه ها هم می تواند پس انداز باشد و چه بسا این نوع پس انداز بتواند گره های بیشتری از زندگی ما را باز کند.



کسب موفقیت,پولدار شدن,راه های پولدار شدن

اما، می توان پا را از این هم می توان فراتر گذاشت، به این معنا که پس انداز فقط برای روز مبادا نباشد و حتی از این راه هم بتوان پولدار شد. احتمالا در نگاه اول محال و غیرممکن به نظر می رسد، اما کمی که فکر کنیم می بینیم شدنی است.

رعایت نکاتی که روزانه در زندگی با آن سرو کار داریم و خیلی راحت از کنارشان می گذریم، می تواند در این راه به ما کمک کند.

 

1.ولخرجی نکنید
ولخرجی یعنی هزینه های اضافی که خودمان به خودمان تحمیل می کنیم. خرید کردن هایی که مازاد میزان مصرف شما هستند، نمونه ای بارز از ولخرجی های بی موردی است که نتیجه اش فقط به باد دادن پولتان است. پس نگذارید پول هایتان را باد با خود ببرد.

 

2.سقف خرید تعیین کنید
فروشگاه های بزرگ معمولا بهترین جا برای خرید کردن هستند. می توانید با تنها یکبار مراجعه به این نوع فروشگاه ها همه خریدهایتان را انجام دهید. اما خطر هم شما را یا بهتر بگوییم پولتان را تهدید می کند. برای اینکه وسوسه به سراغتان نیاید، حتما یا لیستی از خریدهایتان تهیه کنید یا سقفی برای پولی که می خواهید خرج کنید، تخمین بزنید.

 

3.فروش فوق العاده و حراج را از دست ندهید
یکی از بهترین مسیرهای پس انداز است. حراج های فصلی و فروش های فوق العاده برای شما فرصتی است که هم جنس خوب بخرید و هم پول زیادی نپردازید و این یعنی پس انداز.

 

4.در برابر غذاهای بیرون خویشتن دار باشید
یکی از بزرگترین تفریحات ایرانی ها بیرون غذا خوردن است. غذای بیرون خوردن تفریح خوبی است به شرطی که به این دو نکته توجه کنید. اول اینکه غذاهایی را که می توانید در خانه آماده و نوش جان کنید از رستوران نگیرید. دوم اینکه سعی نکنید به زور همه غذایتان را میل کنید. می توانید اضافه غذای خود را به خانه ببرید و یک وعده دیگر هم از آن استفاده کنید.به این ترتیب هم از خوردن غذای بیرون لذت می برید و هم پول پس انداز می کنید.

 

5.خرج و مخارجتان را یادداشت کنید
افرادی را می شناسم که با نوشتن تمام هزینه های خود از کوچکترین خرید های روزانه گرفته تا بزرگترین خرج های عمده، هزینه هایشان را کنترل و مدیریت می کنند.اگر به دنبال کنترل هزینه هایتان هستید، از همین امروز دفترچه ای را به این کار اختصاص دهید و همه خرج هایتان را بنویسید. مقایسه ماهیانه این هزینه ها شما را در کنترل هزینه ها موفق تر خواهد کرد.

 

6.دنبال پاسخ چراها باشید
اگر روزی با دیدن قبوض خدماتی یامسائلی از این دست برق از سرتان پرید و متوجه شدید، بیشتر از حد مجاز خرج روی دستتان گذاشته، دنبال دلیلش باشید تا دیگر شوکه نشوید و اوضاع دوباره برایتان عادی شود.
رعایت همین نکات بسیار ساده می تواند صفرهای پول های خارج از بانک شما را از صفرهای پول هایی که در بانک دارید بیشتر کند، یا به عبارت دیگر با پس انداز پولدار شوید. امتحان کنید، امتحانش ضرری ندارد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 12:48 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

7 عامل سازنده برندهای بزرگ

7 عامل سازنده برندهای بزرگ:

با هجمه رقابتی موجود در بسیاری از صنایع، تمایز و ایجاد هویتی منحصربفرد از طریق برندینگ استراتژیک اهمیت بیشتری از پیش یافته است. هرچند که ارادئه خدمات و محصولات باکیفیت یک اصل بدیهی است، اما برندسازی اثربخش میتواند موتور محرک و قلب توسعه سازمانها باشد.
برخی برندها قادرند بصورت کامل بازار هدف خود را قبضه کنند. اما چه ویژگیهایی این امر را محقق میکند؟ در ادامه یادداشت عوامل ایجادکننده برندهای اثرگذار را مرور میکنیم:

۱. رهبر
پشت هر برند موفقی، نیرویی محرک و پشتیبان، یعنی یک تیم رهبری مستعد وجود دارد.

