| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
9 جمله به یادماندنی از جیم ران اسطوره رشد شخصی:
1- آرزو نکن شرایط ساده تر بود، آرزو کن تو قوی تر بودی.آرزوی مشکلات کمتر نکن، آرزو کن مهارت های بیشتری داشتی. آرزوی چالش های کمتر نکن، آرزوی دانایی بیشتر داشته باش
2- چالش رهبری در این است که قوی باشی، اما نه گستاخ، مهربان باشی، اما نه ضعیف، جسور باشی، اما نه موجب آزار دیگران، متفکر باشی، اما نه تنبل، افتاده باشی، اما نه کمرو ،سربلند باشی، اما نه مغرور، شوخ طبع باشی اما نه بدون ملاحظه
3- در هر حال, باید رنج یکی از این دو را تحمل کنیم: درد منظم بودن یا درد تاسف
4- روزاها گران قیمت هستند. زمانیکه یک روز را خرج میکنید، یک روز کمتر برای خرج کردن دارید. پس مطمئن شوید که روزهایتان رابه درستی خرج میکنید
5- انضباط پل بین اهداف و دستاوردها هستند
6- اگر تمایل به ریسک های غیر متعارف ندارید، مجبور خواهید بود با متعارفها کنار بیایید
7- انگیزه چیزی است که به شما قدرت شروع را می دهد، عادت چیزی است که شما را در راه نگه می دارد
8-به جمع های ساده نپیوندید، رشد نخواهید کرد، جایی بروید که انتظارات و خواست های عملکردی بالا است
9- یاد بگیرید با چیزی که دارید خوشحال باشید و همزمان به دنبال تمام چیزهایی که میخواهید بروید.
کارهای اشتباه روزمره که زندگیمان را به چالش می کشد
آیا تاکنون با خود فکر کردهاید شاید بعضی کارهایی که هر روز انجام می دهید اشتباه باشد و تنها به این خاطر که روزانه آنها را تکرار می کنید گواهی بر عدم مشکل آنها نیست؟
ابتدا کارهای ساده را انجام می دهیم
بهتر است اول کارهای مشکل را انجام دهید. برخیها به این استراتژی "قورت دادن قورباغه" لقب می دهند. بهترین اقدام این است کارهایی که نیاز به تمرکز بیشتری دارند را اول صبح انجام دهید. همچنین کار عاقلانه این است اول کارهای سخت را انجام دهید، زیرا ممکن است بعد از آن کارهایی پیش بیاید که با برنامههایتان تداخل پیدا کند.
مدام ایمیلهای خود را می خوانیم
تحقیقات نشان می دهد وقتی کارهای مختلف را به صورت همزمان انجام می دهید، کارها 40 درصد از نظر زمانی بیشتر به طول می انجامد.
بهترین تصمیم این است گوشی موبایل خود را روی بی صدا بگذارید یا وقتی کار مهمی برای انجام دادن دارید، صفحه ایمیلتان را ببندید. پیشنهاد می شود ساعات خاصی را به خواندن و پاسخ دادن ایمیلهایتان اختصاص دهید تا بهرهوری بیشتری داشته باشید.
گوشی موبایل خود را روی میز کار می گذارید
این به تنهایی کافی نیست که گوشی خود را روی ویبره یا سکوت بگذارید، حتی نگه داشتن گوشی خاموش روی میز کار هم درست نیست. بودن گوشی موبایل در نزدیکی شما می تواند روی عملکرد شناختیتان تاثیر بگذارد. حتی وقتی متوجه این تأثیر منفی نباشید. بهترین اقدام این است گوشی خود را در اتاقی دیگر قرار دهید.
تمام روز یک جا می نشینیم
شما به عنوان یک کارمند تمام روز پشت میز هستید و امکان فعالیت فیزیکی چندانی ندارید. براساس تحقیقات، افرادی که تنها یک ساعت در روز فعالیت فیزیکی داشته اند، 50 درصد کمتر در خطر مرگ و میر هستند. همچنین یک ساعت فعالیت روزانه می تواند به بخشهای پنج دقیقه ای تقسیم شود و نیاز نیست یک ساعت فعالیت مداوم باشد.
