| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
ترفندهایی که کسب وکارهای خرد و مصرفی برای بیشتر خرج کردن مشتری به کار می گیرند:
1- هدیه رایگان: هیچ چیز در دنیا رایگان نیست، محصول اصلی را با دیگر محصولات مشابه مقایسه کنید، می بینید که هدیه شما شاید خیلی هم گران باشد.
2- یکی بخر دو تا ببر: مشابه حالت پیشین باید قیمت بالای همان محصول خریداری شده را هم در نظر داشت. البته می شود فرض کرد در نگاه شرکت و از نظر حسابداری این کار به گردش بیشتر موجودی و کاهش ذخیره انبار می انجامد که در شرایط تورمی یا هزینه بالای انبارداری ترفند موثری است.
3- کمیابی: با عبارت هایی نظیر "چند قلم دیگر بیشتر نمانده است"، "به هر نفر فقط دو تا" و مانند آن حس ضرورت در مشتری تحریک می شود، خود را در برابر قفسه های رو به خالی شدن در فروشگاه تصور کنید، محرک خوبی نیست؟
4- انتظار در صف: در فرنگ گاهی مجبورید از شب تا صبح برای یک خرید عالی پشت در فروشگاه ها بخوابید یا در جاهای دیگر در صف انتظار بکشید، خستگی باعث می شود که توان شما کاهش یابد و بدون تمرکز کافی نسبت به کوچکترین پیشنهاد تخفیف واکنش نشان دهید و خرید را انجام دهید.
5- تخفیف های قابل توجه: کافی است درصد قابل توجهی تخفیف ارائه کنند تا دست وپای مشتری برای خرید سست شود، نوعی حس زیان بالقوه از نخریدن به مشتری وارد می شود، بدون آنکه از قیمت اولیه که تخفیف روی آن اعمال شده است خبر داشته باشد. هرچند در ایران نیاز به تایید اتحادیه برای ارائه چنین تخفیف هایی است، ولی راه برای دور زدن زیاد است. گفته شده است اگر این تخفیف در جاهایی مانند داروخانه به صورت دستنویس باشد اثرش بیشتر هم هست.
6- محرک های روانی: بیرون آمدن از یک فروشگاه با سبد خالی برای مشتری جالب نیست، به ویژه در فروشگاه های بزرگ و در مسیر خروج بسیاری از اقلام کوچک و ارزان را در دسترس شما می گذارند، وقتی در صف پرداخت هستید، مراقب قفسه های دلفریب اطراف باشید.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
چطور از بیکاری نجات پیدا کرده و کسب درآمد کنیم؟
۱- در خانه ننشينيد و منتظر يک پيشنهاد شغلی باشيد .
جويندگان کار فکر می کنند که پيدا کردن شغل جديد کار خيلی مشکلي است ، لذا همينطور فقط در خانه منتظر مي نشينند و با کسي ملاقات نمي کنند ، که البته اين کار فقط پيدا کردن شغل جديد را براي آنان به تعويق می اندازد ، اين را بدانيد که نشستن و منتظر زنگ تلفن ماندن شما را در ليست حقوق بگيران قرار نمی دهد.
۲ - جستجوي خود را در يک پيشه محدود نکنيد
اغلب کساني که به دنبال کار هستند يک نظر ثابت در مورد انتخاب شان دارند . اگر آنها فقط در پيشه بخصوصي در دوران کاري خود مشغول بوده اند ، مسلما به دنبال شغلي که با آن هنر و پيشه سرو کار داشته باشد مي گردند . تمايل آنان به شغلي که نسبت به آن آشنايي دارند بيشتر است تا يک شغل ناشناخته اگر ديد خود را محدود به يك شغل کنيد ، مسلما جستجوي شما طولاني تر خواهد شد و مدت هاي زيادی بايد بدنبال کار بگرديد.
۳ - فرصت هاي خارج از شهر را از دست ندهيد
اگر فقط در محدوده پايتخت و شهرهای بزرگ به دنبال کار برويد مسلما دامنه جستجوی خود را محدود کرده ايد و جستجوي شما موثر و کافي نيست. شکارچيان کار دريافته اند که شانس موفقيت آنها با وسيع بودن محدوده جستجو زيادتر خواهد شد. هنگامي که شغل مناسبي در شهر خود پيدا نکرديد ، معمولا اگر جای ديگری بگرديد موفق خواهيد شد.
۴ - هرگز پيشنهاد استخدام به شرط پيدا کردن جای خالی را نپذيريد
اين بدترين پيشنهادی است که ممکن است به شما بکنند .
با اين کار روند رو به رشد جستجوی کار را برای شما متوقف می کنند. مرکز اين ذهنيت را در شما ايجاد می کند که هر لحظه ممکن است استخدام شويد و اين نمی گذارد شما به دنبال شغل ديگری برويد.
۵ - نامه نگاري راه خوبی براي پيدا کردن کار نيست بلکه مراجعه کردن بهتر است.
ترس از پذيرفته نشدن در کاری ممکن است باعث شود شما در خانه بمانيد و راه مطمئن تر يعني نامه نوشتن را در پيش بگيريد. حقيقتا نوشتن نامه روش ۱۰ سال پيش است. مطالعات بيان مي کند که درصد پاسخ به نامه بيش از ۱% نيست ، حتي اگر بوسيله يک نويسنده ماهر نوشته شده باشد.
بعضي شرکتها امروزه تعداد زيادی از نامه هايي که از جويندگان کار مي آيند را بدون اينکه بخوانند دور می ريزند!
۶ - مصاحبه پشت تلفنی انجام ندهيد. مصاحبه بايد حضوري باشد
بعضي از جويندگان کار تلاش دارند که از مصاحبه حضوري دوري کنند، چون مصاحبه تلفني روش راحت تري براي شنيدن جواب رد است. بزرگترين ضرر اين نوع مصاحبه اينست که ممکن است حق کشی در اين ميان باشد، پس براي مصاحبه حضوری خود را آماده كنيد تا شغل را بدست آوريد.
۷ - براي مصاحبه دير نکن
بعضي از مردم خيلی به خود افتخار می کنند که هميشه دير در مکان مورد نظر حاضر مي شوند. آنها فکر می کنند دير وارد شدن مد است و خيلی توجه ديگران را جلب مي کند ، ولي اين نوع جلب توجه کردن آنی نيست که شما می خواهيد. اگر شما در وقت مصاحبه دير برسيد حتی با يک دليل موجه ،شما احتمالا خوب نمی توانيد تاخير خود را توجيه کنيد.
کارفرما انتظار دارد شما منظم و سروقت باشيد. بدانيد کجا مي خواهيد برويد و چقدر طول مي کشد به آنجا برسيد و چند دقيقه هم به آن اضافه کنيد و برنامه خود را طوري طراحی کنيد که حداقل ۱۰ دقيقه قبل به آنجا برسيد.
۸ - وسط مصاحبه آن را قطع نکنيد
بعضی ها ناگهان تصميم می گيرند که شغل برای آنها نيست و ممکن است پيشدستی کنند و با احتمال پذيرفته نشدن در آن شغل و يا آماده نکردن جواب مناسبی براي مصاحبه کننده ، ناگهان تصميم می گيرند مصاحبه را خراب کنند.
۹ - مادامی که بیکار هستید بیکار نباشید...!
درست است که سیر مراحل استخدامی یا جستجوی مشاغل بسیار وقت گیر است اما این دلیل نمی شود تا شما بیکار باشید و کسب درآمد نکنید پس خودتان برای خود کاری دست و پا کنید و از آن کسب درآمد کنید.
به عنوان مثال می توانید با دراپ شیپینگ و بدون هزینه اولیه برای خرید کالا یا اجاره انبار دنیایی از کالاها را برای فروش داشته باشید و از اوقات بیکاری خود حتی بعد از استخدام نیز کسب درآمد کنید.
برای شروع دراپ شیپینگ شرکتهای زیادی در جهان مشغول به خدمات دهی هستند که در ایران از شرکت و سایت ایرانی و قانونی خودمون می توانید یک سایت دراپ شیپینگ برای خود درخواست و ایجاد نمایید .
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
چگونه این ماست فروش، میلیاردر شد
حَمدی اولوکایا، موسس و مدیر عامل شرکت « چُبانی» است که در طول چند سالی که از آغاز فعالیتش میگذرد، حدود ۲۰ درصد از بازار شش و نیم میلیارد دلاری ماست در آمریکا را در کنترل خود گرفته است.
نام آقای اولوکایا که کرد ترکیه است، در فهرست میلیاردرهای سال ۲۰۱۳ مجله فوربس قرار دارد.
موسسه « چُبانی » در مجموع حدود دو هزار کارمند در استخدام خود دارد و محصول خود را در دو کارخانه که بزرگترین مراکز تولید ماست در جهان هستند، تولید میکند.
«چُبانی» پر فروشترین ماستی است که در بازار آمریکا به فروش میرسد.
حمدی اولوکایای 41 ساله میگوید راز موفقیتش بازگشت به موضوعات اساسی و اولیه در شناخت بازار و پیروی از غریزه خود بوده است.
وی سال 2005 به این اندیشیده است که اگرچه ماستهای آمریکا، عمدتا ماست میوهای و ماستهای شیرین و آغشته به شکر هستند، ماست واقعی همان ماستی است که در مناطقی مثل کوهستانهای مناطق کردنشین تولید و مصرف میشود و قاعدتا باید یک چنین محصولی بسیار بهتر از ماستهای شیرین به فروش برسد.
وی با دریافت یک وام یک میلیون دلاری از اداره کمک به تجارتهای خرد در آمریکا توانست اولین کارخانه خود را خریداری کند.
پس از آن آقای اولوکایا مصطفی دوئان، یک کارشناس با تجربه ماستبندی را از ترکیه به آمریکا آورد.
آنها به مدت 18 ماه انواع ماستهای محصول آمریکا و ماستهای وارداتی را آزمایش کرده و بالاخره روش ویژه ماستبندی خود را تثبیت کردند.
آنها میدانستند که بازار آمریکا به ماست شیرین عادت کرده، ولی از خلال صحبت با مصرف کنندگان متوجه شدند که بسیاری از آنها ماستهای طبیعی را که در کشورهای اروپایی و خاورمیانه رایج است ترجیح میدهند.
آقای اولوکایا در عین حال به این نکته نیز توجه کرد که الگوی مصرف مواد غذایی در آمریکا به سمت مواد طبیعی و کاستن از شکر و مواد مصنوعی گرایش پیدا کرده است همین نکات ساده راز موفقیت بنای امپراطوری ماستبندی در آمریکا بود.
حمدی اولوکایا در حال حاضر در آمریکا صاحب دو کارخانه است؛ یکی کارخانهای قدیمی در ایالت نیوجرسی که سابقا به شرکت تولید کننده محصولات غذایی « کرَفت» تعلق داشت و دیگری کارخانه جدیدی که با هزینه 450 میلیون دلار در ایالت آیداهو احداث شده است.
حمدی اولوکایا نمونهای از مهاجرینی است که به آمریکا مهاجرت کرده و سرنوشتی موفق و برجسته برای خود رقم زدهاند و به قول معروف «آرزوی آمریکایی» در مور آنها محقق شده است.
کانال ما در تلگرام
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
داستان کسبوکار
داستان زندگی کریستوفر پل گاردنر کارآفرین آمریکایی، تلاش و پشتکار و امید را توامان در خودش دارد.
اوایل دهه ۱۹۸۰ گاردنر با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم میکرد و برای بزرگ کردن پسر کوچکش با مشکلات فراوان روبهرو بود. دوران کودکی او با فقر، ترس، بیخانمانی و خشونت پدرخوانده درهم آمیخته بود، اما با تمام این سختیها، مادر و یکی ازداییهای گاردنر الهامبخش زندگی او بودند و به او یاد دادند که چگونه خود را باور کند و با سختیها بجنگد.
گاردنر هشت ساله بود که مادرش را دستگیر کردند و به زندان فرستادند. جرم او به آتش کشیدن خانه برای کشتن شوهرش بود. در همان زمان دایی گاردنر در رودخانه میسی سی پی غرق شد و گاردنررا با مشکلات زندگی تنها گذاشت.
گاردنر در زندگی مشترک هم توفیق چندانی نداشت. وقتی از تحصیل در رشته پزشکی منصرف شد، همسر اولش او را تنها گذاشت. گاردنر دو سال بعد با همسر دومش که دانشجوی دندانپزشکی بود آشنا شد و مدتی بعد صاحب پسری شد که نام او را کریستوفر گاردنر گذاشت.
در آن زمان گاردنر در یک آزمایشگاه کار میکرد. درآمد او ناچیز بود و به هیچ عنوان برای یک خانواده سه نفره کافی نبود. چهار سال بعد گاردنر به فروش تجهیزات پزشکی روی آورد تا از این طریق بتواند درآمد خود را افزایش دهد، اما نقطه عطف زندگی او ملاقات با باب بریدگز بود، مردی که گاردنر را به دنیای تجارت معرفی کرد. گاردنر که شیفته شخصیت و طرز زندگی بریدگز شده بود، به عنوان کارگزار سهام همکاری خود را با بریدگز آغاز کرد و بعدها توانست یک دستگاه فراری ـ چیزی که مدتها آرزویش را در سر میپروراند ـ از بسکتبالیست مشهور مایکل جردن بخرد.