برترین برندهای بازار برخوردار از رهبر و یا تیمی از رهبران مستعد، با بینشی متعالی و استراتژیک و آینده نگر برای توسعه بازار هستند که امیدشان در دست گرفتن و تسخیر بازار هدفشان است.

آنها به نحو احسن انگیزه میبخشند و می‌دانند چگونه همه‌ی منابع مورد نیاز برای توسعه را در اختیار تیم‌شان قرار دهند و جاده صاف کن موفقیت خانواده کاری باشند.

۲.رقابت‌پذیری و انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت مداوم و اراده خودارزیابی مستمر، کلید موفقیت یک برند است. یک برند عالی باید بر خط رقابت توسعه یابد و نسبت به آن مشتاق باشد.

انتظار منفعلانه برای آنکه مصرف‌کنندگان بازار را تغییر دهند، در قاموس برندهای بزرگ نیست. در عوض، آنها همواره در حال نوآوری و ابداع، و یافتن فرصتها و روش‌هایی برای دگرگون کردن بازار پیش از رقبایشان هستند.

۳.شناخت مخاطب
شناخت مخاطب مقدمه ایجاد هویتی متمایز برای یک برند است.
شما باید بدانید مخاطبان‌تان چه می‌خواهند، و محصول‌تان چگونه نیازهای‌شان را برآورده خواهد کرد، و چگونه می‌توانید بگونه ای خودتان را در بازار موقعیت گذاری کنید که مخاطبان برندتان را به خاطر بسپارند.

۴.فرهنگ سازمانی سازنده و سالم
برندهای فوق‌العاده به جهت آنکه ارزش‌های فوق‌العاده‌ای دارند، خیره کننده هستند.
برترین برندها ارزش‌هایی دارند که مورد تحسین مشتریان و مراجعان‌شان است.

بهترین برندها سابقه ای قوی در خدمات رسانی به مشتری و ارائه‌ی خدمات دارند و هم‌چنین به‌طور فزاینده‌ای بر اساس ارزش‌ها و اخلاق رهبری می‌شوند.

۵.منحصر به‌فرد بودن
برندهای برتر منحصر به‌فرد هستند که البته منحصر بفرد بودن به معنی اولین بودن نیست.
هرچند ممکن است برندتان نخستین برند در آن حوزه نباشد، اما شاید جذابیتی زیبایی‌شناختی یا محبوب داشته‌باشد که این یعنی افراد تمایل دارند آن را بخرند.
رویهم رفته، آن‌چه بهترین برندها نیاز دارند یک هویت متمایز است. در مجموع مادامی که پیامتان درست بوده و موقعیت روشنی در ارتباط با مخاطبان داشته باشید، دیگر مهم نیست که فقط یک محصول اصلی داشته باشید.

۶. شناساندن
تعریف من پرویز درگی از بازاریابی این است: شناسایی، شناساندن و خشنودی. در واقع امروزه بیش‌تر از هر زمان دیگری، این فرصت را داریم که تا جای ممکن برند خود را بشناسانیم.
البته شرکت‌های بزرگ‌تر شاید در این خصوص مزیت بیشتری داشته باشیم چرا که این دست برندها از موقعیت بهتری برای شناساندن برند خود به بیش‌ترین افراد ممکن برخوردارند.
هرچند که امروزه با وجود رسانه‌های اجتماعی به عنوان یکی از مولفه‌ های کلیدی کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی، این امکان وجود دارد که برندهای کوچک‌تر این شکاف را کم‌‌تر کنند.

۷. بردباری
شما باید با برندتان همچون یک نوزاد رفتار کنید، و این موضوع را درک کنید که یک برند برای شکوفایی حقیقی و تبدیل شدن به برندی به‌یادماندنی و سودآور تبدیل شود، به صبر و مراقبت نیازمند است.

