| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
کتاب ذهن ثروتمند به شما می گوید که باید چه کار کنید تا فکر شما به ثروت نزدیک تر شود و بتوانید راحت تر پولدار بشوید
چگونه می توانیم از طریق اینترنت پولدار شویم وچه کسانی از این طریق پولدار شده اند را در این کتاب می خوانید
در این کتاب شما دوستان می توانید موارد زیر را مطالعه کنید:
کسب درآمد از اینترنت ایران
نتایج طرح کسب و کار را بسنجیم
چگونه با زغال پولدار شویم
پنج روش برای افزایش فروش محصولات و کسب و کار آنلاین
راز موفقیت کسب و کارهای کوچک
چطور می توانیم 100 میلیون تومان بدست بیاوریم
بازاریابی پولساز:مشتری قهرمان است
اصول جهانی برای راه اندازی کسب و کار موفق
تست کردن ایده کسب و کارتان با 10 سوال
این کتاب شامل موارد زیر می باشد:
بخش یک: طراحی سایت کسب و کار
بخش دوم:ایجاد یک موقعیت فروش بی همتا
بخش سوم: استفاده از کتابهای الکترونیکی
بخش چهارم:ایمیل مارکتینگ
عکس عجیب تاریخی
پسری که بعد از بمباران لندن
در یك کتابخانه تخریب شده
کتاب می خواند. سال ۱۹۴۰
سلفي واقعي آنست كه عريان و بي رحم و بي تعارف، هستي واقعي آدم را به نمايش بگذارد، مثل دختركي كه با پدر رفتگرش سلفي مي گيرد كه هستي واقعا خود را نمايش دهد؛ دخترك، پدرش را، هستي واقعي خود تلقي كرده و حالا منتشرش نموده است؛ دخترك از همه قواعد شبكه هاي سلفي ساز، تخطي كرده، آنچه نيست را با رنگ و لعاب به ديگران قالب نكرده، و آنچه هست را موجب سرافكندگي و بي ارزشي خود ندانسته؛ او به هستي خود افتخار كرده است، آنچه كه بسياري از ما جرات و شجاعتش را ذره اي نداريم:
افتخار به آنچه هستيم، به قيافه مان، به فكرمان، به خانواده مان و به دار ندارمان؛
شبكه ها حالا دارند هستي ما را مي سازند، كم كم آنچه در شبكه ها نشان مي دهيم، هستي ما مي شود، مي پذيريم اش و بر اساس آن با ديگران زيست مي كنيم، يك هستي پوشالي، مركز ما مي شود، و آنچه واقعا هستيم را از مركز افتخار كردن ما خارج مي كند؛ بايد مقابل اين هستي پوشالي ايستاد، به واقعيت خود افتخار كرد، من هم فرزند يك آموزگار ابتدايي در آموزش و پرورش يك شهرستان محروم ام؛ من به هستي پدرم افتخار مي كنم، چون هستي واقعي من بود، بياييد همه با هم به هستي پوشالي سلفي هايمان شورش كنيم ؛ مي شود؟
سيد مجيدحسيني
احتمالا بارها این را شنیده اید که بزرگان موفقیت و سخنرانان انگیزشی می گویند تخیل، نقش اساسی در موفقیت و پیروزی بازی می کند. اما تخیل هم مانند سایر المان های موفقیت باید به گونه ای صحیح و متناسب صورت پذیرد تا بتواند شمارا به سعادت مندی سوق دهد. یکی از ویژگی ها که در صورت وجود می تواند رویاهای مارا از تخیلات انتزاعی به تجسم خلاق تبدیل گرداند، به چشم دیدن رویاهایمان است.
اگر هرروز تصاویر شفافی از رویاهایمان ببینیم، این تصاویر در ضمیر ناخودآگاهمان ثبت می شوند که این موضوع علاوه بر افزایش انگیزه ی ما برای دستیابی به اهدافمان، احتمال به تحقق پیوستن آرزوهایمان را ده برابر می کند.
تابلوی آرزوها ابزاری قوی و کاربردی است که به شما این امکان را می دهد تا خواسته های قلبی و رویاهای خود را هرروز و هرشب مرور کنید. طرز کار این ابزار به این صورت است که شما عکس هایی تهیه می کنید و روی تابلو می چسبانید و هرروز آنهارا مرور می کنید.
فراموش نکنید که این عکس ها قرار است در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت شوند، و از آنجایی که تصاویر حک شده بر ضمیر ناخوداگاه شما به واقعیت تبدیل خواهند شد، خوب دقت کنید که چه عکس هایی را بر تابلوی آرزوهایتان می چسبانید! می خواهید که باشید و چه کار کنید؟ دوست دارید چه ماشینی سوار شوید و در چگونه خانه ای زندگی کنید؟ عکس هایی از رویاهایتان تهیه کرده و به واسطه ی این تابلو هر روز مرورشان کنید. یادتان باشد که زندگی چیزی جز صورت خارجی افکار و تصاویر ذهنی شما نیست.