اما ازدواج دوم گاردنر هم چندان موفقیتآمیز نبود چون همسرش پس از آن که او را به سوء استفاده فیزیکی متهم کرد تمام اموال او را گرفت و رفت. زندگی مجددا چهره سخت خود را به گاردنر نشان داده بود و او ناچار تمام طول روز را به کار و تلاش میگذراند، اما سال ۱۹۸۲ تلاش و پشتکار او نتیجه داد و گاردنر پس از شرکت در آزمون ورودی به عنوان کارمند دائمی وارد شرکت Dean Witter Reynolds (یک شرکت مشهور آمریکایی در زمینه سهام) شد. پنج سال بعد گاردنر با سرمایه اندکی که داشت (10000 دلار) و با یک میز چوبی کوچک، شرکت خود را تحت عنوان گاردنر ریچ و همکاران در شیکاگو راهاندازی کرد. سال ۲۰۰۶ گاردنر در معاملهای چند میلیون دلاری، سهام خود را درگاردنر ریچ فروخت و شرکت بینالمللی خود را در نیویورک، شیکاگو و سان فرانسیسکو تاسیس کرد.
گاردنر اکنون یکی از کارآفرینانی است که در فعالیتهای خیریه شرکت فعال دارد و ۵۰ میلیون دلار صرف کمک به خانوادههای کم درآمد، رفاه کودکان، ساخت مسکن و ایجاد فرصتهای شغلی کرده است.
سال ۲۰۰۶ داستان زندگی اودر فیلمی به نام «در جستجوی خوشبختی» با کارگردانی گابریل موچیانو به تصویر کشیده شد که با موفقیت بسیار همراه بود.
پنج اشتباه که باعث ریزش مشتریان میشود:
دلیل از دست رفتن اکثر مشتریان، بد رفتاری است که با آنها شده. نزدیک به 68% مشتریانی که سازمانی را ترک میکنند، معمولا نارضایتی آنها از نوع برخورد و غالبا بیتفاوتی کارمندان است. اما کلمه "بیتفاوتی" میتواند معانی متفاوتی برای هر مشتری و هر کسب و کاری داشته باشد.
در این مطلب به 5 مورد اشاره میکنیم که باعث میشود مشتریان حتی بدون گفتن کلمهای از نارضایتی خود، کسب و کار ما را ترک کنند.
1. خلف وعده:
معمولا افرادی در سازمان که مستقیما با مشتری در تماس هستند، نباید قولی به مشتری بدهند که به انجام آن مطمئن نیستند. مثلا ممکن است شما به مشتری خود بگویید به محض رسیدن قطعات یدکی، برای دستگاهی که مشتری قبلا از شما خریده و حالا نیاز به سرویس دارد، به شما خبر خواهیم داد. اما چون ساز و کاری برای این موضوع در سازمان شما وجود ندارد، قطعا فراموش خواهید کرد و همین موضوع باعث نارضایتی مشتری خواهد شد. اصلا به مشتری قولی ندهید که در فرآیندهای سازمان شما تعریف نشده است.
2. بحث کردن با مشتری:
ممکن است همیشه حق با مشتری نباشد اما بحث کردن با مشتری نیز هیچ وقت جایز نیست. جدا از اختلاف نظر به وجود آمده، لازم نیست برای اثبات حرفهای خود با او بحث کنید. خیلی وقتها هنگامی که مشکل توسط اختیارات شما حل نمیشود، ارجاع مشتری به سرپرست یا مدیر بخش میتواند کارساز باشد. معمولا مشتریان وقتی با افراد بالای سازمان صحبت میکنند، زودتر قانع میشوند.
3. بی اعتنا بودن:
خیلی وقتها مشتری به قصد بیان نارضایتی با سازمان تماس میگیرد اما با بیاعتنایی شخص پاسخگو مواجه میشود. این بدترین تجربه یک مشتری خواهد بود. حتی اگر شکایت یک مشتری مربوط به بخش شما نمیشود، در وهله اول سعی کنید مشتری را با گوش دادن صبورانه، آرام کنید و بعد او را به بخش مربوطه هدایت نمایید. در نظر داشته باشید اعلام شکایت، یکی از بهترین فرصتها برای گرفتن بازخورد از کیفیت محصول یا خدمت ارائه شده توسط سازمان شماست. سعی کنید با استقرار ساز و کارهای CRM بیشترین بهره برداری را از این فرصت بکنید.
4. دادن اطلاعات نادرست:
با توجه به این که کسب و کارهای امروزی به شدت پویا هستند و سرعت تولید اطلاعات در آنها بالاست، ممکن است همه کارمندان در جریان همه اطلاعات مورد نیاز مشتریان نباشند. لازم نیست هنگامی که مشتری سوالی از شما می پرسد و شما پاسخ آن را نمیدانید اطلاعات غلط بدهید. کافیست به او زمان تقریبی برای این که پاسخ را پیدا کنید، بگویید و بعد از پیدا کردن جواب، اطلاعات مورد نیاز را به او بدهید.
5. بدخلق بودن:
همه ما ممکن است روزهای بدی در ماه داشته باشیم، اما این موضوع به مشتری ربطی ندارد. اجازه ندهید مشکلات شخصی و کاری شما در برخورد شما با مشتری تاثیر بگذارد. مشتری تصور میکند شیوه پاسخگویی کل سازمان به این صورت است و قطعا سازمان شما را با نارضایتی ترک خواهد کرد. اگر روز خوبی ندارید، مرخصی بگیرید تا عواقب آن متوجه کار شما نشود.
۱۰ رمز موفقیت کارآفرینان از زبان جوانترین میلیاردر دنیا
1- صبور باشید
2- عميقاً تمرکز كنيد
3- مهارتهای خود را تقویت کنید
4- جمع و جور بمانید
5- کوچک عمل کنید اما بزرگ فکر کنید
6- اول کاربران خود را بیابید، بعد نگران درآمد باشید
7- موفقیت رد پا برجای میگذارد
8- بفهمید چه چیزهایی کاربردی هستند
9- افزایش تعاملات با دیگران
10- نام محصول باید بیانگر هدفش باشد
۲۰ سوال اساسی که قبل از راه اندازی کسب و کار باید پاسخ داد:
۱ - چرا میخواهم این کار را شروع کنم؟
۲ - قصد راه اندازی چه نوع کاری را دارم؟
۳ - جامعه مشتریان من چه کسانی هستند؟
۴ - چه نوع خدمت یا محصولی را قصد دارم ارائه دهم؟
۵ - آیا وقت و سرمایه لازم را برای کار خواهم گذاشت؟
۶ - مزیت رقابتی در برابر رقبا در چیست؟
۷ - محل کار من کجاست؟
۸ - به چند نفر کارمند و کارگر و با چه تخصصها و مهارتهای فنی نیاز دارم؟
۹ - به چه نوع تامین کنندگانی نیاز دارم؟
۱۰ - چقدر سرمایه مورد نیاز است؟
۱۱ - آیا به وام نیازمندم؟
۱۲ - چه زمانی لازم است تا کالا یا خدمت به بازار ارائه شود؟
۱۳ - چه زمانی نیاز است تا به سود برسم؟
۱۴ - رقبایم در این کار چه کسانی هستند؟
۱۵ - برای رعایت اصل رقابت چگونه قیمت گذاری کنم؟
۱۶ - چگونه مستندات قانونی طرح را آماده کنم؟
۱۷ - مبالغ مالیات و دارایی و بیمه چقدر است؟
۱۸ - چگونه مواد اولیه خود را تامین کنم؟
۱۹ - چگونه کسب و کار خود را مدیریت کنم؟
۲۰ - چگونه محصولات و خدمات خود را بازاریابی کنم؟
۵ راه برای اینکه در صحبت کردن تاثیر گذارتر باشیم:
طرز صحبت کردن کارآفرینان موفق با آدمهای معمولی فرق دارد.
آنها خوب میدانند چطور مُخ دیگران را بزنند و از چه جملاتی استفاده کنند که بیشترین تأثیر را روی مخاطبشان بگذارند. در واقع، رمز موفقیت این افراد در هنر دانستن فن بیان مناسب و متقاعد کردن دیگران است که از مهمترین مهارتهای ارتباطی بهشمار میرود.
در ادامه، با این مطلب ما همراه باشید، تا فقط با ۵ راه ساده به راز و رمز این هنر مسلط شوید و بتوانید در صحبتکردن تاثیرگذارتر باشید.
1. از موضع دانش و قدرت حرف بزنید:
چنانچه با سؤالی مواجه شدید که جوابش را نمیدانید،بهجای اینکه فقط اظهار بیاطلاعی کنید، چیزی بگوییدکه در عوض، کاربلد بودنتان به چشم بیاید.
مثلابگویید:«این موضوع، راست کار علی آقاست، پس بذارید ببینیم نظر علی در مورد این سؤال چیه؟»
این طرز جواب دادن موجب افزایش اعتبار حرفهایِ شما نزد دیگران می شود، چون با این کار نشان میدهید که واقعا سعی دارید به سؤال طرف مقابلتان جواب دهید واینکه خوب میدانید چطوری از تخصص همکارانتان برای رسیدن به جواب کمک بگیرید.
2. همکارانتان را به شرکت در بحث تشویق کنید:
هر وقت به بُنبَست رسیدید، از دیگر اعضای تیم بپرسید: «دیگه چی کار میتونیم بکنیم تا یه قدم بیشتر به راهحل نزدیک شیم؟» به عبارت دیگر، از همتیمیهای خود نظرخواهی کنید و حتی اگر نظرات شان بیراه یا نشدنی بود، باز هم در تبادلنظر با آنها کوتاهی نکنید.
به این ترتیب، دیگران را تشویق کردهاید که در بحث شرکت کنند و هر چه را درذهنشان میگذرد با شما در میان بگذارند.
شاید دانش واستعداد منحصر به فرد یکی از اعضای تیم که میتواند چالشهارا ازدریچه یا زاویه جدیدی ببیند، کمک کند که موانع را کنار بزنید.
3. از ابراز همدردی با دیگران غافل نشوید
به همکارانتا ن نشان دهید که تلاششان را میبینید و قدر زحمات شان را میدانید تا ترغیبشان کنید به قابلیتهایتان ارزش بگذارند و برایتان احترام قائل شوند.
به مشکلات همکارانتان گوش دهید و برای اینکه بفهمند درکشان میکنید، خط فکری خودشان را در صحبتهایتان بازتاب دهید.
همچنین از زبان بدن کمک بگیرید تا در طول مکالمه به طرف مقابل نشان دهید به آنچه میگوید توجه دارید. مثلا کمی به جلو خم شوید و ارتباط چشمیِ مستقیم برقرار کنید تاهمدلی کردنتان بیشتر حس شود.
دیگر اینکه حرفی بزنید که به تقویت رابطهیتان کمک کند، مثلا بگویید: «آره، خیلی چالشی به نظر مییاد» یا «میفهمم چی داری میگی.»
4. اعتمادبهنفس داشته باشید و به دیگران هم اعتمادبهنفس دهید
هر وقت کسی به شما انتقاد کرد، نظراتش را در کمال آرامش بشنوید و حتی اگر نظراتش را قبول ندارید، خیلی مؤدبانه از اینکه دیدگاهش را صادقانه با شما در میان گذاشته تشکر کنید،این واکنش نشان میدهد به خودتان مسلط هستید و از هر بازخوردی که شاید به بهبود عملکرد تان بینجامد، استقبال خواهید کرد. بعلاوه،اینطرز برخورد نشان میدهد به اندازهی کافی، عاقل هستید که بازخوردهای کاربردی را به مرحلهی اجرا درآورید.
همچنین یادتان باشد دیگران را به دلیل نقاط ضعفشان به باد انتقاد نگیرید.درعوض، با تعریف و تمجید های سازنده بکوشید تا روحیهی همکارانتان را تقویت کنید. مثلا بگویید: «خیلی داری کارت رو خوب انجام میدی.» یا مثلا «میدونم که میتونی انجامش بدی.» دیگران با شنیدن این قبیل تأکیدات مثبت ترغیب خواهند شد که نهایت تلاش شان را به کار ببندند.
5. از دستاوردهای همکارانتان قدردانی کنید:
به دستاوردهای سایر همکارانتان اذعان داشته باشید ونشان دهید که برای خدمات همگی آنها ارزش قائل هستید و میخواهید از زحماتشان قدردانی کنید. مثلا در پایان پروژه بگویید:
«این یه تلاش تیمی فوقالعاده بود. مطمئنا بدون شما نمیتونستم از پَسِش بربیام.»
همین دو جمله ی ساده نشانه ی فروتنی، سخاوت، خوشقلبی و سایر خصلتهای مثبتی است که دیگران را ترغیب میکند دوباره با شما همکاری کنند.
همانطور که در مقدمه نیز اشاره کردیم،هنرمتقاعدکردن دیگران یکی ازمهمترین مهارتهای ارتباطی است و تسلط بر آن کمکتان خواهد کرد تا طوری حرف بزنید که اعضای تیم تان را راحتتر و مؤثرتر به سمت هدفی مشترک هدایت کنید.
کلام آخراینکه با رعایت صداقت در گفتار و گشادهرویی در رفتار میتوانید احترام دیگران را جلب کرده و به درجهای برسید که روی اطرافیانتان یا حتی عالم هستی تاثیر مثبت بگذارد.
سندرم کارشیفتگی
برای کارشیفتگان هیچ موضوعی غیر از کار مفهوم ندارد. آنها همواره ایمیلی دیگر برای خواندن دارند، تماس تلفنی برای زدن و...کار آنها تمامی ندارد.
اوقات فراغت، آخر هفته ها، تعطیلات، خانواده و... هیچ یک برای افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی جایگاهی ندارد.
معتادان به کار لزوما از کار خود لذت نمی برند بلکه، دلیل شیفتگی وسواس گونه و اختلالی آن است که تصور می کنند که تنها آنها می توانند
کار مربوطه را انجام دهند.
نشانه های سندرم کارشیفتگی:
کارکردن در خارج از دفتر کار!
در حالی که همکاران مشغول تفریح و استراحت هستند، اما یک کارشیفته تنها به کار می اندیشد.
کارشیفتگان اگر کاری صورت ندهند، احساس کسالت و عدم بهره وری کرده
و به شدت دچار تنش می شوند.