توسعه بازار باید با توجه و مراقبت صورت گیرد و نباید در این خصوص کندروی شده و یا شتابزده عمل کرد. تمرکز روی پیام اصلی و خلق یک برند اصیل وابسته به این است که به خودتان وقت و فضا بدهید تا همه‌چیز را در مسر درست قرار دهید.

برندهای تجاری که نامشان مترادف با نام ژنریک محصولات شد

ا BandAid در واقع یک برند پانسمان و چسب زخم است که در ۱۹۲۰ توسط شرکت تجهیزات پزشکی جانسون‌اند جانسون معرفی شد اما در کشورهای مختلف همچنان پانسمان را با نام باند میشناسند.

زیراکس نیز یکی از برندهای شناخته شده در زمینه تولید دستگاههای کپی است، که در سال ۱۹۳۸ ساخته شد و امروز نام آن معادل رونوشت گرفتن استو

مدتهاست که ماشین‌های اسپرت و آفرود شاسی‌بلند با عنوان جیپ شناخته می‌شوند. کرایسلر توانست با تولید برند جیپ بازار را قبضه کند.

جکوزی مترادف وان آب داغ شده‌است، هرچند این شرکت دوش و توالت هم می‌سازد.

کلینکس که در ابتدا به عنوان جایگزینی برای حوله‌ی صورت به بازار عرضه شد، اکنون به عنوان دستمال کاغذی‌ای که میلیون‌ها نفر آن را انتخاب می‌کنند مشهور است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:33 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه یک شغل رویایی داشته باشیم؟

چگونه یک شغل رویایی داشته باشیم؟

در اینجا قصد داریم شما را با شش استراتژی کاربردی در دنیای امروز برای رشد و تعالی فردی، فرصت‌های حرفه‌ای و در نهایت دست‌یابی به شغلی رویایی آشنا کنیم:

۱. ایده‌های خود را به اشتراک بگذارید

اشتراک‌گذاری ایده‌های شخصی در دنیای امروز بسیار ساده‌تر از قبل شده است، و شما دیگر نیازی به کسب مجوزهای قانونی خاصی از مقامات ذی‌صلاح ندارید تا در نهایت بتوانید محصول یا ایده‌ی خود را تجاری نموده و از آن کسب منفعت کنید.

۲. شبکه خود را توسعه دهید

امروزه با وجود انواع و اقسام شبکه‌های اجتماعی تمامی افراد تریبونی برای خود دارند که می‌توانند از طریق آن به ترویج و تبلیغ خود و خدمات نوآورانه‌شان بپردازند.

۳. از منابع آن‌لاین به خوبی سود ببرید

این روزها هر کسی خود را به گونه‌ای در عرصه‌ی آن‌لاین مطرح می‌نماید، که می‌تواند یک وبلاگ شخصی، حساب شبکه‌های اجتماعی یا حتی یک حساب پست الکترونیکی ساده باشد. بدین ترتیب می‌توانید بکوشید تا یک ارائه‌ی بسیار خوب از خود را در بستر آن‌لاین داشته باشید

۴. از تجربیات آنلاین خود پول بدست آورید

اگر شما علاقه‌مند به بستر آنلاین و شبکه‌های اجتماعی هستید، این حضور آن‌لاین می‌تواند از منظر دیگری برای شما کسب پول کند و جالب است بدانید بسیاری از افراد، سازمان‌ها و شرکت‌ها نیازمند همان تخصص‌های پیش پا افتاده‌ای هستند که شما دارید!

۵. دورکاری یعنی کار کردن در زمان‌های دلخواه

امروزه شرکت‌ها ترجیح می‌دهند با توجه به هزینه‌های بالای به کارگیری پرسنل تمام وقت، از کارکنان نیمه وقت بهره ببرند. شاید شما هم بتوانید در این زمینه کار خوبی پیدا کنید که بتوان آن را به صورت دورکاری انجام داد.