آیا شما تابلو آرزوها دارید؟
کسانی که قبل از 30 سالگی کارگری می کردند
١- جراح پلاستيکی نقل میکرد که بارها مردان میانسالی را دیده است که برای جوانترساختن چهره خود به او مراجعه کردهاند، برای اینکه فکر میکنند از این طریق در مسیر شغلی خود موفقتر خواهند بود! چرا؟ به این خاطرکه سرمایهگذاران، جوانان را برای راهاندازی شرکتهای نوپای فناورانه ترجیح میدهند. براساس مطالعات انجامشده از سوي مجله «هارواردبیزینس» در سال ٢٠١٤ میانگین سن مؤسسان و کارآفرینانی که شرکتهای حداقل یک میلیارددلاری تأسیس کردهاند ٣١ سال بوده است! حتی دانشگاه «امآیتی» خبرنامهای برای معرفی نوآوران زیر ٣٥ سال دارد و شاید همه اینها مرهون تحولات عصر ارتباطات و اینترنت باشد که انتظارها را از جوانان بهشدت بالا برده است.
٢- همه ما، در مقاطعی از زندگی خود با افرادی مواجه شدهایم که خواستهاند بیشتربودن سن و تجربه و بالاتر بودن مدرک تحصیلی خود را پایه ای کنند برای برتری و تحکم بر جوانترها و کم تجربه ترها. علاوه بر فضای کاری، فضای مدرسه، خدمت سربازی، دانشگاه و محل کار پر از اینگونه مثالهاست. خب جوان ترها چه می کنند؟
آرزوی دارند سن شان زودتر بالا برود تا از زیر بار این کم سن و سالی در بیایند.
به فکر گرفتن مدارک تحصیلی بالاتر می افتند و ...
٣- اما در دنیای امروز ما اتفاقات تازهای افتاده است؛ دنیای امروز تشنه پشتکار، خلاقیت، مهارت و نوآوری است که لزوما ارتباطی با سن، مدرک تحصیلی یا سابقه ندارد. دنیایی که بسیاری از افراد ٢٠ تا ٣٠ساله فارغ از مدرک و سابقه، زندگی ما را تغییر داده اند.
«مارک زاکربرگ» در ٢٠سالگی، فیسبوک با بیش از یکمیلیاردو ٧٠٠ میلیون نفر کاربر در کل دنیا را بنيان نهاد و در سال دوم از دانشگاه هاروارد انصراف داد.
«استیو جابز» در ٢١سالگی شرکت اپل (یکی از تأثیرگذارترین شرکتهای دنیای امروز) را پایهگذاری کرد و آخرین مدرک تحصیلیاش، تحصیلات دبیرستان باقی ماند.
تجویز راهبردی:
اگر در جایی از کره زمین، پیش فرضها، تغییر کرده است (همه می خواهند جوان باشند (از طریق جراحی زیبایی) تا به خاطر جوانی شان به آن ها اعتماد کنند!!!) این تغییر پیش فرض با درخواست از بزرگ ترها حل نشده است. بلکه جوان ترها، بی محابا مسیری متفاوت رفتند. یاد گرفتند به جای آن که در مورد کسب حمایت از بزرگ ترها بحث کنند، باید دست به عمل بزنند و در عمل نشان دهند که دنیا، متعلق به کسانی که جرات، جسارت، خلاقیت و البته استقامت لازم را دارند. وقتی نتایج موفقیت آمیز خودش را نشان داد، دارندگان مدرک و تجربه بالاتر در فکر خود تجدیدنظر خواهند کرد.
دقت کنید که این پیام متضمن رها کردن تحصیلات دانشگاهی نیست. جان سخن این است: برای تغییر جهان و خلق محصول جدید/کسب وکار جدید یا ارایه خدمت اجتماعی جدید، لزوما نیازی به داشتن مدرک و سن و تجربه نیست. نباید منتظر باشیم در سنی خاص، پس از مدرکی خاص یا سابقهای خاص کاری بزرگ انجام دهیم. همین الان می شود دست به اقدام زد، اقداماتی که کوچک هستند با ریسک کنترل شده ولی می توانند آغازگر یک داستان جدید باشند.
نوشته ی مهندس وحید شامخی
جان کوم زمانی که 16 سال سن داشت از اوکراین به امریکا مهاجرت کرد . اون پناهنده ی بسیار فقیری بود . جوری که پول تلفن زدن به پدرش و در اوکراین نداشت و وقتی پدرش فوت کرد یه حسرت بزرگ رو دلش موند چون نتونسته بود قبل از مرگش باهاش حرف بزنه
زندگی خیلی سختی رو پشت سر گذاشت ولی هیچ وقت نا امید نشد . چندین بار شکست خورد ولی دست از تلاش دوباره برنداشت ...
در سال 2009، وی و برایان اکتون ، اپلیکیشن برقراری ارتباط واتس اَپ را برای برقراری ارتباط بهتر مردم در سراسر جهان راه انداختند که به طور غالب جایگزین ارسال پیامک شد .