چند ساعت به صفحه کامپیوتر زل می زنیم
ساعتها زل زدن به صفحه کامپیوتر می تواند باعث خستگی دیجیتالی چشم و خشکی چشم و تاری دید شود.
پس به دنبال قانون 20-20-20 باشید. این قانون می گوید هر 20 دقیقه برای 20 ثانیه به چیزی نگاه کنید که 20 فوت (6 متر) از شما فاصله دارد.
در اواخر بعدازظهر استراحت می کنیم
هرچه از ابتدای روز کاری سپری می شود استراحت بیفایدهتر می شود. وقتی ابتدای روز استراحت می کنید انرژی، تمرکز و انگیزهی بیشتری دارید.
حتماً نیاز نیست در طول استراحت خود کارهای غیر مرتبط به شغلتان انجام دهید. بلکه بهتر است در زمان استراحت به سراغ کار موردعلاقهتان بروید.
هنگام کار به موسیقی گوش می دهیم
اگر کارهای ذهنی مانند خواندن و نوشتن را همزمان با گوش دادن به موسیقی انجام دهید، عملکردتان به طور قابل توجهی کاهش می یابد. البته وقتی کارهایتان تکراری و یکنواخت باشند، این قانون صادق نیست. بهتر است 10 تا 15 دقیقه قبل از شروع کار به موسیقی گوش دهید.
غذاهایی می خوریم که به ظاهر سالم می آیند
در مورد انتخاب غذاها درایت بیشتری به خرج دهید. شاید آب میوهها و اسموتی های آماده را سالم و مغذی بدانید، اما در واقع این نوشیدنیها سرشار از قند و کالری هستند.
مدام شبکه های اجتماعی را دنبال می کنیم
استفاده منفعلانه از شبکه های اجتماعی می تواند احساس بدی در شما ایجاد کند. این بدین خاطر است که به زندگی تجملاتی و پر زرق و برقی که دیگران به نمایش کشیده اند، حسادت می کنید. پس بهتر است کمتر منفعلانه عمل کنید؛ به جای اینکه تنها تماشاگر باشید، برای دوستانتان پیام بفرستید یا روی عکس خانوادگی آنها کامنت بگذارید.
مدام با همکار خود جر و بحث می کنیم
وقتی یکی از همکارانتان با شما جنجال می کند یا کنایهای می زند، سادهترین اقدام این است حرفی توهین آمیز به او بزنید، اما باید سعی کنید جلوی خود را بگیرید.
شبها خیلی دیر به رختخواب می رویم
محققان اقدام به کشف پدیدهای با نام "به تأخیر انداختن زمان خواب" کرده اند. این بدین معناست "در وقت مناسب نمی خوابید، اما دلیل کافی هم برای نخوابیدن ندارید".
دانشمندان ادعا می کنند کم خوابی بهاندازه سیگار کشیدن برای انسان مضر و خطرناک است. پس به موقع تلویزیون را خاموش کنید و برای خوابیدن آماده شوید.
مدیران بزرگ دچار وسوسه تغییر دادن افرادشان نمیشوند
تفکر سنتی بسیاری از مدیران را دچار این وسوسه میکند که میتوان هر چیزی را از طریق سختکوشی و فکر کردن به آن تغییر داد. تفکر سنتی، داستانهای زیادی را درباره تاثیر شناختن من واقعی افراد و موفقیتهای بعدی آنها پس از کشف رازهای درونی تعریف میکند و به ما میگوید که اگر هر کدام از ما ترسهای درونیمان را کنار بزنیم و خود واقعی را کشف کنیم آنگاه خواهیم توانست پتانسیلهای خود را شکوفاسازیم.