۶. بارور شوید

شرکت‌های مختلف به دنبال کارکنان توانمندی هستند که از پس انجام امور آن‌لاین برآیند؛ پس اگر بتوانید جنبه‌های مثبت شخصیت خود را به آن‌ها نشان دهید می‌توانید با کنار زدن رقبای تحصیل کرده در نهایت کار را از آن خود نمایید. بدین ترتیب خواهید توانست به شغل مورد نظر خود دست پیدا کنید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:26 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک شرکت عالی چگونه شرکتی است؟

یک شرکت عالی چگونه شرکتی است؟
"جيم كالينز"

برای عالی بودن باید به سه دستاورد رسیده باشید.

اول برتری در دستاوردها؛
دوم تمایز در تاثیر؛
سوم وابسته نبودن موفقیت شرکت به افراد.

اگر شما یک تیم ورزشی باشید و جام قهرمانی را ازآن خود نکنید شما عالی نیستید.

شما باید راهی برای پیروز شدن در بازی که انتخاب کرده اید بیابید. نتایج قابل قبول به درد شما نمی خورد.

خوب بودن کافی نیست شما باید عالی باشید.

تمایز در تاثیر: اگر قرار باشد شما بعنوان یک شرکت یا سازمان یا یک موسسه نباشید چه کسی دلش برایتان تنگ خواهد شد؟

باید به گونه ای باشید که هیچ سازمانی نتواند جای خالی شما را پر کند.

عالی بودن به این معنا است که اگر روزی نباشید جای خالی شما به وضوح مشخص باشد.

بزرگ بودن به معنی عالی بودن نیست و عالی بودن به معنی بزرگ بودن نیست.

رستوران های محلی مارولیس بزرگ نیستند اما تصور کنید اگر این رستوران ها نباشند چه اتفاقی خواهد افتاد، چه چیزی می تواند جای آن ها را پر کند؟

وابسته نبودن موفقیت شرکت به افراد.
سازمان های عالی نسل های مختلفی از رهبران و مهندسان عالی دارند که با رفتن آنها شرکت افول نمی کند.

اگر عملکرد عالی سازمان وابسته به افراد باشد. سازمان شما عالی نیست.

مطالب بالا خلاصه سخنرانی کالینز در مورد معنای عالی بودن و ویژگی های آن است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:24 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نسخه تجویزی برای جذب پول پیشنهاد مشاوران اروپایی به ایران

نسخه تجویزی برای جذب پول

پیشنهاد مشاوران اروپایی به ایران

ادبیات سرمایه‌گذاری بین‌المللی در دنیا تغییر کرده و ایران با توجه به تحریم‌هایی که تنها حدود یک سال از لغو آن می‌گذرد، نتوانسته به طور کامل از شرایط پسابرجام استفاده کند.

کارشناسان بر این باورند که حرکت آهسته اروپایی‌ها برای همکاری با ایران به‌رغم آمد و رفت‌های آنها در فصل جدید مناسبات بین‌المللی نیز ناشی از همین امر است.

به عبارتی عناصر اصلی ورود سرمایه‌گذار خارجی به کشور چه خصوصی و چه دولتی، نتوانسته‌اند خود را برای همکاری‌های مشترک با دنیا آماده کنند. از سوی دیگر محتاط بودن نهادهای مالی بین‌المللی نیز از دیگر عوامل حرکت حلزونی اروپایی‌ها به سمت سرمایه‌گذاری در ایران است.

پیش از این نهادهای مالی بین‌المللی ریسک پذیر بودند؛ اما پس از بحران سال 2008 با احتیاط بیشتری قدم‌های خود را برداشتند. بر همین اساس نیز قوانین و مقرراتی به‌وجود آمد که با توجه به آن، تغییراتی در نظام مالی موسسات ایجاد شد.

اما ایرانی‌ها با توجه به محدودیت ارتباطی با دنیا در دوره تحریم‌ها، نتوانسته‌اند سیستم‌های مالی و بانکی خود را به روز کنند و همین امر، موجب شده تا هنوز شاهد همکاری‌های جدی با اروپا نباشیم. حال آنکه برای همکاری با بانک‌های اروپا باید قوانین و مقررات آنها را بپذیریم.

البته بانک مرکزی در سال جاری بانک‌ها را مقید کرده تا حسابرسی خود را براساس حسابرسی بین‌المللی انجام دهند که برخی از کارشناسان اعتقاد دارند این کار، حرکتی برای شفافیت مالی بانک‌ها و نزدیک شدن به استانداردهای جهانی است.