این اپلیکیشن حالا بیش از 600 میلیون مخاطب در سراسر جهان دارد و اوایل امسال با مبلغ 19 میلیارد دلار به فیسبوک فروخته شد و کوم را میلیاردر کرد .
سختی برای هممون هست.. مشکلات مالی و رفاهی برای خیلیا هست . بعضی ها همین مشکلات و بهانه میکنن برای درس نخوندن و پیشرفت نکردن. بعضی ها هم مثل همین آقای کوم وخیلی های دیگه ای که داستان زندگیشونو شنیدی،
همین مشکلات و سختیها با انگیزه ترشون میکنه و بهشون قدرت میده تا دنیاشونو به کام خودشون تغییر بدن !
آدم های منفی ، در هر شرایطی فقط مشکلات را می بینند. همیشه شکایت می کنند که آفتاب خیلی داغ است، باران گل های باغچه شان را خراب کرده ، باد موهایشان را به هم ریخته و...
خلاصه، فکر می کنند همه عالم بر خلاف میل آنهاست . همیشه مشکل را می بینند و هیچ وقت راه حل را نمی بینند ،
یک ضربه کوچک مشکلات را آنچنان بزرگ می کنند که تبدیل به یک تراژدی اساسی می شود.
آنها شکست را عاقبت هر کاری می دانند؛ همچون یک بلای آسمانی که یک دفعه نازل می شود.
هیچ وقت به جلو حرکت نمی کنند و در زندگی شان تغییر زیادی نمی دهند، چرا که همیشه می ترسند حاشیه امنیت و راحتی خودشان را از دست بدهند.⭕️
در این روش شما باید هر چیزی که در ذهنتون هست بیرون بریزید. حالا چطوری؟! با استفاده از نوشتن!
۱- یک ابزار برای نوشتن انتخاب کنید: می تونید از قلم و کاغذ استفاده کنید و یا از یک نرم افزار واژه پرداز (مثل word یا notepad). نوعش مهم نیست مهم اینه که با کدوم راحتترین. من خودم به شخصه ترجیح میدم تایپ کنم چون اینطور حداقل می تونم اونها رو ذخیره کنم.
۲- هرچیزی که به ذهنتون میرسه رو بنویسید:وقتی میگم هر چیزی دقیقا یعنی هر چیزی! یعنی اینکه مثلا وقتی به صفحه خالی نگاه میکنید و با خودتون میگین که “وای چه صفحه سفیدی” همون رو بنویسید “وای چه صفحه سفیدی” یا اینکه مثلا میگین “خوب چی بنویسم چیزی به ذهنم نمیرسه” بنویسید “خوب چی بنویسم چیزی به ذهنم نمیرسه”. دقیقا هرچیزی که به ذهنتون اومد رو بنویسید و اصلا لازم نیست به اون چیزی که می خواین بنویسید فکر کنید.
۳- اینکار رو به مدت ۱۵ دقیقه ادامه بدید: تا زمانی که ذهن شما احساس خالی شدن کرد اینکارو ادامه بدید. ممکنه شما در ۱۰ دقیقه بتونید هر چیزی رو که تو ذهنتون هست بنویسید ممکن هم هست که ۱ ساعت طول بکشه که این معمولا وقتی فکر خیلی مشغولی دارید اتفاق میفته.
این نوشته ها و فایلها رو می تونید نگه دارین و بعضی وقتها به اونها مراجعه کنید چون ممکنه توش چیزای خوبی پیدا کنید. مثلا گاهی اوقات وقتی بعد از مدتی به اون نوشته های قبلی مراجعه می کنید ممکنه یک سری مطالب جالب رو پیدا کنید که ممکنه از یادتون رفته باشه و یا بعضی کارها که باید انجام میدادید یا یک فکر و ایده جالب که به ذهنتون خطور کرده بود رو انتخاب کنید و روش کار کنید.
همانطور که گفتم این روش واقعا کارساز هست و شما با این کار می تونید کارایی ذهن خودتون رو به مقدار غیر قابل باوری افزایش بدین. در مقایسه با دیگر روشها مثل خواب و یا مدیتیشن هم مزایای زیادی داره که از اون میشه سرعت بالای دستیابی به ذهن آزاد رو بیان کرد که در مقایسه با خوابیدن خوب همونطور که گفتم شما باید حداقل ۳ ساعت بخوابید تا به خواب عمیق فرو برید و ذهنتون آروم بشه و یا مدیتیشن هم شما باید در شرایط خاصی باشید تا بتونید مراقبه خوبی داشته باشید و نتیجه بگیرید.
پس این روش رو همین الان امتحان کنید مطمئن هستم که دیگه کنارش نمیزارید و در همه شرایط از اون استفاده می کنید. حالا سرعت تخلیه ذهن شما بستگی داره به سرعت نوشتن و یا تایپ شما.