هیچ گاه از کار دل نمی برند!
این از نشانه های اولیه افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی است. هرچند که ممکن است ساعت اداری پایان یافته باشد، اما بیشینه زمان این افراد پیرامون مسائل کاری است.
کار اولویت تمام در تک تک لحظات کارشیفتگان دارد. آنها به طرق مختلف (لپ تاپ، تلفن همراه و...)ارتباط مداوم با کار دارند.
امتناع ازمحول کردن برخی وظایف به دیگران!
کارشیفتگان تصور می کنند که کسی بهتر از آنها در انجام وظایف وجود ندارد.
کار، ورد زبان آنهاست!
آنها هیچ حرفی جز کار ندارند و شاید همین امر اصلی ترین عامل ایجاد اختلال در زندگانی شخصی شان باشد.
درمان سندرم کارشیفتگی:
تاریخ ارسال پست: 11 / 10 / 1395 ساعت: 6:56 بعد از ظهر
گوریلا مارکتینگ یا بازاریابی چریکی ( پارتیزانی ) چیست؟
بازاریابی پارتیزانی روشی خاص است. بنابراین در حال حاضر نویسندگان دیدگاه خود را در رابطه با این پدیده تغییر دادهاند. آنها اظهار میکنند که بازاریابی پارتیزانی نوعی روش تفکر است که فرد میتواند بر اساس عملکردهای خاص، آن را تشخیص دهد و فرد دیگری نیز میتواند بر اساس عملکردهای مختلف به شناسایی این نوع بازاریابی بپردازد.
در این نوع بازاریابی از ذهنهای باز و نگرشهای مختلف برای کسب امتیاز در نبرد برای جذب مصرف کنندگان استفاده میشود.
بنابراین مهمترین اختلاف بین بازاریابی پارتیزانی و سنتی، حالت ذهنی کار است.
در بازاریابی پارتیزانی، فرد به دنبال استفاده از کانالها و روشهای جدید به منظور رسیدن به مصرف کنندگان جدید است.
این کار دارای اثرات خاص و بلند مدت است و منجر به ایجاد همهمه و جنب و جوش میشود.
تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی با هدف سرعت بخشیدن به کسب سود طراحی شدهاند، بدون اینکه سرمایهگذاری عظیمی بر روی زمان یا هزینه صورت گیرد.
در اغلب موارد این تاکتیکها بر خلاقیت روابط خوب و تمایل برای آزمایش روشهای مختلف تمرکز یافته است.
بین بازاریابی پارتیزانی و بازاریابی سنتی تفاوتهای اساسی وجود دارد.
فرق اصلی بین این دو، تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی است که بر خلاقیت، روابط خوب و رضایت تأکید دارد.
لوینسون اظهار میدارد که بازاریاب خوب پارتیزانی در بیشتر موارد باید از روابط موجود و پتانسیل توسعه روابط اضافه، آگاهی کافی داشته باشد. پس یکی از اصول پایهای بازاریابی پارتیزانی، رابطه است که در کانون موفقیت بازاریابی جای دارد.
روابط انواع مختلفی دارد:
روابط مشتری:
هر رابطهای با مشتریان بالقوه میتواند به وسیله فکر کردن در باره این که چه چیزی اساس یک رابطه خوب هست، ارتقا پیدا کند.
برای مثال، فرستادن نامه به صورت دست نوشته یا تماس با یک مشتری موجود به او فکر ادامه تجارت را میدهد.
روابط کارکنان:
هر یک از کارکنان شرکت شما باید بازاریابی حرفهای را بداند و از چگونگی روش ارتباط با مشتری، دستفروش و هر کسی که تجارت شما را عرضه میکند، به خوبی آگاهی داشته باشد.
روابط با رقبا:
روش بازاریابی پارتیزانی به ترویج روابط خوب با رقبا میپردازد.
به جای فکر کردن درباره شرکتهای دیگر به عنوان رقیب خود، بازاریابی پارتیزانی راههای همکاری را بیان میکند.
صاحبنظر برجسته بازاریابی در این باره میگوید:
بازاریابی پارتیزانی را میتوان بازاریابی همجوشی خواند و بر این اساس، شرکتهای کوچک میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و یک شرکت بزرگتر را بوجود آورند.
تحقیقات بازاریابی چیست؟
رفتار مشتری شما برای مثال در فصل پاییز ممکن است با بهار تفاوت داشته باشد.
شرایط اقتصادی کشور، اوضاع سیاسی و دهها و صدها عامل مختلف میتواند بر رفتار مشتریان فعلی و احتمالی شما تاثیر بگذارد.
تحقیقات بازاریابی این بینش را به شما میدهد که در جمع آوری اطلاعات بتوانید ذهن مشتریتان را در زمانها و شرایط مختلف بخوانید و همچنین میتوانید برای دریافت یک ایده بهتر برای توسعه کسب و کار خود به تحقیق و افزایش آگاهی از روندی که در بازار صنعت شما طی میشود بپردازید.
چرا به طرح بازاریابی
(Marketing Plan)
نیازداریم؟
بازاریاب موفق باید محصول یا خدماتی را که به مشتری ارائه می دهد بشناسد و بداند که این کالا یا خدماتی که به مشتری میدهد چه تفاوتهایی با کالا و خدمات رقبا دارد؟
طرح بازاریابی مناسب میتواند به شناخت مزایا، ویژگیها و تفاوتهای خاص یک محصول یا خدمات و همچنین راههای جذب نوع مناسب مشتری و البته وفادارسازی آن کمک کند.
طرح بازاریابی در اصل یکی از اصلی ترین اجزای طرح کسب و کار (Business plan) میباشد.
طرح بازاریابی خوب، شما را با اهداف روشن آشنا میکند؛ به طوری که شما میتوانید دستاوردها و نتایج تلاشهای خود را در بازاریابیتان اندازهگیری کنید.
پنج درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند!
تا زمانی که یک ایده ی عالی و شور و شوق برای موفقیت وجود داشته باشد،هر کسی میتواند کسب و کاری برای خود ایجاد کرده و رویاهای خود را در زندگی محقق سازد.
امروزه تعداد انگشت شماری از کودکان نیز در دنیای کارآفرینی حضور پیدا کرده اند. این کودکان کارآفرین 8 تا 18 سال سن دارند ولی از همین الان می دانند چگونه کسب و کارشان را راه اندازی کرده و امور مالی خود را مدیریت نمایند. این کودکان اغلب منابع محدودی دارند و باید با همین سرمایه ای که در اختیار دارند بطور کارآمد عمل کرده و مدیریت پول را به بزرگسالان بیاموزند.
پنج کارآفرین جوان، راهنمایی های ارزشمندی در مورد روش های کارآمد استفاده از امور مالی خود در اختیار ما گذاشته اند که در اینجا با هم می خوانیم:
1درخواست پول، همیشه جوابگو نیست!
گاهی اوقات به جای دست به دست کردن مالکیت کسب و کار در ازای تامین مالی کوتاه مدت، بهتر است صاحبان کسب و کار، شرکت خود را به آرامی و با گذشت زمان به رشد برسانند. شرکت هایی که به موفقیت و رشد در بلند مدت علاقه دارند،بایدبه برند خود وفادار بمانند و از سایر کسب و کارهایی که به دنبال سرمایه گذاری هستند تبعیت نکنند.
2مسئولیت اجتماعی خود را حفظ کنید.
بعد از کسب درآمد فقط به فکر سود نباشید. یکی از این کودکان، بخشی از سود خود را به سازمان های بین المللی و محلی مبارزه برای نجات زنبور عسل اهدا کرد و در بسیاری از پنل های اجتماعی کارآفرینی نیز مشارکت کرده است. در کسب و کار، همیشه نباید فقط به پول درآوردن فکر کرد.
3اگر شغل خود را دوست نداشته باشید، درآمد و سود ارزشی ندارد..
بخشی از شروع کسب و کار شما این است که مدام در حال پیگیری رویاهای خود باشید و آثار آن را در زندگی خود به وضوح به تماشا بنشینید. اغلب اوقات هدف اصلی کارآفرینان پول نیست. یکی از این کودکان کارآفرین پول خوبی از فروشگاه آنلاین خود درمی آورد ولی علاقه ی زیادی به کسب سود ندارد وتمرکزش روی خدمت رسانی به دیگران و لذت بردن از کسب و کارش است. طبق گفته ی او "اگر از شغل خود متنفر باشید، حتی درآمد میلیونی هم ارزشی ندارد".
4کسب و کار خود را با توجه به نیازهای زندگی ایجاد کنید
گاهی یک کسب و کار به خاطر یک ضرورت و نیاز خاص به وجود می آید.
نیازی نیست کارآفرینان برای رسیدن به موفقیت حتما یک ایده عالی داشته باشند، کسب و کاری که یک نیاز خاص در یک بازار گوشه (نیچ مارکت) را نیز، تامین نماید
میتواند به یک ایده ی بسیار سود آور منجر شود.
5برای کاهش دادن هزینه ها، به دنبال تامین کنندگان محلی باشید
کارآفرینان به جای اینکه منابع مورد نیاز محصولات خود را از خارج از کشور تهیه کنند میتوانند از منابع محلی و منطقه ای استفاده نمایند. در این صورت هزینه ی مواد کاهش یافته و کارآفرینان فرصت پیدا می کنند کالاهای خود را ارزان تر قیمت گذاری نمایند.اصلا گمان نکنید که هنوز برای دنبال کردن اهداف کارآفرینی خود خیلی جوان هستید. این کارآفرینان جوان ثابت کرده اند که سن،عددی بیش نیست.
گاهی اوقات ساده ترین ایده ها، بهترین ایده ها هستند. اگر در همان اوایل کار یاد بگیرید امور مالی و بودجه ی خود را مدیریت کنید می توانید در بلندمدت کسب و کار خود را رشد دهید
«فروشندهی حرفهای»
کسی که فروش را در کوتاهترین و به سادهترین روش انجام میدهد یک فروشندۀ حرفهایست.
بههمین جهت، فروشندهی خوب، فروشندهای نیست که لزوما فروش بالا داشته باشد! چرا که ممکن است یک فروشنده، تخفیف زیاد بدهد و فروشش را بالا ببرد؛ ولی شرکت سودی نکند!
حتی ممکن است فروشندهای مشتری را فریب دهد!!! مجبورش کند به خریدِ چیزی که به آن نیاز ندارد!!!
فروشندهی حرفهای، کسی است که در پایانِ فروشاش، هم خود و هم خریدار خوشحال باشند.
به همین جهت نشانه فروشنده حرفهای مجموعهای از این موارد است:
1. فروش بالا
2. فروش مجدد
3. فروش به معرفها ( یعنی خریدار ، مشتری بیاورد). فروشنده، مشاورِ خریدار است:
خریدار موقع خرید، ترجیح میدهد از فروشنده خرید کند چون خرید کردن از او، موجب آرامش وی میشود. هر چند به قیمتی اندکی بالاتر هم از او بخرد؛ به همین جهت درخرید و فروش، قیمت یک فاکتور است اما اولین و مهمترین نیست.
در برخی اجناس قیمت خیلی مهم است.
برای مثال:
وقتی خریدار محصولات پر مصرفی مثل برنج، روغن یا نان و کره و شیر و ماست و گوشت و ... بخواهد؛ قیمت خیلی مهم است ولی حجمِ فروش بالاست و هر روز مصرف میشود. همین حجمِ بالای فروش موجبِ سودِ فروشنده میشود بنابراین نمیتواند روی هر جنس سود بالایی بگیرد.
کسب و کار
احداث واحد تولید و بسته بندی قهوه
شاید کمی عجیب به نظر برسد اگر بگوییم که مصرف قهوه در ایران به زمانی بسیار دورتر از آنکه چای به محبوبترین و پرمصرفترین نوشیدنی پس از آب تبدیل شود بازمیگردد.
امروزه رشد روزافزون مصرف قهوه در میان طیفهای مختلف جامعه بهخصوص جوانان، صنعت فرآوری و بستهبندی قهوه را به یکی از سودآورترین صنایع تبدیلی کشور بدل کرده است.
به طور کلی مصرف قهوه در ایران و کشورهای اسلامی از زمان صدر اسلام و پس از ممنوعیت شراب رواج یافت و تقریبا از قرن نهم میلادی بهعنوان یک نوشیدنی پرطرفدار جای خود را باز کرد.
ایرانیها در گذشته قهوه را بیشتر بهصورت یک دم نوش طبیعی که دارای خواص دارویی هم بوده میشناختند.
مصرف شراب عربی، شراب اسلامی یا همان قهوه،روز به روز رو به فزونی مییافت تا زمانی که کاشفالسلطنه با همان داستان معروف خود بذر چای را از هندوستان به ایران آورد و لاهیجان بهعنوان قطب چای ایران معرفی شد.
در حال حاضر اما سرانه مصرف قهوه در ایران 169/0 فنجان در روز است و از این حیث در رتبه 54 جهان قرار دارد.
کشورهای ایتالیا، آلمان، اتریش، اسپانیا، پرتغال و سوییس بزرگترین کمپانیهای قهوه دنیا را در اختیار دارند و این در حالی است که کشورهایی نظیر برزیل، کلمبیا، استرالیا، هند و اندونزی بزرگترین و مهمترین تولیدکنندگان قهوه دنیا محسوب میشوند و بهترین و پرطرفدارترین قهوههای دنیا را تولید میکنند.
آیا گاردنر را می شناسید؟
سال ۱۹۸۲ بود. آن زمانها یک سال و نیمی از پدر شدنش میگذشت. فروشنده لوازم پزشکی بود. به زحمت از عهده امورات خودش و پسرش، کریستوفر، برمیآمد. وقتی به ورودی جاده موفقیت رسید، ۲۹ سال بیشتر نداشت. با تمام نداریهایش سخاوتمند بود. آن روز به پارکینگ بیمارستان آمد و دید که راننده یک اتومبیل «فراری» دنبال جای پارک میگردد. صدایش زد: «میتوانید جای من پارک کنید.» و با راننده «فراری» گرم صحبت شد. میخواست بداند او چه کار میکند و چطور توانسته ماشینی به آن گرانی بخرد.