در همین راستا، این سوال مطرح می‌شود که برای تسریع در روند ورود سرمایه‌ها به ایران، چه راهکارهایی را می‌توان به‌کار گرفت؟ تدوین طرح جامع ارتباطی و برندسازی، نسخه‌ای است که خارجی‌ها برای ایران تجویز می‌کنند.
آنها معتقدند در بسیاری از کشورها، تصویر واضح و مشخصی از ایران و پتانسیل‌های آن وجود ندارد. از این رو طرح جامع ارتباطی می‌تواند این مشکل را حل کرده و مسیر سرمایه‌گذاری در ایران را شفاف کند.

بی‌اطلاعی خارجی‌ها از پتانسیل‌های ایران، سوالات زیادی را برای سرمایه‌گذاران خارجی مطرح کرده است؛ از جمله اینکه چگونه می‌توانند پول‌های خود را به ایران وارد کنند؟ چگونه می‌توانند سود حاصل را خارج کنند؟ مدت زمان بازگشت سرمایه آنها چقدر است و... از سوی دیگر برندسازی در ایران می‌تواند به ورود اروپایی‌ها کمک کند. این برندسازی هم در زمینه کالا و هم در زمینه پرسنل شکل می‌گیرد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool

 


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:13 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تفاوت میان مدیران فروش و رهبران فروش در کجاست؟

تفاوت میان مدیران فروش و رهبران فروش در کجاست؟

هرچند عبارات رهبر فروش و مدیر فروش اغلب به جای هم و معادل یکدیگر بکار میروند، اما تفاوت بسیاری میان این دو نقش وجود دارد.

رهبران زیردستان خود را به سوی یک چشم انداز، راهبری و هدایت میکنند. آنها توانایی اثرگذاری، انگیزه بخشی، و الهام بخشی به دیگران به منظور سهیم کردنشان در فرآیند تحقق این چشم انداز را دارا هستند.

مدیران از دیگر سو، توانایی بیشتری در هدایت افراد در جهت اجرای سیستماتیک و فرآیندی چشم انداز مورد نظر رهبری سازمان را دارا هستند. مدیران توانمند قادرند عملکرد جزء به جزء اجزای سیستم و همینطور فرآیند آن را به شکلی جامع درک کرده و میان اجزا همسویی و هم افزایی ایجاد کنند.

رهبران همیشه مدیر نیستند و مدیران هم همیشه رهبر نیستند. اما هر دو از الزامات توفیق یک سازمان محسوب میشوند.

هماهنگ سازی صحیح با رهبران و یا مدیران فروش تاثیر عمیقی بر بهره وری، رضایت کارکنان و درآمد سازمان دارد.
برای آنکه درک بهتری از این دو نقش حیاتی در سازمان فروش پیدا کنیم از مثال شکارچی و کشاورز استفاده میکنیم.

شکارچیان

• گردآورنده
• جسور و بی محابا
• ریسک پذیر
• تشنه مورد پذیرش قرار گرفتن و شناخته شدن
• متمرکز
• رقابت جو
• کم صبر
• تنوع طلب

کشاورزان

• وابسته به رابطه
• مقاوم به ریسک
• مشارکت جو
• قابل پیش بینی
• وابسته
• علاقمند به محیطهای شناخته شده

وظایف شکارچی ها شامل یافتن فرصتهای پرخطر و بهره گیری از انها (مثل فرصتهای رقابت جویانه، و یا فرصتهایی که پیش تر از دست رفته است) و یا تسهیل فرآیند توسعه بازار، گسترش فعالیت به جغرافیا و حسابهای جدید میشود. در عین حال، وظایف کشاورزان شامل پرورش، رشد و حفظ درآمد در حسابهای موجود و همچنین دستیابی به سطح بالایی از رضایتمندی و خشنودی مشتری و ایجاد روابط ارزشمند است.

بر اساس این تعاریف، میتوان حدس زد که رهبران در صورتی که هدایت شکارچیان را عهده دار باشند راندمان بیشتری خواهند داشت و مدیران در صورتی که گروهی از کشاورزان را مدیریت کنند موفق تر خواهند بود.
لذا چرا ایجاد تمایز میان مدیران و رهبران اهمیت دارد؟

همه ما دوست داریم درک شده و ماهیت وجودی مان مورد پذیرش قرار گیرد. بنابراین علاقمندیم برای کسی کار کنیم و تحت هدایت کسی باشیم که بتواند این موارد را درک کند، لذا کار کردن زیر دست فردی که DNA شخصیتی کاملا متفاوتی دارد میتواند چالش برانگیز و غیربهره ور باشد.