اگر در زندگی سؤالات درستی از خودمان نپرسیم، به احتمال زیاد نتیجه این میشود که زندگی بر وفق مرادمان نخواهد شد. ولی مواجهه با برخی سؤالات نیز دشوار است، چون معمولا یا میترسیم پاسخی را که میخواهیم، دریافت نکنیم یا اینکه واقعا نمیخواهیم جواب را بدانیم.
همانقدر که چیزهای خوب در زندگی آسان به دست نمیآیند، فرارکردن از سؤالات دشوار هم راه مطمئنی برای داشتن یک زندگی متوسط و به دور از هیجان است.
به اعتقاد من این موضوع را سقراط به بهترین شکل ممکن بیان میکند: زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد.
۱. چقدر تصورم از خودم با برداشت دیگران از من متفاوت است؟
۲. امروز بر چه کسی یا چه چیزی تأثیر مثبت گذاشتهام؟
۳. آیا به ارزشهایم وفادار بودهام؟
۴. اگر به همهی اهدافم رسیده بودم چه احساسی داشتم؟ چطور میتوانم این احساس را در راه رسیدن به آن اهداف داشته باشم؟
۵. برای یادگیری کدام موضوعات به اندازهی کافی وقت نگذاشتهام؟
۶. در کدام بخشهای زندگیام درجا زدهام؟
۷. در ۵ سال آینده دوست دارم زندگیام چگونه باشد؟
۸. اگر از چیزی نمیترسیدم چه کار میکردم؟
۹. چه کسی شایستگی و خصوصیاتی را دارد که برای پیشرفت از او الهام بگیرم؟
۱۰. داریم کدام مشکل را حل میکنیم؟
۱۱. چه چیزی مانع از انجام کارهایی میشود که باید انجام دهم؟
۱۲. مشاور یا مربی من میشوی؟
۱۳. مهمترین درسی که تاکنون در زندگی گرفتهام چه بوده است؟ آیا به آن عمل میکنم؟
اسباب بازی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند....
و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است.
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست، این یکی هم حل می شود، میگذرد و تمام میشود، غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که در سی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!!!!!
همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی هستند.
بفرستید برای عشقتون
به ٢۵ زبان دنيا
افغانی : صدقه توشونم
انگلیسی : ای لاو یو
ایتالیایی : تی آمو
اسپانیایی : تی کویرو
آلمانی : ایش لیبه دیش
البانی : ته ته دوه
ترکی : سنی سویوروم
پرتغالی : او ته امو
چینی : وو آ نی نی
چکی : میلو جی ته
روسی : یاتبیا لیو بلیو
ژاپنی : آیشیتریو
سوئدی : یاگ السکار دای
صربستانی : ولیم ته
عربی : انا یحبک
فارسی : دوست دارم
فرانسوی : ژ ت آیمه
فیلیپینی : ماهال کیتا
کره ای : سارانگ هیو
لهستانی : کوهام چو
مجارستانی : سر تلک
ویتنامی : آن یه و ام
یونانی : سغه پو
یوگسلاوی : یا ته وولیم
گرجی : شن توی می قرص
سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.
فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست می خوریم.
سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.
فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!
امید در زندگی معجزه می کند.
روشهای بسیار زیادی برای بیشتر پول درآوردن وجود دارند، چون مشکلات بسیار زیادی وجود دارند که باید حل شوند. هر کسی که بتواند مشکلات بیشتری را حل کند، ثروتمندتر خواهد شد!
آیا میدانستید که اقلیت 5 درصدی از کل ثروتمندان جهان را فروشنده هایی تشکیل میدهند که اغلب آنها از محل فروش محصولات شرکتهای دیگر و دریافت کمیسیون، پورسانت، پاداش و دیگر مزایای حاصل از فروش موفق به این ثروت و امکانات دست یافته اند؟
- آیا میدانستید که فروشندگان حرفه ای و موفق در مقایسه با مدیران، پزشکان، وکلا، بازرگانان، تحصیلکرده ها و دیگر اقشار ثروتمند جامعه درآمد بیشتری دارند و در واقع از لحاظ سطح درآمد جزو 20 درصد اول اجتماع هستند؟
- فروشندگان موفق شغل مطمئن و درآمد بالایی دارند، به لحاظ ساعات کاری از آزادی عمل و اختیار بیشتری برخوردارند و در مدت زمانی که مشغول به کار هستند، بیشترین میزان پول و ثروت را تولید میکنند و از سوی دیگر، شرکت ها و کسب و کارهای مختلف نیز از منافعی که فروشندگان موفق تولید میکنند، رونق میگیرند و از گردش مالی ایده آلی برخوردار میشوند.
ما دوران گذشته را پشت سر گذاشته ايم و به زمانه اي رسيده ايم آه علم و ثروت در يك
راستا قرار گرفت هاند. علم و ثروت بحث امروز است
نويسندگان آتاب به اين نكته اشاره دارند آه “ تا ٣٠٠ سال پيش، زمين منبع ثروت بود .