بسیاری از ما، عاشق داستانهایی راجع به تغییر و تحولات بزرگ در زندگی افراد موفق هستیم و سعی میکنیم از آنها الگوبرداری کنیم.
داستان جذاب دیگری که تفکر سنتی مدیریت برای ما تعریف میکند، بسیار قانعکننده و قابل پذیرش بهنظر میرسد و آن این است: اگر میخواهید به پتانسیلهای نامحدود خود دست یابید، در ابتدا لازم است که نقاط ضعفتان را بشناسید و آنها را برطرف سازید. بر این اساس، هر فردی بخواهد در کار و حرفهاش پیشرفت کند، در وهله اول باید مجموعه مهارتهایش را افزایش دهد و یک «برنامه توسعهای» برای فائق آمدن بر نقاط ضعف خود طراحی کند.
مدیران بزرگ اما، هیچ کدام از این داستانها را قبول ندارند که «اگر بار اول موفق نشد، باز هم تلاش کنید و این کار را آنقدر ادامه دهید تا موفق شوید». آنها برای رد این ادعا که بسیار معقول و منطقی به نظر میرسد هم دلایل خوبی دارند.
آنها چنین استدلال میکنند که معطوف کردن انرژی و زمان فراوان بر چیزی که افراد در آن استعداد ندارند، نتیجهای غیر از هدر رفتن زمان و انرژی افراد ندارد و به جای این کار باید آنها را به صرف وقت و انرژی بر کارهایی که در آنها استعداد دارند و علاقهمند هستند، تشویق کرد.
مدیران بزرگ بر این اعتقادند که پشتکار هنگامی موثر خواهد بود که در راستای یادگیری مهارتی جدید یا کسب دانش جدیدی صورت پذیرد. بهعنوان مثال اصرار بر افزایش قدرت متقاعدکنندگی فردی که استعداد چشمگیری در این زمینه ندارد و مایه گذاشتن از پشتکار و دعوت او به تمرین بیشتر در این زمینه، هیچگاه نخواهد توانست استعداد متقاعدکنندگی را در آن فرد تقویت کند و بهتر است به جای این کار او را به کشف استعدادهای دیگر درون خود و متمرکز شدن بر آنها تشویق کرد.
یکی از اشتباهاتی که مدیران مرتکب میشوند، این است که آنها عمده تمرکز و توجه را بر رفع نقاط ضعف در مشکلات کارمندان، معطوف میکنند و بر ایفای نقش مربیگری مدیران تاکید دارند؛ درحالیکه این کار کاملا اشتباه است، چراکه در این مسیر آنچه نادیده گرفته میشود وجود تفاوتهای بسیار در دانش و مهارتهای افراد، که آموختنی است و استعدادها، که ذاتی است، خواهد بود.
در واقع، مدیرانی که علاقمند به توجه به نقاط ضعف و علل ناکارآمدی کارمندان هستند، بخش عمده وقت و انرژیشان را صرف تمرکز بر چیزهایی میکنند که افراد در آنها استعدادی ندارند و در نتیجه آنها از توجه به استعدادها و توانمندیهای کارمندان غافل میشوند.
پس میبینیم که مدیران بزرگ، دلایل کاملا قانعکنندهای برای مخالفت با داستانها و نظراتی دارند که تفکر سنتی مدیریت برای ما تعریف میکند.
در واقع مخالفت مدیران بزرگ با این نظرات به معنای بیاهمیت دانستن تلاش و پشتکار و تمرین نیست، بلکه به آن معناست که تلاشها و تمرینها باید برمبنای استعدادها و پتانسیلهای درونی افراد باشد نه بر چیزهایی که افراد استعدادی در آن ندارند.
علاوه بر این، مخالفت مدیران بزرگ با متمرکز شدن روی نقاط ضعف به معنای نادیده گرفتن آنها نیست، بلکه به معنای اولویت بخشیدن بر نقاط قوت و پتانسیلهای نهفته افراد است.