راننده فراری به او گفت که در کار خرید و فروش سهام شرکتهاست. کنجکاوی گاردنر گل کرد. الان که یاد آن روز میافتد، میگوید: «آن آقا ماهی ۸۰ هزار دلار درآمد داشت.
آنها با هم رفیق شدند. هر از گاهی ناهار را با هم میخوردند و سهام فروش متمول برای گاردنر توضیح میداد که چطور میتواند وارد این تجارت شود و او را به سرشناسترینهای خریدوفروش سهام ارجاع داد. گاردنر هم با اعتماد به نفس دنبال سررشتههای موفقیتاش رفت اما کسی تحویلش نمیگرفت؛ نه به خاطر سیاهپوست بودنش، بلکه به این خاطر که ثروتمندان نمیخواستند ریسک کنند. خودش میگوید: «آنها نژادپرست نبودند. حداقل چیزی که برای فروشنده سهام شدن میخواستی، یک مدرک MBA بود. اما من اصلا کالج نرفته بودم! من زیر خط فقر زندگی میکردم و پولی برای گذراندن این دورهها نداشتم.
بعد از ۱۰ ماه دویدنهای بیحاصل، تازه یک نفر پاپوش جاداری برای گاردنر درست کرد و او را به خانه اول باز گرداند: «باید برای پسرم، پدری میکردم؛ پس دلسرد نشدم. هر کاری که از دستم بر میآمد انجام دادم؛ هرس چمنها، شستن توالتها، آشغال جمع کردن، تعمیر سقف و نقاشی ساختمان اما به تلاشم برای ورود به چرخه خریدوفروش سهام ادامه دادم.»
انگار زمانه شوخیاش گرفته بود. راحتش نمیگذاشت. سر جروبحث کوچکی که با همسرش داشت، یک پلیس را خبر کرد و ماموران با استعلام مدارک و پیشینه گاردنر به دلیل پرداخت نکردن قبوض پارکینگ، او را به مدت ۱۰ روز به زندان فرستادند. همسرش هم پسرش را برداشت؛ او را ترک کرد و طلاقش را گرفت.
سراسیمه شده بودم. خودم بدون پدر بزرگ شده بودم و نمیخواستم پسرم سختیهای تلخ دوران کودکی مرا بچشد. به خودم قول داده بودم که برایش پدر خوبی باشم. قول داده بودم همیشه مراقباش باشم... آن روزها بدترین روزهای زندگیام بود. کنار دزدها، قاتلان و تبهکاران روز را به شب میرساندم و فکر و نگرانی پسرم آزارم میداد. قبل از دستگیری در یک موسسه خریدوفروش سهام فرم استخدام پر کرده بودم. متاسفانه روز مصاحبهام یک روز قبل از آزادیام تعیین شده بود. از زندان تماس گرفتم و التماس کردم که اجازه دهند یک وقت مصاحبه دیگر بگیرم. به محض آزادی به موسسه رفتم. این مصاحبه تنها شانسم بود اما نمیتوانستم برایشان نقش بازی کنم. پس حقیقت را گفتم؛ اینکه پیشینه ندارم، خانوادهام ترکم کردهاند، تحصیلات ندارم، وضع مالیام خوب نیست اما انگیزه دارم و میدانم که در تجارت میتوانم موفق شوم.
مصاحبهگر به فکر فرو رفت. گاردنر یک قدم به جلو برداشته بود؛ گفتوگو با یکی از عاملان مهم این تجارت! انگار ورق زندگیاش برگشته بود. چندماه بعد، همسرش تماس گرفت و حضانت کریستوفر را به او سپرد. اما پانسیونی که گاردنر در آن اتاق اجاره کرده بود بچهها را قبول نمیکرد. این بود که وسایل ضروری خودش و کریستوفر را در کالسکه و ساک کریستوفر و کیف دستی خودش جا داد و راهی خیابانها شد: «شبهای زیادی را در توالتهای عمومی گذراندیم.
روزی پدر و پسر ۵ ساله در خیابان قدم میزدند که گاردنر چشمش به یک ساختمان مخروبه که بوته رزی از دیوارش بالا رفته بود افتاد. سرایدار آنجا را پیدا کرد و قرار شد عمارت مخروبه را به قیمت منصفانهای اجاره کند. حالا دیگر سقفی بالای سر پسرش بود. طی چند سال به تدریج با تحمل شرایط طاقت فرسای موجود توانست وارد تجارت رویاییاش شود. سال ۱۹۸۷ توانست در شیکاگو بنگاه خریدوفروش سهام خودش را تاسیس کند و آخر سر هم برای خودش یک دستگاه اتومبیل «فراری» بخرد.
او داستان زندگیاش را افسانه نمیداند: «داستان زندگی من به دیگران میآموزد که چطور باید جلوی موانع زندگی سینه سپر کرد. میتوانستم یک فروشنده بیدست و پا و بیخانمان باقی بمانم اما من میخواستم زندگی بهتری داشته باشم و الان زندگیام عالی است. شما هم میتوانید تندبادهای زندگی را در هم بکوبید. تنها باید هدفتان را مشخص کنید و با اراده، امید، توکل به پروردگار و قوت قلب گرفتن از کسانی که دوستشان دارید، در راهتان ثابت قدم باشید.
درخواب هم پول در بیاورید
بخش اول
پول درآوردن یکی از اهداف روزانه همه ماست تا به وسیله آن خواسته ها و احتیاجاتمان را برآورده کنیم.
پول در آوردن هنری است که از عهده هر کسی برنمی آید اما راه و روش هایی دارد که قطعا آموختنی است.
برای پولدار شدن لازم نیست از خانواده ای پولدار باشید بلکه کافی است راه و روش های آن را بیاموزید.
حتما به خاطر دارید در گذشته دائم به ما هشدار می دادند که حواس تان به بدهی هایتان باشد، چرا که سود آن هزینه ای است که دائم بر گردن ماست و باید بپردازیم!
سود هرگز نمی خوابد، هرگز مرخصی نمی گیرد و هرگز تعطیلی ندارد. خب عکس این موضوع نیز صادق است.
آیا پولتان هنگامی که خواب هستید برای شما پول می سازد؟ آیا این موضوع بیشتر از آنکه واقعیت به نظر برسد، خوب است؟
از آنجایی که ما هنوز هم در عصر سود زندگی می کنیم، کسب پول بیشتر به عنوان یک درآمد جانبی، چندان دشوار نیست.
ضمن در نظر داشتن این نکات، در این نوشتار ۱۰ شیوه پول درآوردن را می بینید که به وسیله آنها واقعا می توانید وقتی خواب هستید، کسب درآمد کنید.
1 یک وبلاگ یا رسانه خود راه اندازی کنید
شاید معروف ترین راه برای پول درآوردن بدون انجام کار، راه اندازی وبلاگ خودتان باشد. فقط چند دقیقه طول می کشد وبلاگ را راه اندازی کنید و البته هزینه چندانی هم در بر ندارد. فقط باید نام دامنه تان را خریداری کنید و هزینه میزبانی وب را بپردازید همچنین سایتهای وبلاگ دهی رایگان نیز وجود دارد .
پس از آن، تولید محتوا را آغاز کنید؛ محتوای جالب و شگفت انگیزی که آدم ها به خواندن یا به اشتراک گذاری آن علاقه مند باشند.
به عنوان مثال، اگر شما یک حسابدار هستید که صاحبان کسب وکارهای کوچک را در زمینه مالیات شان کمک کرده اید، همین می تواند موضوع وبلاگ شما باشد.
حتما مباحثی را در وبلاگ تان درج کنید که محبوب هستند. اگر شما یک حیوان خانگی داشتید که هنوز هم آن را دوست دارید و در مورد آن مطلب بنویسید، بعید می دانم افراد زیادی به آن مراجعه کنند و بتوانید از آن کسب درآمد کنید اما کسی چه می داند، شاید هم اتفاقات خوبی رخ بدهد!
هنگامی که طرفداران خود را به دست آوردید، می توانید با استفاده از روش های زیر روند پول سازی تان را شروع کنید:
سود کمیسیون با ارائه یک شعبه:
به این ترتیب شما می توانید محصولات یا خدمات افراد دیگر را در سایت خود به فروش برسانید.
اطمینان حاصل کنید که این محصولات یا خدمات با وبلاگ شما مرتبط هستند. به عنوان مثال، یک وبلاگ حسابداری می تواند شعبه فروش نرم افزارهای حسابداری و تنظیم فاکتور باشد، زمانی که شعبه محصول یا خدمات خاصی شدید، یک کد مخصوص به خودتان به شما داده می شود و به این ترتیب هر بار که بازدید کننده ، آن لینک را روی سایت تان کلیک می کند، شما کمیسیون خودتان را دریافت می کنید.
فروش تبلیغات:
اگر سایت شما دارای ترافیک لازم برای تبدیل شدن به یک شعبه را داشته باشد، پس ممکن است به اندازه کافی خوب باشد که تبلیغ کنندگان تبلیغات را در سایت شما بخرند. شاید رقم دریافتی تان در ابتدای کار کم باشد، مثلا زیر ۵۰ هزار تومان در هر آگهی به دست بیاورید اما در نهایت ممکن است بتوانید مبالغ شش رقمی به دست بیاورید. فراموش نکنید سایت تان باید کیفیت داشته باشد.
حامی مالی پیدا کنید:
این یکی کمی متفاوت از صرفا فروش تبلیغات در سایت تان است.
حمایت های مالی می تواند درج محتوایی مخصوص حامی مالی تان یا قرار دادن لوگوی یک شرکت به طور دائمی در صفحه وبلاگ تان باشد.
2 محصول اطلاعاتی خود را به فروش برسانید:
اگر شما در یک حوزه ای خاص آگاهی و اطلاعات دارید، می توانید تولید محصولاتی مثل کتاب ها یا ویدئوها و فروش آنها را در وبلاگ تان شروع کنید.
ممکن است تولید و بازاریابی محصولاتتان زحمت و کار زیادی را ایجاد کند، اما وقتی همه چیز را سروسامان دادید، می توانید کنار بکشید و از حاصل کارتان لذت ببرید.
( پایان بخش اول )
ادامه دارد...
در خواب هم پول دربیاورید
( بخش دوم )
3 حق امتیاز به دست بیاورید:
اگر شما یک موسیقیدان، بازیگر یا نویسنده بااستعداد هستید، پس می توانید حق امتیاز از کارتان به دست بیاورید به عبارت دیگر مردم برای استفاده از کارتان یا دارایی های خلاقانه تان پول پرداخت می کنند.
4 یک انجمن ایجاد کنید:
یک پاسخگوی خودکار نصب کنید. اگر شما خود را به عنوان یک شخصیت بانفوذ ثابت کرده باشید، می توانید یک انجمن ایجاد کنید که در آن دیگران هزینه ای را به طور ماهانه پرداخت می کنند تا محتوای با کیفیت بالا و اطلاعاتی را که افراد غیرعضو به آن دسترسی ندارند، دریافت کنند.
برای مثال ، تیموتی سایکس (Timothy Sykes) ماهانه ۱۰۰ هزار دلار از طریق عضویت درانجمنش که دربار ه شیوه کسب پول از طریق سهام کم ارزش است، به دست می آورد.
5یک پاسخگوی خودکار نصب کنید:
یکی دیگر از روش های رایج کسب وکار برخط استفاده از پاسخگوهای خودکار برای فروش خدمات، محصولات یا عضویت است .
به این ترتیب که مردم آدرس ایمیل خود را در سایت شما می گذارند و سپس یک ایمیل خودکار حاوی لینک دانلود محصولات یا اطلاعات ارزشمندی که باید ارائه بدهید و همچنین یک سری ایمیل جهت پیگیری دریافت می کنند.
برای انجام این کار شما به سرویسی مانند آپتین مانستر (OptinMonster) نیاز دارید.
6 وب گاه خود را بفروشید:
اگر وقت و تلاش زیادی برای ساختن یک وب گاه اختصاص داده اید و ترافیک زیادی به دست آورده اید در صورت تمایل میتوانید آن را به قیمت مناسبی واگذار نمایید.
( پایان بخش دوم )
ادامه دارد...
در خواب هم پول در بیاورید
(بخش سوم )
7 محصولات فیزیکی بفروشید
درست مثل یک سایت وبلاگ نویسی، راه های متفاوتی برای پول درآوردن بدون انجام کار با فروش محصولات فیزیکی وجود دارد.
احتمالا یکی از راه های شناخته شده فروش وسایل قدیمی تان در وب گاه های فروش محصولات دست دوم است .
8 در سهام سرمایه گذاری کنید
هنگامی که در سهام سرمایه گذاری کنید، تبدیل به یک سهامدار می شوید به این ترتیب شما سهمی از سود آن شرکت یا نهاد را خواهید داشت. سال های سال است که سرمایه گذاری در سهام روش محبوبی برای پول درآوردن بدون انجام کار است و به لطف اینترنت، تحقیق و سرمایه گذاری در سهام به تنهایی توسط خودتان بسیار آسان تر شده است.
9 تلگرام و شبکه های اجتماعی:
بهترین راه کسب درآمد از طریق شبکه های اجتماعی مخصوصا تلگرام میباشد به چند دلیل اساسی:
۱ - نیاز به صفر میلیون سرمایه دارد !!!!
۲- فقط با یک عدد گوشی میتوان کسب و کار یا به اصطلاح فروشگاه مجازی خود را راه اندازی نمود.