زمين داران ثروتمند به حساب مي آمدند، پس از آن دوران صنعتي فرارسيد و صاحبان صنايع
به ثروت رسيدند . امروز دوران دانش و اطلاعات است . آساني آه به اطلاعات تازه و روز
دسترسي داشته باشند ثروتمندند .” نويسندگان آتاب، روش هاي آموزشي مدارس را براي
عصر حاضر مناسب و آافي نم ي دانند و معتقدند آه “مدرسه ها آارمندپرورند و نه
آارآفرين پرور.”
آموزش هايي آه براي عصر سازمان هاي بزرگ و بوروآراتيك مناسب بود، ديگر جوابگوي
نيازهاي سازمان هاي پيچيده، شبكه اي و مبتني بر دانش امروز نيست . درواقع فرزندان ما را
براي دنيايي تربيت مي آنند آه ديگر وجود ندارد . نويسندگان به جوانان امروز توصيه مي آنند
آه آارآفرين باشند . براي آارآفريني بايد سخت آوش، خوش بين و ريسك پذير بود و بايد
هوشمندي مالي داشت.
هوشمندي مالي نيز از چهار عامل:
• آشنايي با حسابداري،
• روش هاي سرمايه گذاري،
• بازاريابي،
• آگاهي از قوانين، حاصل مي شود.
و بالاخره پيام اصلي آتاب اين است: “براي پول آار نكنيد، بگذاريد پول برايتان آار آند.”
فهرست کتاب راز به صورت زیر می باشد:
سخنی از افشاگران راز
راز به زبان ساده
چگونه از راز استفاده کنیم
راز پول
راز روابط
راز سلامتی
راز جهان
راز شما
راز زندگی
زندگینامه ها
لسترتارو نويسنده آتاب حاضر استاد نام آور در دانشگاه ام.آي.تي آمريكا و يكي
از برجسته ترين آارشناسان و تحليلگران اقتصاد سياسي، اجتماعي و جهاني است
آه اقتصاد امروزي جهان و تحولات آن را زير نظر دارد.
وي در اين آتاب ضمن تحليل پديده ها، پيامدهاي مختلف آنها را م يسنجد و
هرآجا آه لازم باشد، هشدار مي دهد. تارو شرح مي دهد آه مبناي ثروت آفريني
در اقتصاد امروز، دانش و تخصص است و آارآفرينان از دانش و اطلاعات
ثروت مي آفرينند. او هشدار مي دهد آه آشوري آه زير سلطه ترسوها باشد
ثروتمند نمي شود و آشوري ثروتمند مي شود آه راه را بر شكوفايي نوانديشان خود
بگشايد.
اين اقتصاددان برجسته جهاني در آتاب خود از انقلابي خبر م يدهد آه نيروي
حرآت خود را از مغزها م يگيرد و عصري آه در پيش است، عصر استيلاي دانش و
تخصص هاي جديد است. تارو تاآيد مي آند آه در اين ميان، نوآوري و خلاقيت است
آه ثروت مي آفريند.
وي در آتاب خود پيام مي دهد آه "نو مي آيد و آهنه را نابود مي آند. سازندگي و
انهدام هر دو بايد باشند تا اقتصاد به پيش گام بردارد." پيام ديگر او به ثروت آفرينان
چنين است: "سومين انقلاب صنعتي دارد عناصر سازنده هرم ثروت را به ترتيبي جديد
از نو مي چيند. آسي به درستي نمي داند آه قاعده بازي چيست؟ برندگان آساني
خواهند بود آه ماهيت هرم ثروت را در اقتصادي متكي به دانش زودتر دريابند."
اگر می خواهید کل کتاب را بخوانید برای دریافت کتاب کلیک کنید
زندگی خود را مکتوب کنید
از روی کاغذ زندگی کنید
هر شب بنویسید
هر صبح بنویسید
نوشتن اعجاز می کند
باور کنید
خداوند به قلم و هر آنچه می نویسید قسم خورده است
هدفی را که بنویسید خلق می کنید
آرزوهای خود را بنویسید تا محقق شود
وقتی اهدافتان را می نویسید
از جایی که باور نمی کنید
و به حساب نمی آورید محقق می شود.
اول نوشتن هدف و دوم فقط تلاش...
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی
کمک کن ؛ تو توانایی !
شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی
با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش .
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
وقتی که از قدرت راز آگاه می شوید و از آن استفاده می کنید به همه سوالات تان پاسخ داده خواهد شد. وقتی که از قانون جذب درک عمیقتری پیدا می کنید می توانید سوال کردن را برای خود به عادت تبدیل کنید.
وقتی به این کار مبادرت ورزید به همه پرسش های خود پاسخ خواهید یافت. اگر در پی پاسخی برای سوالی در مورد زندگی خود هستید، بپرسید. باور کنید که پاسخ آن را دریافت خواهید کرد.
حقیقت این است که کاینات در تمام مدت زندگی به شما پاسخ داده است. اما تا موقعی که آگاه نباشید نمی توانید جواب خود را دریافت کنید. باید به آنچه در اطرافتان می گذرد آگاه باشید تا بتوانید در هر لحظه از روز به پاسخ های خود برسید.