لطفا از دفتر کارتان بیرون بیایید!
اغلب مدیران تازهکار خواسته یا ناخواسته در بدو ورودشان به دنیای مدیریت به تکیه زدن به صندلی مدیریت و گذراندن ساعات متمادی در دفتر کارشان گرایش پیدا میکنند و این مساله پس از مدتی به یکی از عادات کاری آنها تبدیل میشود.
اما اگر شما هم جزو آن دسته از مدیران تازهنفسی هستید که دغدغه اصلیشان پیدا کردن راهی برای آفرینش تصویری مثبت از خود و سازمان در ذهن آنها است، باید بدانید این هدف ارزشمند از طریق نشستن در دفتر کار قابل تحقق نیست، بلکه نیازمند آن است که مدیر با افرادش از نزدیک ارتباط برقرار کند و ارزشها و دیدگاههای شرکت را به آنها منتقل سازد.
بر اساس تحقیقات دانشگاه بیلور، که از مدیران عالیرتبه چهار شرکت مشهور و بینالمللی صورت پذیرفته، مشخص شده است که عامل اصلی موفقیت سازمانها در تشویق کارکنان، ارتباط مستمر بین مدیران ارشد و کارکنان است.
باز کردن در اتاق مدیریت و همچنین حضور یافتن مدیران در اتاق کارمندان یا سالن تولید میتواند تاثیر بسزایی در نزدیکتر شدن مدیران و کارکنان داشته باشد. بر این اساس، شکلگیری روابط دوستانه بین مدیریت و کارمندان هر شرکت، میتواند منجر به این شود که فرهنگ سازمانی به شکلی مطلوب به تمام اجزای سازمان منتقل شود و پس از آن است که بسیاری از غیرممکنها امکانپذیر خواهد شد.
خلق تصویری مثبت از سازمان در ذهن کارکنان میتواند باعث شود سختترین پروژهها از نظر کارکنان آسان و امکانپذیر جلوه کنند.
اما تحقیقات نشریه HBR نشان داده که فقط ۴۲ درصد از کارمندان و کارگران در جهان از شناختی نسبی و محدود از ارزشها و استراتژیهای سازمانی شرکتهایی که در آن مشغول به کار هستند، برخوردارند و بیش از ۹۵ درصد از کارمندان یا از بسیاری از ارزشها و استراتژیهای شرکتهای خود بیخبرند یا با آن موافق نیستند.
عامل اصلی این عدم همسویی، در فقدان ارتباط سازنده بین مدیران و کارکنان نهفته است و نتیجه آن میشود که از یکسو، مدیران کارکنان را به کمکاری متهم میکنند و از سوی دیگر، کارکنان نیز مدیران را افرادی میدانند که نفسشان از جای گرم بلند میشود و درک درستی از شرایط حاکم بر سازمان ندارند.
حال سوال اینجاست که برای حل این مشکل چه باید کرد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان موارد زیر را پیشنهاد کرد:
ارزشها و اهداف کلیدی سازمانتان را بهصورت پیوسته و به هر بهانهای به تمام کارکنانتان یادآوری کنید.
تصویری روشن و دلپذیر از سازمان در ذهن کارکنان پدید آورید و آن را در تمام گفتگوهای کاری با پرسنل رعایت کنید. بهعنوان مثال اگر در فرهنگ شرکتی شما دروغگویی امری ناپسند است، سعی کنید هم خودتان راستگو باشید و هم دیگران را به راستگویی تشویق کنید، حتی اگر گفتن حقیقت به ضرر آنها تمام شود.
تصویرسازی از ارزشهای مورد قبول سازمانتان را بهطور روزانه انجام دهید، نه صرفا در زمان برگزاری جلسات عمومی فصلی یا سالانه با کارکنان.