۳ - مشتریان شما تمام افراد در کل کشور حتی جهان هستندو هیچ محدودیتی ندارید.
۴ - درآمد شما در این روش نامحدود است.
۵ - مکان کار و فعالیت شما دراین روش ، میتواند هر جایی باشد و میتوانید محل کار خود را حمل کنید !!!!
۶ - محصولات شما میتواند هم بصورت فیزیکی و هم دانلودی و خدماتی باشد.
۷- نیاز به انبار محصول ندارید.
۸- نیاز به پرسنل زیاد و نگهبان و انباردار و ... ندارید.
۹ - میتوانید پرداخت های خود را بصورت آنلاین تنظیم کنید و نیاز به صندوقدار ندارید.
۱۰- فروشگاه تلگرامی شما همیشه باز است حتی ساعت ۱۲ تا ۸ صبح و نیازی به حضور شما نیست و زمانیکه خواب هستید نیز خریدها بصورت خودکار انجام میشود !!!!
(پایان )
نکات بسیار مهم درباره نحوه نگهداری دفاتر حسابداری
1 چنانچه ثبت عملیات فروردین ماه و تراز افتتاحیه قبل از تاریخ پلمپ دفاتر قانونی باشد آیا اشکالی دارد چنانچه شرکت ۱۰۰% متعلق به دولت باشد چه حکمی دارد؟
ج – هرگونه ثبت عملیات در دفاتر بایستی بعد از پلمب دفاتر صورت گیرد و از این بابت تفاوتی بین شرکتهای دولتی و خصوصی وجود ندارد.چنانچه عملیاتی در دفاتر پلمب شده به تاریخ قبل از پلمب ثبت گردد مشمول مقررات تاخیر ثبت و پلمب خواهد بود.
2 آیا در مواردی که عملیات بطور کامل در دفاتر قانونی ثبت میگردد ولی اسناد با کامپیوتر صادر میگردند مودی مکلف به تسلیم گزارش سه ماهه میباشد یا خیر؟
ج – خیر زیرا سیستم به طور کامل مکانیزه نیست ضمن اینکه در آئین نامه تحریر دفاتر عنوان شده است مودیانی که از سیستم مکانیزه استفاده می نمایند حداقل بایستی ماهی یک بار خلاصه عملیات را در دفاتر روزنامه ثبت نمایند، بنابراین ثبت روزانه عملیات در دفاتر مشمول تسلیم گزارش موضوع قسمت اخیر ماده ۱۷ آئین نامه نحوه تنظیم و تحریر دفاتر قانونی ….. نخواهد بود.
3 چرا با وجود غیر کاربردی بودن دفاتر روزنامه و کل اقدامی برای مکانیزه و یکنواخت نمودن ثبت عملیات مالی به عمل نمی آید؟
ج- هر چند عبارت غیرکاربردی بودن دارای مفهوم مشخص نمی باشد معهذا استفاده از دفاتر قانونی روزنامه و کل مادامی که قانون تجارت اصلاح نگردد الزامی خواهد بود.
4 آیا اشتباه حسابداری که در خلال سال کشف نشده باقی بماند در سال بعد موجب رد دفاتر است؟
ج – طبق تبصره ماده ۱۱ و بند ۱۰ ماده ۲۰ آئین نامه تنظیم دفاتر (تبصره ۲ ماده ۹۵) موجب رد دفاتر است ولی با استاندارد حسابداری و اصلاح اشتباهات مغایر است.
5 در صورتی که تراز افتتاحیه ( اختتامیه سال قبل ) دارای اشکال باشد ، آیا با ثبت تعدیلات ، دفاتر قابل قبول است ؟
ج – اگر تعدیلات مربوط به ارقام باشد مانند مانده بانک ها ، دفاتر رد می شود .
6 عدم ثبت چه مواردی از اسناد حسابداری باتوجه به ماهیت حساب موجب رد دفاتر میگردد؟
ج- به موجب بند ۲ ماده ۲۰ آئین نامه نحوه تحریر دفاتر عدم ثبت یک یا چند فعالیت مالی در دفاتر به شرط احراز موجب رد دفاتر است.
7 آیا اظهارنامه مالیاتی تعریف مشخصی دارد و آیا درج اسم به تنهایی در فرم مخصوص به معنی دادن اظهار نامه است؟
ج – اظهار نامه مالیاتی برای منابع مختلف مالیاتی طبق نمونهای میباشد که توسط سازمان امور مالیاتی تهیه و در دسترس قرار می گیرد.
8 با توجه به مهلت ۴ماهه برای اصلاح حسابهای پایان سال، مودیان گزارش خلاصه عملیات سه ماهه خود را درچه زمانی باید ارسال نمایند؟
ج- حداکثر تا دهم بعد از سه ماه آخر(شرکتهایی که پایان سال مالی آنها منطبق با سال شمسی است حداکثر تا دهم فروردین)
9 آیا عدم ارائه اظهارنامه موجب سلب معافیت میگردد در صورت ارائه اظهارنامه و عدم ارائه صورتهای مالی و دفاتر چگونه باید برخورد شود؟
ج- در کلیه مواردی که مودیان مکلف به نگهداری دفاتر قانونی می باشند به استناد تبصره ماده ۱۹۳ قانون مالیاتهای مستقیم عدم تسلیم اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان در دوره معافیت، مانع از برخورداری از معافیت مقرر در آن سال خواهد بود.
لکن عدم ارائه صورتهای مالی با وجود تسلیم اظهارنامه در موعد مقرر موجب تشخیص مالیات به طور علی الراس خواهد شد که در این صورت علاوه بر پرداخت مالیات بابت عدم تسلیم صورتهای مالی در موعد مقرر مشمول جریمه معادل ۲۰ درصد مالیات می باشد و چنانچه دفاتر خود را برای رسیدگی ارائه ندهد باید معادل ۲۰ درصد دیگر جریمه بابت عدم ارائه دفاتر پرداخت کند.
راز ثروت بیل گیتس
بیل گیتس راز ثروتش را در چه میداند؟
او در این مورد میگوید: راز اصلی میلیاردر شدن من این است که طرحم را به 1200 نفر نشان دادم.
900 نفرشان قاطعانه گفتند: نه!
300 نفر به آن توجه کردند.
80 نفرشان نظر مثبتی داشتند.
ولی بیشترشان در عمل هیچکاری نکردند.
30 نفر از آنان طرح را جدی گرفتند.
11 نفرشان با سرمایهگذاری در طرحم من را مولتیمیلیاردر کردند!
@eghtesadjahani
مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت:
از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش! ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم. اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم! این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش!
من موندم و رفیق سوم. بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم. این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید! رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش! توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد. اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم! همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم! شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی! شکست پشت شکست!
مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد. چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد! بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید. اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم. هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم! و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم!
به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم. شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد. من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل.
مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش، از حضار پرسید: همونطور که شنیدید، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم. عذاب کشیدم. آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟
هیچ کس دستشو بلند نکرد! مرد میلیاردر پوز خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین : خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم نیستید
اصول و ﻓﺮﻣﻮﻝ ﻫﺪﻑ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ "ﺑﺮﺍﯾﺎﻥ ﺗﺮﯾﺴﯽ"
1 ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺑﺪﻫﯿﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﭼﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ.
2 ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﮑﺘﻮﺏ ﮐﻨﯿﺪ. ﻫﺪﻓﯽ ﮐﻪ ﻣﮑﺘﻮﺏ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
کم رنگترین قلم ها، از پر رنگترین ذهنها ماندگارترند.
3 ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺳﺎﺯﯾﺪ. ﺫﻫﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭ ﺷﯿﻔﺘﻪ ﺿﺮﺏﺍﻻﺟﻞ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﻌﺎﻝ ﺳﺎﺯﺩ.
ﺍﮔﺮ ﻫﺪﻑ ﺷﻤﺎ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻫﺪﻓﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎﯼ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.
4 ﻓﻬﺮﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﻬﯿﻪ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﺪ.
5 ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ.
6 ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﺘﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﯾﺪ. ﻋﻠﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻋﻤﻠﮕﺮﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ.
ﻧﺎﮐﺎﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺟﯿﻬﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﯾﺮﯼ ﻧﻤﯽﮔﺬﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩند.
7 ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮐﺎﺭﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻫﯿﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﯽ 365 ﺭﻭﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ...!
معرفی یک روش کسب درآمد از تلگرام
سلام دوستان
همونطور که می دونید یکی از کارهایی که ما در کانال برای اعضا انجام می دیم این هست که روش های مختلف کسب درآمد رو بهشون معرفی می کنیم.
امروز تونستیم یک راه جالب کسب درآمد اینترنتی رو پیدا کنیم که خوش بختانه وابستگی به سن و جنسیت و شرایط مالی نداره.
برای استفاده از این روش شما تنها به یک گوشی و اینترنت احتیاج دارید که اگه دارید این متن رو می خواید بدون شک تمام امکانات لازم رو دارید.
تو این روش که فقط تو تلگرام قابل استفاده هست شما وارد رباط زیر می شید و توش ثبت نام می کنید. بعد از عمل ثبت نام رباط به شما یک لینک مخصوص بازاریابی می ده. حالا شما باید این لینک رو تو گروه هایی که هستید بفرستید و دیگران رو تشویق کنید که وارد این رباط بشند و توش ثبت نام کنند. تمام کار ثبت نام فقط چند کلیک طول می کشه.
در عوض هر یک نفری که وارد این رباط بشه و ثبت نام کنه شما مبلغ ۱۰۰۰ تومان را دریافت می کنید.
یعنی اگه کاری کنید که ۱۰۰ نفر در این رباط ثبت نام کنند شما ۱۰۰ هزار تومان به دست می آورید. عالیه نه؟
اطلاعات اضافه مثل روش درآمد زایی این رباط، روش تصویه حساب در خود رباط توضیح داده شده.
فقط کافی هست روی لینک زیر کلیک کنید.
اسنپ و تپسي چه بر سر آژانس هاي تاكسيراني سنتي آوردند!؟
داستان اپلیکیشنهای درخواست خودرو، در نوع خود جالب و عبرتآموز است. سالهای سال، بدنه غيرچابك تاکسیرانی و آژانسهای کرایه خودرو، به معنای واقعی کلمه، فناوریهای نوین دیجیتالی را ندیده گرفتند. اجازه بدهید برای روشن کردن این بیتوجهی، چند مثال بزنم. مدتزمانی طولانی است که امکان چک کردن نقشه ترافیک در تهران وجود دارد، اما کمتر راننده آژانسی را دیدهام که از این قابلیت استفاده کند! سالهاست که امکان پرداخت موبایلی در کشور فراهم شده، اما هیچگونه تسهیلاتی در این خصوص در اختیار یک مسافر آژانس جهت سهولت در پرداخت قرار نگرفته است! حداقل يك دهه است که نرمافزارهای تعاملی، امکان دریافت بازخورد از مشتریان را فراهم کردهاند، اما دریغ از دریافت یک نظر از مشتری در این آژانسها! نوآوری در مدلها و خدمات، واژهای غریب در این صنف است.
نتیجه این رویکرد چه بود؟ امپراتوری اتحادیههای تاکسیرانی و آژانسهای خدمات خودرو، در مدت زمانی حدود یکسال، توسط دو اپلیکیشن موبایل (اسنپ و تپسی) به زیر کشیده شد. تمام آن نیازهای مشتری، که سالها مورد بیتوجهی آژانسها قرار گرفته بود، به خوبی توسط اپلیکیشنهای درخواست خودرو پوشش داده شد. حالا تاکسیرانی، مبهوت از شکستی که خورده (البته هنوز ابتدای این داستان است) به ایندر و آندر میزند تا رقیب را با شکایت و مسائل حقوقی از میدان بهدر کند که البته به نتیجه نخواهد رسید.
هفته پیش از آژانس محلهمان که طی 15 سال گذشته مشتری ثابتشان بودهام، تماس گرفتند و گفتند 20 درصد در همه مسیرها قیمت را کاهش داده اند! آن روز عجله داشتم وگرنه برایشان مفصل توضیح میدادم که مساله مشتري، فقط قیمت نیست و تا قدرت فناوری و قابلیتهای آن در ايجاد خوشايندي براي يك سفر درون شهري را درک نکنند، اتفاقی نخواهد افتاد. البته معتقدم آنها صدای انقلاب فناوریهای دیجیتالی را بسیار دیر شنیدهاند و تا اندازه زيادي، كار از كار گذشته است!
همين داستان، بزودي بر سربسياري از كسب وكارهاخواهد آمد يا آمده است، پس براي پيشگيري سريعأ اقدام كنيد.
جک ولش جمله معروفی دارد که متناسب با داستانی است که نقل شد:
"تغییر کنید، قبل از آنکه مجبور به تغییر شوید".
برگرفته از نوشته استاد مهدي شامي زنجاني
۳ قانون موفقیت در اقتصاد
چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت است که حالا یکی از میلیاردرهای مشهور جهان محسوب میشود و به صورت مستقل سرمایهگذاری میکند. کتاب «چالری آلماناک بیچاره» او شهرت بسیاری داشته، توصیههای حرفهای و شغلی جالبی دارد: «من ۳ قانون برای خودم دارم، ۳ قانون موفقیت، شاید نتوانید هر ۳ را همزمان انجام دهید اما باید تلاشتان را بکنید. این ۳ قانون اینگونه هستند:
هیچوقت چیزی را که خودتان به عنوان خریدار آن را نمیخرید به دیگری نفروشید.
هرگز برای کسی که به او احترام نمیگذارید یا ستایشاش نمیکنید کار نکنید.
فقط با کسانی کار کنید که از کارکردن با آنها لذت میبرید.»