پاسخ ها به روش های گوناگون و نامحدود به دست شما می رسند. ممکن است به صورت عنوان روزنامه باشد که توجه شما را به خود جلب کند. یا در لابلای حرف های کسی گنجانده باشد یا در میان ترانه ای باشد که از رادیو پخش می شود، یا صرفا به صورت الهام جلوه گر شود.
راندا برن
یادتان باشد وقتی مشکلی را به شما نشان میدهند، به این معنا است که شما توانایی حل آن را دارید!
اگر این توانایی را نداشته باشید، آن مشکل پیش نمیآید.
اگر بر فرض:
پول ندارید!
سلامتیتان در خطر است!
با همسرتان مشکل دارید!
با بچههایتان مشکل دارید!
ویا هر مشکل دیگر...!
بدانید که زمان "رویارویی" با آن مشکل فرا رسیده و بدانید که "میتوانید حلش کنید".
همه مشکلات قابل حلاند.
میلیونها انسان همین الآن دارند حلش میکنند.
میلیاردها انسان هم در آینده حلش خواهند کرد و شما میتوانید جزء یکی از آنهایی باشید که این مشکل را حل کردهاند.
همه مسائل قابل حلاند. فقط باید قیمتشان را بدهید:
بعضی وقتها قیمت آنها یک مقدار سکوت است
یا یک مقدار مشورت
یا یا کمی صبر و حوصله
و یا حتی کمی جرئت.
باید ببینید در آن لحظه چهکار باید بکنید:
حوصله کنید یا اقدامی انجام دهید؟
بههرحال چه صبر و سکوت و حوصله و اقدام، در نهایت باید کاری بکنید.
پس بگردید و آن کار را پیدا کنید.
ولی باز هم یادآوری میکنم:
"صبوری" یکی از راهحلها است.
پدر ثروتمندم هميشه مي گفت: "بدون داشتن استقلال مالي ، هرگز طعم آزادي
حقيقتي را نخواهي چشيد. آزادي شايد رايگان به نظر برسد، اما بهايي نيز دارد." اين
كتاب به افرادي تقديم م يشود كه حاضرند بهاي آن را پرداخت كنند.
با سلام خدمت دوستان
برای شما دوستان عزیز فایلی را می گذارم که برای این فایل هزینه شده است و هیچ منتی هم بر سر شما نیست این کار را می کنم برای کسانی که توانایی مالی خوبی ندارند وهمین ضعف مالی باعث نشود جلوی پیشرفت دوستان گرفته شود.
در این کتاب شما می توانید با انواع روشهای کسب درآمد از طریق اینترنت آشنا بشوید و یک درآمد مستقل برای خود داشته باشید.
پیشرفت ایران سرلوحه ی کار ماست
برای دریافت فایل آموزش تجارت الکترونیک کلیک کنید
به نحوه پاسخگویی منشی تان به مشتریان و تماس ها دقت بیشتری بکنید... برخی از منشی ها سد بزرگی برای دسترسی فرصت ها به مدیران هستند.
امروز یکبار دیگر و با دقت بیشتری به نحوه پاسخگویی و ارتباط منشی تان با مشتریان توجه کنید. آیا می دانستید بسیاری از ناکامی ها و شکست ها از بی تفاوتی و پاسخگویی غیر حرفه ای اولین فردی است که به تلفن های شرکت پاسخ می دهد.
یکی از بزرگترین سدهایی که هر کدام از ما در برخی سازمان ها و شرکت ها گرفتارش می شویم اولین فردی است که تلفن را پاسخ می دهد.
ممکن است فرصت طلایی در شرکت را بزند ولی با یک سربه هوایی و بی تفاوتی منشی به یک تهدید تبدیل شود و این فرصت در اختیار شرکت رقیب قرار گیرد.
این پیام یک پیام جدی به شما مدیران است؛ منشی خود را مسئولیت پذیر انتخاب کنید و نسبت به اهمیت مشتری و ارتباطات، او را توجیه کنید و برای ارتباط مناسب با مشتریان آموزشش دهید.
این پیامی که امروز ارایه شد، مربوط به برخی از منشی ها می باشد که شاید هر یک از ما در ارتباط تلفنی و حضوری با ایشان برخورد داشتیم و شیوه پاسخگویی تلخ ایشان را تجربه کردیم؛ در این میان بسیاری از منشی های شرکت های بزرگ آموزش دیده و نسبت به اهمیت هریک از تماس ها و ارتباطات به شرکت توجیه هستند. (لطفا موجب کدورت نشود.)
تحقیقات روانشناسی نشان داده که وقتی انسان هیجان زده میشود...
(چه مثبت و چه منفی، چه عاشق و چه عصبانی، پر از خشم و نفرت و يا محبت افراطی و ... )
عقل و خِرد او «به یک سوم، افت پیدا میکند» ! ! !