راههای تحقق اهداف و پیاده شدن استراتژیها را برای کارکنان شرح دهید. جیمی دایمون، مدیر عامل مشهور بانک جی پی مورگان که سه بار از سوی مجله تایم بهعنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان انتخاب شده است در این مورد میگوید: «من اجرای درست و دقیق یک استراتژی درجه دو را به اجرای ناقص یک استراتژی فوقالعاده ترجیح میدهم.»
مطمئن شوید که کارکنانتان پیامهای ارسالی از سوی شما را به درستی فهمیدهاند.
برقراری ارتباط با کارکنان فقط به خوب سخن گفتن با آنها و انتقال پیام به آنها نیست، بلکه نیازمند شنیدن فعال و تبادل نظر با کارکنان نیز هست.
آیا تعریف کردن از خود در مصاحبه کار درستی است:
مشاور عزیز، قصد دارم دنبال کار بگردم. حدود سه سال است که در این شرکت کار میکنم و همه یاد گرفتنیها را یاد گرفتم. اینجا دیگر جایی برای پیشرفت ندارد. هفته پیش در یک کلاس آموزش کاریابی که در کتابخانه عمومی برگزار شده بود، شرکت کردم. سخنران درباره برندسازی شخصی صحبتهای زیادی کرد. او گفت باید آماده باشیم که از خودمان تعریف کنیم. چند مثال هم آورد. یکی از شاگردان کلاس، سرپرست خدمات مشتری است و به دنبال کار میگردد.
آیا تعریف کردن از خود در مصاحبه کار درستی است؟
سخنران به او گفت: «به مسوول مصاحبه بگو که بهتر از تو پیدا نخواهد کرد. به آنها بگو که بهترین گزینه هستی، سختکوشی و حلال مشکلاتی. از خودستایی نترس».
نظر شما درباره این رویکرد چیست؟ میدانم که این روش در مورد من جواب نمیدهد. امکان ندارد بتوانم در جلسه مصاحبه بگویم: «من فوقالعادهام. باید من را استخدام کنید».
نمیتوانم این کار را بکنم. بهعلاوه، به نظرم مسوولان مصاحبه از شنیدن این جملهها خسته شدهاند که «من را انتخاب کنید! من شگفتانگیزم». شما چه فکر میکنید؟
پاسخ: دوست عزیز، همه مسوولان مصاحبه، بارها این جملات را از متقاضیان شنیدهاند:
«هیچ گزینهای بهتر از من پیدا نمیکنید».
«آمادهام که کارم را از اول هفته شروع کنم. کی میخواهید به من پیشنهاد بدهید؟».
«من بهترین کارمند فروش این صنعت هستم. اگر باور نمیکنید، از بقیه بپرسید».
«من در انجام کارم بهترینم».
نمیتوانیم متقاضیان را به خاطر اینکه از خودشان تعریف میکنند سرزنش کنیم. آنها تقصیری ندارند چون سالهاست که کتابها، مقالات و کارگروهها به متقاضیان آموزش میدهند که از خودشان تعریف کنند. بهعلاوه، مصاحبه یک موقعیت استرسآور است. مصاحبه میتواند ترسناک باشد. هیچکس از شنیدن خودستاییهای متقاضی تعجب نمیکند. این واکنش طبیعی انسان در برابر ترس است. مشکل اینجاست که خودستایی فایدهای ندارد. قانعکننده نیست و پیام اشتباهی را به مخاطب میرساند. تعریف کردن از خود نمیتواند نشاندهنده اعتماد به نفس باشد. برعکس، خودستایی این پیام را منتقل میکند که ترسیدهاید. فقط انسانهای ترسو میتوانند خودشان را کوچک کنند و به دیگران التماس کنند که «باور کنید من باهوشم». تو نیاز نداری کسی را متقاعد کنی. بهترین رویکرد برای حضور در مصاحبه این است که کاملا آماده و شاد باشی و شرایطی که در آن هستی را پذیرفته باشی و گفتوگو را پیش ببری. لازم نیست کسی را تحت تاثیر قرار دهی. نیازی نیست خودستایی کنی.