این میلیاردر خودساخته که برای رسیدن به ثروت بسیار تلاش کرده توصیههایی هم درباره زندگی دارد: «سعی کنید هر روز که از خواب بیدار میشوید کمی بهتر از قبل باشید و سعی کنید انسان بهتری باشید. به وظایف خودتان با دقت و از روی میل عمل کنید. سعی کنید قدم به قدم پیش بروید، لازم نیست که خیلی سریع پیشرفت کنید، آرامآرام و باحوصله اما همیشه رو به جلو حرکت کنید.» آخرین توصیه مانگر هم این است: «مهمترین نکته این است که با تغییرات زندگی کنید و به آنها عادت کنید. اگر قرار بود که دنیا تغییر نکند من هنوز پول کمی داشتم و یک کارمند ساده بودم.»
رالف وانگر-موفقیت در سهام کوچک وانگی
رالف وانگر،مدیر بازنشسته صندوق کلمبیا آکورئف،بدنبال سهام کوچکی است که معتقد است هنوز توسط وال استریت کشف نشده اند.وانگر برای سرمایه گذاری بدنبال شرکت هایی است که از نظر مالی قوی هستند و فرصت های رشد مهمی در پیش روی آنها قراردارد.اینها معیارهای آشکاری است که اغلب سرمایه گذاران بدنبال آن هستند.
باوجود این،در حالیکه سرمایه گذاران بدنبال آن هستند وتمایل دارند تا از ارزشگذاری سهام چشم پوشی کنند،وانگر معتقد است که شرکت های رشدی تنها باید بایک قیمت منطقی خریداری شوند.بازارها در اغلب موارد سهام رشدی را بیش از حد ارزشگذاری می کنند.در نتیجه باید به این نکته ی مهم،توجه داشت.با وجود این،ازجنبه مثبت،شرکتهای کوچکی که وانگر بدنبال آنها است اغلب توسط تحلیل گران وال استریت مورد غفلت قرار می گیرند.
بنابراین،بسیاری از سرمایه گذاران از فرصت های رشد بالقوه آگاه نیستند.چون سر مایه گذاران کمی به شرکت های کوچک تر توجه دارند،شانس یافتن سهامی که پایین قیمت گذاری شده اند احتمالا بیشتر است.بجای استفاده از روش بالا به پایین برای سرمایه گذاری که در آن،سرمایه گذاران ابتدا روندهای شاخص های اقتصاد کلان مثل رشد تولید ناخالص داخلی در یک کشور خاص را تجزیه و تحلیل می کنند.وانگر از ایده های سرمایه گذاری مبتنی بر طرح ها استفاده می کند.برای مثال،اگر وانگر معتقد باشد که ثروت مردم چین افزایش می یابد،او ممکن است تولید کنندگان کالاهای مصرفی را که اقلام مصرفی در کشور می فروشند،انتخاب کند.
وانگر از حرکت در خلاف جهت روند نیز هراسی ندارد.دراوخر سالهای 1990،بسیاری از همتایان او که به دنبال شرکت های کوچک رشدی بودند با شرط بندی برروی سهامی که قبلا قیمت بالایی داشتند به دلیل اشتیاق سرمایه گذاران برای سهام فن آوری،بازده های بالایی کسب کردند.(این استراتژی اصطلاحا((حماقت بزرگتر))نامیده می شود)
البته آن تاکتیک با ریسک همراه بود،و بسیاری از صندوق ها قیمت بالایی برای خرید پرداخت کرده اند.
با وجود همه این موارد،وانگر مثل همیشه عمل کرد:او بدنبال کسب و کارهای درستی که سودآوری قوی داشتندو جریان نقدی آنها به نظر می رسید ناچیز است،بود.این تاکتیک در سال 1999باعث شد تا صندوق وانگر عقب بماند،اما او سرانجام ثابت کرد که کار او درست است.از مارس 2000تا 30 آوریل 2001 صندوق او در کل 16/8درصد بازده بدست آورد،درحالیکه شرکت های مشابه او در کل31%زیان دیدند.به همین دلیل وانگر از نظر عملکرد سالهای مدیدی در لیست افراد برتر مورنینگ استار قرار داشته است.
اگر شما 10000دلار در سال 1970 در این صندوق سرمایه گذاری کرده بودید در ژوئن 2003 سرمایه شما به حدود 1/3 میلیون دلار رسیده بود.برعکس،همین میزان پول اگر در شاخص s&p500سرمایه گذاری می شد بیشتر از 400000 دلار،رشد نمی کرده است.
بیل روان-بهترین سرمایه گذار ارزشی
بیل راون برعکس بسیاری،دقت بالایی دارد.روان از سال 1970 مدیر صندوق اسکویا بود و موفقیت های زیادی نیز کسب نمود.
10000دلار سرمایه گذاری دراین صندوق قبل از 1970 در سال 2004 به بیش از 1/7میلیون دلار رسیده است.
در بیشتر زمان ها،استراتژی سرمایه گذاری روان نه دقیقا اما خیلی مشابه استراتژی بافت است.
هردوسرمایه گذار بزرگ ازشاگردان بن گراهام در دانشگاه کلمبیا بودند،وحتی در دوره ای برای او کار می کردند.
به همین دلیل است که واژه هایی مثل(ارزش ذاتی)و(حاشیه ایمنی)اغلب در گفتار روان دیده می شود.
به همین دلیل است که در هنگام نوشتن این کتاب،برکشایی بزرگترین سرمایه گذار صندوق اسکویا می باشد.
روان بدنبال شرکت هایی است که وضعیت مالی سالم و شعبه های قوی دارند و تنها سهامی را که پائین تر از ارزش ذاتی معامله می شوند،خریداری می کند.
روان در صورت لزوم از ابزار مخالفت با روندهای مدیریت سنتی سرمایه ابائی ندارد.برای مثال،بسیاری از مدیران تلاش می کنند تا سهام های داغ را خریداری نمایند تااز کاهش عملکرد خود جلوگیری کنند.
صندوق روان هرگاه به این نتیجه می رسید که قیمت ها خیلی بالاست پول نقد نگه می داشت و اقدام به خرید نمی کرد.این استراتژی مطمئنا در طی زمان کاملا به نفع سهامداران بوده است.
وقتی سهام خیلی داغ شده اند روان کنار می نشیند،اما وقتی شدیدا به یک سهم اعتقاد داشته باشد،تمایل دارد تابرروی آن شرط بندی نماید.برای مثال،برکشایی گاهی اوقات تا 30درصد از دارایی های صندوق اسکویا را تشکیل می دهد.
سایر شرکت ها نیز اغلب بخش زیادی از صندوق اسکویا را تشکیل می دادند.روان معمولا با این وضعیت ها راضی است زیرا او آنها را با حاشیه ایمنی زیادی خریداری می کند،حتی اگر سهامی بطور موقت عملکرد بدی داشته باشد،حاشیه ایمنی معمولا بعنوان ضربه گیر عمل کرده و از زبان های شدید جلوگیری می کند.این،بهترین روش برای سرمایه گذاری ارزشی است.
استیو فوربز ناشر میلیاردرآمریکائی میگوید :
منبع حقیقی ثروت و سرمایه در این عصر مادیات نیست . این منبع نشات گرفته از ذهن انسان ، روح انسان ، تخیلات انسان و ایمان ما به آینده است.
اگر به دقت به این جمله توجه کنیم تفاوت بین یک پولدار را با یک ثروتمند تا حدودی متوجه می شویم. استیو فوربز داشتن ذهن و روح و خلاقیت و ایمان را ثروت و سرمایه می داند که باعث بدست آوردن ثروت مادی می شوند.
۱۰ فاجعهی بزرگ برندسازی در جهان
۱- برند Braniff شعار کوتاه «رو چرم پرواز کنید» را برای جلب مشتریان انتخاب کرد، اما ترجمهی این شعار در زبان اسپانیایی به مفهوم «برهنه پرواز کنید» بود.
۲- شعار انتخاب شده Coors -«راحت باشید»- در زبان اسپانیایی به مفهوم «از اسهال رنج ببرید» ترجمه میشود.
۳- برند Frank Predue شعار «طبخ یک مرغ برشته کار هر مردی نیست» را برای خود برگزید اما این شعار در زبان اسپانیایی معنای ضد اخلاقی دارد.
۴- نام خودروی Chevy Nova در زبان اسپانیایی به «راه نمی رود» ترجمه میشود. بنابراین، فروش این محصول هرگز در کشورهای اسپانیایی با موافقت مواجه نشد.
۵- زمانی که Pepsi فعالیت بازاریابی خود را چنین آغاز کرد، شعار زیبای «Pepsi شما را به زندگی باز میگرداند» را انتخاب کرد، در حالی که واژههای انتخاب شده برای این شعار در زبان چینی معنای «Pepsi اجداد شما را از قبر بیرون میآورد» بودند.
۶- زمانی که Coca-Cola برای نخستین بار به بازار چین وارد شد نام محصولش را به گونهای انتخاب کرد که تلفظ آن در زبان چینی شبیه Coca-Cola باشد. اما کاراکترهای به کار رفته، مفهوم «قوباغه مومیایی شده را بجوید» میرساند. این شرکت با متوجه شدن این اشتباه به سرعت ترکیب کاراکترهای خود را تغییر داد و کاراکترهایی را انتخاب کرد که معنای «لذت در دهان» را انتقال دهد.
۷- شرکت تولیدکنندهی موی Clairol محصول جدید خود را با نام Mist-Stick - نوعی دستگاه برای مجعد ساختن مو - به بازار آلمان معرفی کرد، اما مشکل اینجا بود که Mist در زبان آلمانی به معنای «فضولات» است.
۸- زمانی که شرکت Gerber برای نخستین بار فروش غذاهای مخصوص نوزادان را در آفریقا آغاز کرد، از بستهبندی های کاملاً مشابه با بستهبندی هایی که در امریکا عرضه میکرد، استفاده کرد. روی برچسب بستهبندی، تصویر یک نوزاد زیبای خندان قرار گرفته بود. بعدها این شرکت دریافت که در آفریقا به دلیل نرخ بالای بیسوادی تمامی شرکتها تصویری از محتوای بسته را روی بستهبندی نصب میکنند.
۹- شرکت ژاپنی Mitsubishi مجبور شد نام مدل Pajero را در کشورهای اسپانیایی زبان تغییر دهد، زیرا این واژه در زبان اسپانیایی در برگیرنده مفاهیم غیر اخلاقی است.
۱۰- مدل خودرو Mr2 تولید Toyota از فروش اندکی در فرانسه برخوردار شد، زیرا تلفظ این نام در زبان فرانسوی شبیه یک ناسزا است.
۱۱-یا همین پودر لباس شویی برف خودمون. برف تو زبان انگلیسی به معنی بالا آوردن هست.
پیتر لینچ یکی از بزرگترین مدیران صندوق و از معروف ترین سرمایه گذاران است.او موفقیت های بزرگی را هنگامی که مدیر سرمایه گذاری صندوق فیدلیتی مگالن،بوده است(از سال 1977تا 1990)،کسب نمود.سوابق بسیار خوب لینچ در مگالن،سرمایه گذاران را با سرعت زیادی به سمت خود کشید بطوریکه تا سال 1983دارایی های صندوق به یک میلیارد دلار رسید.
در طول 13 سال که لینچ مدیر صندوق بود،مگالن 11 سال بازده بالاتری نسبت به شاخص s&p500 کسب نمود.لینچ حتی پس از اینکه مگالن با 13 میلیارد دلار دارایی،بزرگترین صندوق سرمایه گذاری مشترک کشوربود،این عملکرد را کسب نمود.موفقیت مگالن مدیون وجود لینچ بوده است.تا آن زمان کسی چنین صندوق بزرگی را با چنان موفقیتی مدیریت نکرده بود.
چندین روش برای سرمایه گذاری در سطح بین المللی:
***سهامی را مثل ریگلی و کوکاکولا که فعالیت بین المللی گسترده ای دارند،خریداری نمائید.
***سهامی بین المللی که در بورس های معتبر دنیا پذیرفته شدند یا گواهی سپرده در این بورس هامنتشر نمودند،خریداری کنید.
***سهام بین المللی در یک بورس خارجی خریداری کنید
***در صندوق های سرمایه گذاری سهمی بین المللی،سرمایه گذاری کنید
اختیار خرید و فروش سهام
هسته اصلی تمام مباحث و استراتژی های مربوط به اختیارات،اختیار خرید وفروش است.اختیار خرید به دارنده اش اختیار خرید سهم مشخصی را در قیمت مشخصی،که به عنوان قیمت توافقی شناخته می شود،در یک دوره ی زمانی مشخص در آینده می دهد.
اختیار فروش به دارنده اش اختیار فروش سهم معینی را در یک قیمت معین(که قیمت توافقی نامیده می شود)در یک دوره زمانی معین در آینده می دهد.
jun0750c
این قرارداد به یک اختیار خرید با قیمت توافقی 50 دلار که سرسید آن ژوئن 2007 می باشد،اشاره دارد.دارنده ی این اختیار خرید این اختیار را خواهد داشت تا هرزمانی قبل از تاریخ سررسید درژوئن 2007 این سهم را باقیمت 50 دلار خریداری کند.
awg08 75p
این قرارداد،به اختیار فروش با قیمت توافقی 75 دلار که سررسید آن آگوست 2008 است،اشاره دارد.دارنده این اختیار فروش این اختیار را دارد که آن سهم را هرزمانی قبل از انقضای قرارداد در آگوست 2008 با قیمت 75 دلار به فروش برساند.
@eghtesadjahani
قرارداد اختیار چیست؟
اختیار،به صورت واحدهایی که قرارداد نامیده می شود معامله می گردد.هر قرارداد به خریدار اختیار،حق خرید 100 سهم مورد قرارداد را تا تاریخ سررسید می دهد.بنابراین،
اگر هفت قرارداد اختیار خرید خریداری کنید حق خرید 700سهم را به دست خواهید آورد.