يعني اگر ما ۱۸۰ درجه IQ "ضریب هوشی" داشته باشیم و جزو نوابغ باشیم، وقتی هیجانزده شویم، ضریب هوشی مان به ۶۰ میرسد که نُرمالِ ضریب هوشی، ۱۰۰ است...
یعنی مثل یک آدم عقبمانده تصمیم میگیریم !
خونسردی، آرامش و متانت و تصميم نگرفتن در لحظه های خشم و عصبانيت و يا عشق زياد...
راهِ درست زندگی کردن و موفق و خوشبخت شدن است.
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چند ملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
در کشور ژاپن مرد ثروتمندی زندگی میکرد که از درد چشم، خواب به چشمش نمی آمد. وی برای مداوای چشم دردش انواع داروها را مصرف کرد اما نتیجه چندانی نگرفت.
پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان متعدد، درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.
او به آن راهب مراجعه میکند و راهب پس از معاینه به او پیشنهاد میدهد که برای مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ سبز نگاه نکند.
وی پس از بازگشت از نزد راهب، به تمام مستخدم های خود دستور میدهد با خرید قوطی های رنگ سبز، تمام خانه را به رنگ سبز رنگ آمیزی کنند و همینطور تمام وسایل خانه را به رنگ سبز درآوردند. پس از مدتی، رنگ ماشین، لباس اعضای خانواده، روپوش مستخدمان و هرآنچه را به چشم می آمد به رنگ سبز تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.
مرد ثروتمند برای تشکر از راهب، او را به منزلش دعوت میکند. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد شده بود، متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند.
او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد، از او میپرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟
مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید: "بله؛ اما این گران ترین درمانی بود که تا به امروز انجام داده بودم."
راهب میگوید:
"اتفاقا این ارزان ترین تجویزی بود که تا به امروز انجام داده بودم"
شما کافی بود به جای هزینه های بسیار برای سبز کردن دنیای اطرافتان، فقط یک عینک با شیشه سبز تهیه میکردید.
نتیجه: برای تغییر دنیا، کافیست بینش و دیدگاه خودمان را تغییر دهیم.
در خیلی از مشاغل اخلاق و یا نبود آن را می تواند مشاهده کرد.پزشکان طمع کاری که جراحی های غیر ضروری را انجام می دهند.حقوق دانانی که واقعیت را کتمان می کنند.والدین و کودکانی که دروغ هایی مصلحت آمیز می گویند.حسابداران و منشی هایی که گزارش های اشتباه ارایه می دهند.
هنگامی که ما سر مردم اطراف مان کلاه می گذاریم،در واقع بیشتر از همه کلاه سر خودمان می رود.کامیابی مستلزم مسیولیت پذیری است.ما نمی توانیم در عین این که به تخریب ارزش ها و نهادهای اجتماعی می پردازیم،صنعت وزیر ساختی را هم بنا کنیم.
پیامدهای در پیش نگرفتن رفتارهای اخلاقی و رفتارهای قانونی مثل هم است.بعضی از افراد هیچ وقت نمی توانند اخلاقی باشند.آن ها فکر می کنند که راه آسانی را در پیش گرفته اند.اما واقعیت این است که راه آن ها سخت تر شده است.اگر شما کار شایسته برای مراجع خود انجام نداده باشید آیا می توانید با او روبرو شوید؟آیا می توانید با بچه هایتان بدرفتاری کنید و آنگاه به خود بالیده احساس خوبی داشته باشید؟اگر نتوانید،پس رفتارتان غیر اخلاقی بوده است.
احساس رضایت و افتخار به خود موجب می شود که شخص از راه به بیراهه نرود
طمع
ترس
زور
فشار برای انجام کاری نمی تواند توجیه کننده عمل غیر اخلاقی باشد.خوب تربیت شدن معادل معمولی تربیت شدن نیست.
شما در موقعیت های زیر چه کاری انجام می دهید؟
۱-شما می دانید که کرایه تاکسی از فرودگاه تا خانه ۴۶ دلار است.شما قبلا همین مبلغ را پرداخت کرده ایدو می دانید که همین مبلغ درست است.اما اگر راننده ی تاکسی ازشما ۲۲ دلار بخواهد،شما چه کاری انجام خواهید داد؟
۲-شما در رستوران سفارش چهار نوع غذا را می دهید و پیش خدمت آن ها را برایتان می آورد،اما به اشتباه سه تای آن ها را در صورت حساب می نویسد.شما چه کاری انجام خواهید داد؟
۳-دوست شما به بیماری سختی مبتلا شده است و شما کارگزار بیمه هستید.برای درمان دوست تان صد هزار دلار لازم است.هیچ کسی نمی داند و نخواهد توانست بفهمد که دوست تان مرده است.آیا شما حاضرخواهید بود برای او بیمه نامه ی ساختگی بسازید؟
شما نمی توانید در رابطه با اخلاقیات،قانون وضع کنید.تحت شرایط بالا به فرزندان خود چه توصیه ای می کنید؟آیا رفتار خودتان در همین شرایط با توصیه هایی که به فرزندانتان کرده اید،هم خوانی دارند؟ما درست پس از تولد به یادگیری اخلاقیات می پردازیم و این کار تا آخر عمر ادامه می یابد.آیا می توانیم رفتار اخلاقی را تغییر دهیم؟بلی،لازم است که تربیت اخلاقی داشته باشیم.