تحقیقات میدانی در سطح کلان نیز نشان می‌دهد که کارمندان و کارفرمایان به دنبال ویژگی‌های مشابهی در رهبرشان هستند و این موضوع به کاروکسبی که در آن فعالیت می‌کنند، بستگی ندارد.رهبران و شخصیتهای شکارچی زمانی که کارها ساده و پیش بینی پذیر باشد احساس کسالت خواهند کرد، آنها دوست دارند با فرصتهای جدید، مخاطره آمیز و غیر منتظره مواجه شوند. در نقطه مقابل، مدیران و کشاورزان فضاهایی را انتخاب میکنند که آسوده و فارغ از هر ریسکی بوده و دارای رویکردی منظم به منظور رفع چالشها باشد. آنها روابط عمیق را ترجیح میدهند.

البته بدیهی است که برخی مدیران قادرند الهام ببخشند و برخی رهبران میتوانند بصورتی سیستماتیک کار اجرایی کنند، اما اینها نقاط قوت کلیدی و ویژگی قالب شخصیتی ایشان نیست.

درک اینکه چه کسی در سازمان شما مدیر و چه کسی دارای ویژگیهای رهبری است میتواند به شما در ایجاد یک فضای سازنده سازمانی و با بنیانهای قدرتمند اخلاقی و فرهنگی که به شکلی موثر قادر به انجام وظایف و نیازهای کاری است کمک کند. در مجموع با توجه به موارد بالا باید بگوییم آنچه رهبری را از مدیریت متمایز می کند مفهوم و حالات ذهنی است و در غیر این صورت در حوزه کارکرد که همان تحقق اهداف سازمانی از طریق یک سلسله اقدامات مشخص است تفاوتی وجود ندارد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:7 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سخت‌ترین تحریمی که مردم ایران با آن مواجه‌اند چیست؟

سخت‌ترین تحریمی که مردم ایران با آن مواجه‌اند چیست؟

تیم ورستال، سرمقاله‌نویس وال‌استریت ژورنال و محمد ماشین‌چیان، سردبیر سایت بورژوا در شماره 224 هفته‌نامه تجارت‌فردا می‌نویسند:

علت کُندی جانکاه رشد رفاه مادی آحاد مردم این است که جامعۀ ایران زیر فشار تحریم‌های خردکنندۀ داخلی است. تعدادی از اقتصاددانان و سیاستمداران طراز اول بین‌المللی، از وزیر کار سوئد گرفته تا وزیر خزانه‌داری اسلواکی، از استاد و رئیس مرکز مطالعات کارشناسی دانشگاه هاروارد گرفته تا قائم‌مقام وزیر اقتصاد دولت اصلاحات گرجستان، از دانلد بودرو استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسون تا جیمز تولی از دانشگاه نیوکاسل تا دیگران از دانشگاه پیتسبورگ و دانشگاه یوتا و دانشگاه پکن، و از راسل رابرتز، اقتصاددان معروف دانشگاه استنفورد تا استیون هورویتز، یکی از سرشناس‌ترین اقتصاددانان مکتب اتریش، هرکدام نگاهی و تشخیص متفاوتی دارند اما همگی در یک نکته مشترک همصدا هستند: تحریم‌های داخلی ایران بیش از تحریم‌های خارجی به کشور صدمه زده و تنها راه بیرون آمدن کشور از رکود و شکوفایی اقتصادی شکستن آنها است.

بگذارید خیالتان را راحت کنم. مهم نیست به کدام مکتب اقتصادی یا کدام ایدئولوژی و مکتب فکری علاقمند باشید. همچنین فرقی نمی‌کند که خود را راست یا چپ منحنی سیاسی بیابید. تحریم، تحریم است و نتیجه‌اش همان که همه ما می‌دانیم و طعم تلخش را برای مدت نه‌چندان کوتاهی چشیده‌ایم. اصرار بر ادامه تحریم‌های داخلی و تخریب دولت، محکوم کردن بی‌پناه‌ترین و ضعیف‌ترین هموطنان‌مان به فقر و فلاکت است.