برای هرخریدار قرارداد اختیار،یک فروشنده اختیار وجود دارد.به ازای وجه نقدی که فروشنده قرارداد اختیار فروش یا خرید دریافت می کند،او حق خرید یا فروش سهام اصلی را به شخص دیگری برای دوره قرارداد واگذارمی کند.
برای مثال،اگر دارنده اختیار خرید از حق خود استفاده نموده و بخواهد سهام را در قیمت مشخص شده خریداری نماید،فروشنده اختیار باید سهام را در همان قیمت تحویل دهد.
قبل از آنکه کیف پولتان را از فقیر به ثروتمند تبدیل کنید, باید ذهنتان را از فقیر به ثروتمند تبدیل کنید. "رابرت کیوساکی"
استقلال مالی یکی از مهیج ترین آرزوهای هرکس است, البته با یک دلیل خوب. شما هیچ وقت نمیدانید کی قرار است برایتان بحران مالی بوجود آید، تا تمام ثروت و منابعتان را جارو کند و با خود ببرد. به همین دلیل؛ باید اصول استقلال مالی را یاد بگیرید، تا هروقت خودتان خواستید به استقلال مالی برسید...
رابرت کیوساکی؛ یک کارآفرین و سرمایه گذار که در دبیرستان از مدرسه اخراج شد، یکی از محبوبترین نویسنده های کتاب هایی با موضوع پول و ثروت و یکی از مفسران زندگی امروزی است. کتابش با نام “پدر پولدار, پدر بی پول” به عنوان کتاب شماره یک علم مالی تا حالا است، که در آن به جزییات رسیدن به استقلال مالی و رهایی از بند بی پولی پرداخته است.
اینها 10 درس از رابرت کیوساکی هستند برای داشتن استقلال مالی
1. تمام مسولیت را بپذیرید
هر تصمیمی میگیرید، نتیجه ای در بر دارد و بعضی از آنها امکان دارد به طور کامل به ثروتتان صدمه بزند. ازینرو، باید تمام مسولیت را بپذیرید تا از آینده مالی تان محافظت کنید. این نکته را به خاطر بسپرید؛ هر تصمیم یا انتخابی امروز بگیرید, آینده تان را شکل خواهد داد.به همین علت، مهم است که تمام تصمیمات مالی تان را ارزیابی کنید، هزینه ها و مخارج تان را در زمینه اهداف مالی بلند مدتتان بگیرید.
2.بر روی مخارجتان نظارت کنید
ما در یک دنیای رو به مصرف گرایی زندگی میکنیم که مجبوریم مکررا پول خرج کنیم.عادات خرج کردنتان یکی از مهم ترین دلایلی خواهد بود که قادر نخواهید بود به آزادی مالی دست پیدا کنید. تمام هزینه هایتان را پیگیری کنید و قبل از هر خریدی دو بار فکر کنید. برای بار اول شاید سخت باشد, مخصوصا اگر مایل به خرج کردن های بدون کنترل باشید. اما وقتی که یاد گرفتید چگونه هزینه هایتان را مدیریت کنید, راه دستیابی به آزادی مالی هموارتر خواهد بود برایتان.
3.داشتن یک بودجه ضروری است
تهیه کردن یک مقدار بودجه و زندگی با محدودیت هایش بسیار بسیار مهم است برای رسیدن به استقلال مالی در زندگیتان. یک بودجه به شما یک ورودیی خواهد داد تا دارایی تان را مدیریت کنید و بر هزینه هایتان نظارت کنید. به طور خلاصه :یک بودجه به شما حس جوابگویی میدهد.اگر میخواهید از دارایی شخصیتان محافظت کنید, یک بودجه بندی خوب جوابگوی شما خواهد بود.
4.اول به خودتان پول بدهید
یکی از کلیدی ترین اصول تمرین برای رسیدن به استقلال مالی، کار کردن برای خودتان است, تا بانک و حساب بانکیتان. یاد بگیرید اول به خودتان پول بدهید تا به کس دیگری.
با این کار 2 دستاورد خواهید داشت : 1) ثروتمند تر خواهید شد 2)دیگه فقیرتر نمیشوید
فقط پولی را که امروز ذخیره کردید میتوانید فردا سرمایه گذاری کنید.
5.هیچوقت هیچ بدهیی نداشته باشید
بدهی یکی از عمده دلایل هدایت انسان ها به سمت نا ایمنی مالی در زندگی است. بدهی شروع میکند اول شما را از درون مصرف کند, مانع دنبال کردن رویاهایتان ,امیدهایتان و اهدافتان در زندگی میشود. بدهی شما را از یک آینده شاد محروم میکند. بدون بدهی بودن, باید یکی از هدفهای تغییر ناپذیر زندگیتان باشد؛ و باید متعهد باشد به هدفتان تا در این راه بمانید.
6. وجوه اضطرارى کنار بگذارید
وجوه اضطرارى پولی است که شما اگر هیچ درآمدی نداشته باشید تا 3 ماه بتوانید زندگی خود را ادامه دهید, به همان کیفیت. حتی اگر نیازی فوری به آن داشتید, مانند تعمیرات, خرج بیمارستان یا حوادث ناگهانی که به پول نیاز داشته باشید شما را بی نیاز کند.وجوه اضطراری به شما این اطمینان را از آینده میدهد که هروقت چنین اتفاقاتی برایتان افتاد خیالتان ازینکه نخواهید بروید قرض بگیرید راحت کند.همین امر باعث یک آسودگی خاطر بیشتر برای حل مشکلاتتان خواهد شد.
یکی از بهترین راه های کنار گذاشتن پولی به صورت ماهانه برای خرج های اضطراری داشتن یک حساب بانکی است که هیچوقت با آن تا روز مبادا کاری نداشته باشید.
7.همیشه درحال یادگیری باشید
تعلیم علم مالی به خودتان باید اولین اولویتتان باشد.
امروزه, منابع بسیار زیادی برای به روز کردن هوش مالی خودتان وجود دارد, اینکه چطور کار میکند و چطور بتوانید باهاش کار کنید.بجای خواندن تمام مطالب در یک روز, سعی کنید هر روز یک مطلب بخوانید, هرچقدر یادگیریتان مداوم باشد ,بهتر است.
8.اهداف شفاف و مختصر داشته باشید.
اگر هیچ هدف شفاف تعریف شده ای نداشته باشید, پس راه شما به سمت استقلال مالیتان خیلی سخت خواهد بود.اگر میخواهید کسب و کاری راه اندازی کنید, در راه راه اندازی کسب و کارتان کار کنید. اگر میخواهید یک سرمایه گذار باشید,باید یاد بگیرید چگونه فرصت های درست را از غلط تشخیص بدهید و سریعا آنها را اجرا کنید. فقط وقتی که اهداف مالی شفافی در ذهن داشته باشید میتوانید پتانسیل واقعی خودتان را بشناسید.
@eghtesadjahani
۷ جمله الهام بخش از استیو جابز که در دنیا محبوب شد
✔️ زمان شما محدود است، پس این زمان محدود را با زندگی بر اساس اهداف و دغدغههای دیگران هدر ندهید
✔️ وجه تمایز یک رهبر، نوع آوری و خلاقیت است
✔️ کار بخش مهمی از زندگی شماست. پس به دنبال کار مورد علاقه خود بروید و تا پیدا کردن آن آرام نشینید
✔️ وقتی کار بزرگ و متمایزی انجام میدهید، به تماشای آن ننشینید. بلافاصله کار شگفت انگیز بعدی خود را شروع کنید
✔️ کارآفرینی یعنی پشتکار و تلاش بی حد و مرز. چیزی که کارآفرینهای ناموفق آن را ندارند
✔️ حریص باش، دیوانه باش
✔️ این را به خاطر بسپارید در آخر بزرگترین افسوس ما بابت کارهایی است که دوست داشتهایم انجام دهیم و هرگز انجام ندادهایم
چرا بیشتر افراد تازه وارد در بازاریابی شبکه ای شکست می خورند؟
کیم تامپسون یکی از بازاریابان موفق در مقاله ای 7 عامل را بیان کرده که منجر به شکست 95 درصد افراد در این حرفه می گردد. او می گوید: این من رو ناراحت می کند که می بینم بسیاری از افراد به امید دست یابی به زندگی بهتر در این کسب و کار مشارکت می کنند اما بسیاری از آنان در دست یابی به اهداف مورد نظرشان شکست می خورند. اگر بخواهم با شما صادق باشم باید بگویم خود من نیز یکی از افرادی بودم که قبل از رسیدن به جایگاه فعلی ام، دچار شکست شدم.
براساس تجربه شخصی ام 7 عامل را در شکست بازاریابان مؤثر می دانم که این عوامل عبارتند از:
1- کمبود آموزش/عدم رشد شخصی
اعتماد به نفس، مهارت های ارتباطی، مهارت های فروش و آشنایی با مفاهیم علمی در این حرفه از عوامل مؤثر در کسب موفقیت است. هرکدام از بازاریابان نیاز دارند که در این موارد سرمایه گذاری انجام دهند و به دنبال کسب یا افزایش مهارت هایشان باشند ؛ حتی اگر این آموزش ها توسط شرکت به شما ارائه نمی گردد، لازم است که در خارج از شرکت به دنبال افزایش توانایی هایتان در موارد ذکر شده باشید. توانمند بودن و رشد شخصی از مهمترین عوامل کسب موفقیت در این حرفه است.
2- عدم هدفگذاری
جمله معروفی می گوید اگر در برنامه ریزی شکست بخورید برای شکست تان برنامه ریخته اید. در هر حرفه تعیین هدف و برنامه ریزی برای دست یابی به آن یکی از عوامل تعیین کننده موفقیت در آن حرفه است. هدف دار بودن انگیزه حرکت و تلاش را به شما خواهد داد. ابتدا اهداف کوتاه مدت برای خودتان خلق کنید و سپس حرکت به سوی اهداف بلند مدت داشته باشید.
3- از یک شاخه به شاخه دیگر پریدن
ساختن یک کسب و کار موفق زمان بر است. هیچ کاری در یک زمان کوتاه به نتیجه نمی رسد و متأسفانه اکثر بازاریابان به دنبال کسب موفقیت در کوتاه مدت هستند. کسانی که به دنبال کسب نتیجه در کوتاه مدت هستند، می بایست خودشان را برای شکست آماده کنند. اگر شرکت باسابقه و موفق را انتخاب کنید و خودتان را به آن متعهد کنید و در جهت صحیح و اصولی حرکت داشته باشید، می توانید امیدوار به کسب موفقیت در بلند مدت باشید.
4- تعلل و تنبلی
بسیاری از افراد فکر می کنند در این حرفه پول درآوردن راحت است. تصور آنان این است که در این حرفه مجبور به کار و تلاش نیستند و فقط با تهیه یک لیست و چند تلفن می توانند اسکناس هایشان را بشمرند. توصیه من به آن ها این است، از صندلی هایتان بلند شوند و فعالیت تان را آغاز کنید. اگر از افراد موفق در این حرفه سؤال کنید به شما خواهند گفت که فروش و جذب افراد در این حرفه کار راحتی نیست و نیاز به تلاش سخت دارد.
5- اقدامات نامناسب و غیرقانونی
فقط کار مناسب و در چهارچوب انجام دهید؛ در غیر این صورت به موفقیت نخواهید رسید. پایبندی به اخلاق حرفه ای و کار علمی ضامن موفقیت در این حرفه خواهد بود.
6- ترس
تنها مطلبی که در این مورد می توانم بگویم، این است که شما یک انتخاب دارید، بترسید یا موفق شوید. شما نمی توانید هر دو این ها را با هم داشته باشید. زمانی که برای اولین بار می خواهید با افراد غریبه در مورد محصولات و کسب و کارتان صحبت کنید، ممکن است احساس کنده شدن قلبتان از سینه تان را داشته باشید، اما زمانی که مشتریانتان را جذب می کنید و فروشتان افزایش پیدا می کند، اعتماد به نفس شما بالا خواهد رفت و خوشحال خواهید شد. برای رسیدن به این مرحله لازم است مهارت هایتان را افزایش دهید.
7- فقدان رهبری خوب
من سال ها به دنبال فردی بودم که به طور صحیح من را هدایت کند و خوشبختانه 5 سال پیش یکی از آن ها را پیدا کردم. به دنبال رهبران با تجربه و متعهد باشید. اگر لیدر شما به سؤالات تان پاسخ نمی دهد از افراد دیگر کمک بگیرید.
اگر موارد گفته شده در بالا را رعایت کنید، می توانید امیدوار باشید که در مسیر صحیح قرار گرفته اید.
قوانینی که کارآفرینان موفق شکسته اند:
1- بیرون از جعبه استخدام کنید
ا Kara Goldin مدیر شرکت Hint:
در طول هشت سال گذشته نکته مهمی که آموخته ام این بوده که زمانی که می خواهید محصول و مدل کسب و کار جالب و متفاوتی را ارائه دهید، بهتر است افرادی را برای کار انتخاب کنید که داخل صنعت نیستند. افرادی که تجربه کار در صنعت را داشته اند، روشی ثابت برای توسعه یک برند، عرضه محصول به بازار و فروش محصول دارند. ولی برای ارائه یک محصول خط شکن باید خلاق اندیشید و متفاوت فکر کرد تا موقعیت هایی را دید که بقیه از یافتن آن ها عاجزند. من اغلی شاهد این بوده ام که افرادی که از داخل صنعت هستند قادر به تفکر خلاقانه نیستند.