اگر ما پژوهشی را انجام دهیم و از مردم بپرسیم که((آیا شما خوب هستید؟))بیشتر آن ها پاسخ خواهند داد:((بلی))اگر از آن ها پرسیده شود ((چه چیزی شما را خوب می سازد؟))پاسخ خواهند داد:
من اهل تقلب نیستم پس خوب هستم
من دروغ نمی گویم و همین کار باعث می شود من خوب باشم.
من دزد نیستم،پس خوب هستم
اگر شما به پاسخ های قبل خوب بنگرید خواهید دید که استحکام زیادی در هیچ کدام از آن ها نیست.فقط به این گفته فکر کنید که((من تقلب نمی کنم))خوب این حرف فقط به این معنا است که شخص تقلب نمی کندو شخصی که می گوید دروغ نمی گوید و یا دزدی نمی کند،این حرف ها فقط به این معنا هستند که آن ها دزد ویا دروغگو نیستند.اما این حرف ها به این معنا نیستند که آن شخص خوب هستند.یک فرد وقتی خوب است که واقعا کارهای خوبی انجام دهد تا کارهای بد،یک شخص ارزشمندی فردی است که دارای ویژگی هایی چون جوانمردی،همدردی،شجاعت،درستکاری،همدلی،وفاداری وادب است.چه عاملی موجب می شود که شخصی با یک چنین خصلت هایی خوب باشد؟به این خاطر است که انسان هایی وجود دارند که مستقل هستند،برای عدالت قیام می کنند،به نیازمندها کمک می کنند،زندگی را برای خود و اطرافیان خوشایند می سازند.برای تشخیص دادن اشکال متنوع((خوبی))ما نیاز به معیارهایی داریم.معیارها می توانند اخلاقی یا منطقی و یا هر دو باشند.معیارهای اخلاقی به درست ها و نادرست ها می پردازند وقسمت های مبهمی را تعیین می کنند که خوب و خیلی خوب و یا بد یا خیلی بد را مشخص سازند.
در تمام جوامع فسادهای اخلاقی و بی عدالتی های بزرگ تبدیل به فاجعه می شوند.طمع کاران و خودپسندهایی که در جست و جوی لذات غیر اخلاقی هستند بایستی به وسیله ی کسانی که به ارزش های اخلاقی پای بندند،متوقف شوند.ما در فرآیند تحولات و تغییرها به بیراهه رفته ایم.
هرجامعه ای که از ارزش های خود دست بکشد با فاجعه ای روبرو خواهد شد،از این رو همه ی شکست های تاریخی به گونه ای شکست های اخلاقی بوده اند.
بیش از نیم قرن پیش،آمریکا در بحران بزرگی گیر کرده بود.یک سوم از ثروت ملی مردم ظرف چند ماه از بین رفت.تولید کارخانه ها ۷۷درصد کاهش پیدا کرد.یک چهارم نیروی کار بیکار بودند.بیشتر شهرها نمی توانستند مدارس را بازنگه دارند.بیست درصد کودکان مدرسه ی نیویورک دچار سو تغذیه شده بودندو ۳۴ میلیون مرد،زن و کودک بدون هیچ گونه درآمدی زندگی می کردند.
با این وجود در نهایت سختی ها و گرسنگی ها،فرانکلین روزولت در یک پیام رادیویی به مردم گفت:((خدایا تو را سپاسگزارم که مشکلات ما فقط چیزهای مادی است))
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم نادان اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
شرکتی که فروش عینک برای سگ ها آن را به ثروتی هنگفت رساند.
عینک برای سگ خانگی؟ عجیب است نه؟ اما عجیب تر از آن اینست که افرادی از راه ساخت و فروش همین عینک ها صاحب میلیون ها دلار پول و ثروت شوند.
صاحبان این کارخانه که کار خود را با ساخت عینک برای سگ ها آغاز کردند، حالا کسب و کار خود را گسترش داده اند و وسایل دیگری مثل کوله پشتی، تی شرت، کلاه و اسباب بازی هم برای حیوانات می فروشند.
دوستان عزیزم بزرگترین بیزینس ها براساس ایده هایی راه اندازی شده اند که شاید به ذهن خیلی های دیگر هم رسیده بوده اما مهم افرادی هستند که آن را به فعل تبدیل کرده اند.همواره برای آغاز پیشرفت باید از جایی شروع کرد.اینکه بنشینیم و همواره به خود و دیگران انرژی منفی بدهیم به جز اتلاف وقت ارزش دیگری نخواهد داشت.
عاشق ریسک کردن باشید که هرگزززززززززز هیچ کس بدون ریسک به موفقیت نرسیده است.