اکنون که اراده ملت بر انتخاب دوباره دولت تحریم‌شکن قرار گرفته و اراده دولت برداشتن تحریم‌های باقیمانده است باید با حمایت از دولت نخستین قدم‌ها را برای حذف سیاست‌های حمایتی و تحریم‌های داخلی برداریم. سال‌ها است در دام حمایت از صنایعی گرفتار آمده‌ایم که درآن‌ها هیچ مزیت اقتصادی نداشته و نداریم. در نتیجه محصولاتِ با کیفیت پایین و قیمت بالا تولید می‌کنیم و نالانیم که چرا مردم جنس وطنی نمی‌خرند. با این وجود در صدد یافتن و رفع علت نیستیم و اصرار داریم مردم شربت تلخ جنس بنجل را به هر زوری شده سربکشند و خوشحال باشند که به مملکت لطفی کرده‌اند.

خاطر آسوده بدارید که در خریدن جنس بنجل هیچ فضیلتی نیست. فضیلت آن است که ایرانی کم‌درآمد قادر باشد با اندک پولی که در بساط دارد آبرومندانه زندگی کند؛ که به محصولات با کیفیت و ارزان دسترسی داشته باشد. که وقتی میوه در دنیا فراوان و ارزان است فرزندش در ایران با حسرت به ویترین میوه‌های حمایت «استراتژیک» شده وطنی چشم ندوزد. که منابع به سمت صنایعی جاری شود که در آن مزیتی داریم. لحظه‌ای به این فکر کنید که اگر در 50 سال گذشته بیت‌المال را به پای صنایع نیازمند حمایت دور نریخته بودیم، همان صنایعی که 50 سال دیگر و 500 سال دیگر هم به حمایت جیب من و شما نیاز خواهند داشت، شاید امروز صنعت فرش، صنایع دستی، خشکبار، خوراکی‌های ایرانی و هزار صنعت نشکفته دیگرمان در دنیا حرف بیشتری برای گفتن داشت. هنوز دیر نشده، بیایید تحریم‌های داخلی را بشکنیم.

@eshghepool


تاریخ ارسال پست: 7 / 3 / 1396 ساعت: 4:53 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

توصيه هاى ريچارد برنسون ميلياردر براى شما

می پسندم نمی پسندم

خط فقر چیست؟

خط فقر چیست؟

خط فقر یا آستانه فقر حداقل درآمدی است که برای زندگی در یک کشور خاص در نظر گرفته می‌شود. پیشتر خط بین‌المللی فقر یک دلار آمریکا در نظر گرفته می‌شد. اما در سال ۲۰۰۸ بانک جهانی این رقم را ۱/۲۵ دلار بر اساس برابری قدرت خرید سال ۲۰۰۵ تغییر داد.

خط فقر خشن یا گرسنگی: پایین‌ترین رده‌های درآمدی یک جامعه را شامل می‌شود، خط فقر خشن هنگامی کاربر دارد که معیارهای خط فقر نسبی و حتی فقر مطلق پاسخگو نباشد.

خط فقر مطلق و شدید: عبارت است از مقدار درآمدی که برای تامین حداقل نیازهای فردی در یک جامعه لازم است و عدم تامین آن موجب می‌شود فرد مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود. افرادی که زیر خط فقر مطلق قرار دارند توانایی تامین حداقل نیازهای اساسی خود را ندارند و به طور مطلق فقیر محسوب می‌شوند.

خط فقر نسبی: خط فقر نسبی عموماً به صورت در صد معینی از میانه (آمار) توزیع درآمد (یا هزینهُ) جامعه در نظر گرفته می‌شود و افرادی که درآمد (یا هزینهُ) آنها پایین‌تر از این آستانه قرار می‌گیرد فقیر محسوب می‌شوند. افرادی که زیر این خط فقر قرار می‌گیرند فقیر مطلق نیستند؛ بلکه در مقایسه با دیگران فقیر محسوب می‌شوند.

@eshghepool


تاریخ ارسال پست: 3 / 3 / 1396 ساعت: 6:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 176