2 -زمان بندی متغیر تیم
ا Erica Cerulo پدیدآورنده of a kind:
تیم ما هیچ وقت تا قبل از ساعت 10 و نیم صبح فعالیت کاری خود را آغاز نمی کند. ما این تصمیم را به این خاطر گرفته ایم که نیاز به تخصیص صبح به کارهای شخصی و روزانه داشتیم. بعد از تشکیل شرکت چیزی نگذشته بود که متوجه شدیم اغلب اعضای تیم شب ها را تا دیروقت زمان خود را صرف مهمانی می کنند و در صورتی که صبح زود مجبور به حضور در محل کار باشند از انجام تمیزکاری های شخصی و ورزش باز می مانند. همین باعث شد که زمانی متفاوت را برای شروع کار انتخاب کنیم.
3-هرکاری کنید، حتی کارهایی که فکر می کنید در شان تان نیست
ا Chelsea Kocis پدیدآورنده Swerve Fitness
در روزهای شروع کار ما هر کاری می کردیم تا پول نقد ذخیره کنیم و این موضوع بیشتر از هر چیزی به ما کمک کرد تا متوجه بشویم که چقدر می توانیم کارآمدتر عمل کنیم و منجر به احترام بسیار زیاد از سوی مشتریانمان شد. زمانی که می دیدند ما برایشان هرکاری می کنیم و از جان و دل مایه می گذاریم آن ها هم متقابلاً چنین کاری می کردند.
4 -بیخیال شوید!
ا Tracey Noonan مدیرعامل Wicked Good Cupcakes
بیخیال کار شوید و زمانی را صرف کودک و خانواده تان کنید. هرچند ممکن است بسیار علاقه داشته باشید که از نقش مدیرعاملی خود یک لحظه هم دور نشوید، ولی این کار منجر به ساعت های کاری طولانی و طاقت فرسا خواهد شد. گوشی خود را برای چند ساعت خاموش کنید، با این کار به کارآفرین و انسان بهتری تبدیل خواهید شد.
5- تیم را مجبور به توقف کنید
ا Sarah Milstein مدیرعامل و پدیدآورنده Lean Startup Productions
شرکت ما یک کسب و کار توزیع شده است. اغلب ما از خانه و با زمان های کاری متنوع فعالیت می کنیم. ما یک قانون مهم داریم: هیچ ایمیلی در آخرهفته ها و از ساعت 7 به بعد عصر نباید ارسال شود. این کار به اعضای تیم کمک می کند که از کارهای طولانی مدت و خسته کننده اجتناب کنند، نسبت به کاری که می کنند آگاه باشند و ارتباطات معنایی بین خود را حفظ کنند.
6-به نکاتی توجه کنید که کمتر به آنها توجه می شود
اKatrina Lake مدیرعامل Stitch Fix:
بسیاری از شرکت های تجارت الکترونیک به نقاط حساسی که مشتری با آنها در ارتباط است، توجه نمی کنند. برای مثال ارسال مرسوله خود یک فرصت بزرگ به حساب می آید و تجربه کاربری فوق العاده ای به مشتری می دهد. بسیاری از شرکت ها تا جای ممکن می خواهند هزینه های پستی خود را کاهش دهند و این کار منجر به بسته بندی های کثیف و رعایت نکردن برخی جزییات می شود. ما سرمایه گذاری زیادی روی جعبه های بسته بندی و کاغذهایی که محصولات را با استفاده از آن ها به هم میپیچیدیم کردیم. به شکلی که مشتری، بعد از دریافت محصول احساس دریافت هدیه ای زیبا را پیدا می کرد.
7- کسب و کار شما خود شمایید
ا Emily Chase Smith نویسنده:
قوانین جدید کسب و کار ثابت می کند که برای شروع تجارت دیگر یک مدل کسب و کار بزرگ نیاز نداریم بلکه دوستان و اقوام، سرمایه گذاران و مشتریان به خود شما و شخصیت تان بعنوان یک صاحب کسب و کار توجه می کنند. چه چیزی برای گذاشتن روی میز دارید؟ تجربه مناسبی دارید؟ دوست داشتنی هستید؟ و یا حس خوبی را منتقل می کنید؟
کسب و کار در دنیای مدرن کاری نیست که شما می کنید۷ بلکه شخصی است که شما هستید.
8- جلسات بیهوده را کنار بگذارید
ا Luke Knowles مدیرعامل Kinoli Inc:
ما علاقه چندانی به جلسات و دورهمی ها نداریم. تنها جلسه ما بصورت هفتگی و در طی سی دقیقه با حضور همه کارکنان برگزار می شود. جلسات اغلب به چیزی که به دنبال آن هستیم نمی رسند و در بیشتر مواقع زمان شرکت کنندگان آن تلف می شود. ما ترجیح می دهیم به جای اینکه راجع به انجام دادن کارها صحبت کنیم، آن ها را انجام دهیم.
منبع: mashable
استیو جابز در دهه 1980 میلادی ایده ای از تصویر سه بعدی در سر داشت که همه صنایع دفاع، نفت و پزشکی را دگرگون کند. اما او در ایده پردازی خود اشتباه کرد و برای این اشتباه میلیون ها دلار از سرمایه شخصی خود را از دست داد و در سال 1991 میلادی، کمپانی 125 هزار دلاری پیکسار را تعطیل کرد.
در آن زمان، تنها سود حاصل از پیکسار، تیم کوچکی از انیماتورهایی بود که از نرم افزار پیکسار برای برای ساخت تبلیغات کامپیوتری تلویزیون بهره می گرفتند. همین گروه بعدها کارتون داستان اسباب بازی ها را تولید کردند. هنگامی که جابز در سال 2011 میلادی درگذشت، بیش از 70 درصد از سرمایه 8.3 میلیارد دلاری او حاصل از سهام او در استودیو پیکسار بود، صنعتی که هرگز قصد ورود به آن را نداشت.
تراژدی خفگی در کوچه بن بست در شهری پر از آزادراه
بگذارید با یکی دو مثال آزاردهنده شروع کنم
اینفوسیس یک شرکت هندی گمنام در سال 1981 و تنها با شش کارمند تاسیس شد. امروز که این مطلب را در انتهای سال 2016 برای شما می نویسم 190 هزار کارمند از 129 کشور دارد! جزو 8 شرکتبرترخدماتفناوریاطلاعات دنیاست. درآمدی حدود 10 میلیارد دلار دارد و از طریق شش بازار سهام مختلف در دنیا تامین مالی می کند! تصورش را بکنید این شرکت توانسته است از 129 کشور دنیا، سرمایه انسانی جذب کند.
کشوری هست که در آن فوتبال ورزش اول نیست. هیچکس این کشور را به فوتبال نمی شناسد. اما بیشترین توپ های دست دوز درجه اول فوتبال دنیا را این کشور تولید می کند. رونالد و مسی هر دو پاهایشان با توپ های ساخت این کشور معجزه می کنند. این کشور یاد گرفته است که با دنیا کار کند. فوروارد اسپورتز از کشور پاکستان آموخته است که با اکثر شرکت های معروف دنیا از جمله آدیداس کار کند.
این دو مثال را زدم که فکر نکنید فقط کشورهای پیشرفته جهانی عمل می کنند. جهان، جهانی شده است. این جمله یعنی چه؟ سرمایه، محصولات، خدمات، ایده ها، نیروی انسانی و دانش فنی از مرزها عبور می کنند. حتی کشاورزی هم دیگر بین المللی شده است. چین، کره و برخی کشورهای عربی در سرزمین خود کشاورزی نمی کنند.
اما متاسفانه ایران نه بواسطه تحریم های اقتصادی بلکه به واسطه محدودیت های ذهنی، در کوچه بن بست گیر افتاده است. ایران پر از پتانسیل های جهانی است اما این پتانسیل ها جهانی نشده است.
چرا می گویم محدودیت های ذهنی؟ بگذارید برای شما مثال دیگری بزنم: فکر می کنید که رییس کل بانک مرکزی انگلستان از چه کشوری است؟ خوب بدیهی است که چنین پستی را به هیچ کس جز یک انگلیسی نمی دهند اما ریاست کل بانک مرکزی این کشور را به یک اجنبی سپرده اند: یک کانادایی. دقت کنید ما داریم راجع به انگلستان صحبت می کنیم. کشوری که مهد صنعت مالی و همچنان پیشرو جهان در صنعت مالی و بانکداری است. آنها آموخته اند که باید جهانی عمل کنند. حالا این رفتار را مقایسه کنید با استخدام یک مربی خارجی برای یکی از تیم های ورزشی ما. مثلا فکرش را بکنید که بخواهند مدیر عامل ایران خودرو را یک خارجی بگذارند. اگر رییس جمهور استیضاح نشود حتما وزیر صنعت استیضاح می شود.
خب بلافاصله به ذهن ما می رسد که دولت باید کاری کند که کشور ما نیز بین المللی و جهانی عمل کند. دولت ناتوان تر و گرفتارتر از آن است که بتواند چنین کند. بهترین راهکار آن است که تک تک ما و سازمان ها و شرکت ها مسیر جهانی شدن را طی کنند.
تجویز راهبردی
برای شروع در سطح فرد چند توصیه کلیدی دارم: در شبکه های اجتماعی مانند لینکدین به افراد خارج از کشور وصل شوید. خود را از دایره تنگ رفقای محلی و بومی برهانید. یک زبان خارجی بیاموزید. فرهنگ، آداب و رسوم یک کشور خارجی را مطالعه کنید. هر ماه یک روز یک روزنامه خارجی مطالعه کنید.
به این فکر کنید در هر رشته ای که هستید چگونه می توانید هنر/توانمندی خود را در یک بازار خارجی عرضه کنید.
میزبان توریست های خارجی شوید آن ها را به یک عصرانه یا شام دعوت کنید.
شاید یکی از زیباترین شعرهایی که خوانده ام این شعر از ايرج جنتي عطايي باشد (شما هم با دقت بخوانید):
میون این همه کوچه که به هم پیوسته. کوچه قدیمی ما کوچه بن بسته
توی این کوچه به دنیا اومدیم. توی این کوچه داریم پا میگیریم
یه روز هم مثل پدربزرگ باید. تو همین کوچه بن بست بمیریم
اما ما عاشق رودیم مگه نه؟ نمیتونیم پشت دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم، مگه نه؟ نباید آیه حسرت بخونیم .
خداوند نیز نگران این است که ما در کوچه بن بست بمانیم و بمیریم از این رو گفته است: بروید و در زمین خداوند سیر کنید!
دکتر مجتبی لشکربلوکی
قانون جذب و رسیدن به خواسته ها:
قصد كنيد كه به هر چيزي كه دوست داريد نگاه كنيد و به خود بگوييد :
« مي توانم اين را فراهم كنم .مي توانم اين را بخرم »
آن وقت انديشه تان را می توانید عوض كنيد و شروع كنيد به داشتن حس بهتري نسبت به پول .
پول بدهيد تا پول بيشتري به زندگي تان جلب شود .
وقتي شما سخاوتمند باشيد و احساس خوبي از شريك كردن ديگران در پول خود داشته باشيد ، داريد مي گوييد « من خيلي پول دارم . »
كفه ي ترازوي انديشه هايتان را به سوي ثروت خم كنيد . ثروتمند بيانديشيد .
زماني كه مي خواهيد رابطه اي را به سوي خود جذب كنيد ، مطمئن شويد كه انديشه ها ، كلمات ، اعمال و محيط پيرامون شما در تضاد با آرزوهاي شما نباشند .
با احترام و عشق با خود برخورد كنيد . آن وقت افرادي را به سوي خود جلب مي كنيد كه به شما عشق و احترام نثار مي كنند .
وقتي نسبت به خود احساس بدي داريد ، عشق را بلوكه مي كنيد و در عوض افراد و شرايطي را جذب مي كنيد كه احساس بد شما را تداوم مي بخشد .
بر صفاتي كه در خود دوست داريد تمركز كنيد و قانون جاذبه چيزهاي عالي ديگري درباره خودتان به شما نشان خواهد داد .
براي اينكه رابطه درست كار كند ، بر آنچه در شخص مورد نظر ارج مي نهيد تمركز كنيد نه بر شكايت هايتان . وقتي بر قدرت ها متمركز مي شويد ، مقدار بيشتري از آنها را دريافت خواهيد كرد .
تاثير داروي كاذب نمونه اي از قانون جاذبه در عمل است . زماني كه بيمار حقيقتا" به قرصي كه به او مي دهيد باور دارد ، آنچه را كه باور دارد دريافت مي كند .
« تمركز بر سلامتي كامل » چيزيست كه ما مي توانيم همگي در درون خود انجام دهيم عليرغم آنچه ممكن است در بيرون اتفاق بيفتد .
خنده موجب جذب شادي و رها كردن منفي ها مي شود و به سوي شفاي معجزه آسا هدايت مي كند .
در برابر هر چيزي كه مقاومت كنيد آن را به سوي خود جذب مي كنيد، زيرا به صورت قدرتمندانه اي با عواطف خود بر آن متمركز هستيد . براي تغيير هر چيزي به درون برويد و علائم جديدي با انديشه ها و احساس هاي خود مخابره كنيد.
شما بر تمركز بر چيزهاي منفي نمي توانيد جهان را عوض كنيد . وقتي بر وقايع منفي دنيا تمركز مي كنيد نه تنها بر آن ها مي افزائيد بلكه به زندگي خود نيز چيزهاي منفي بيشتري را جذب خواهيد كرد .
به جاي تمركز بر مشكلات جهان ، انرژي و توجه خود را به سوي اعتماد ، عشق ، فراواني ، آمرزش و صلح معطوف كنيد تا قانون جذب همين ها را به شما هديه كند.
هرگز چيزهاي خوب تمام نخواهد شد زيرا بيش از اندازه ي كافي براي همه هست . زندگي يعني فراواني . پس هرآنچه آرزو داريد را جذب زندگي تان كنيد.
آنچه دوست داريد انجام دهيد .
اگر نمي دانيد چه چيز شما را شاد مي كند بپرسيد « شادي من كجاست ❓» وقتي به شادي خود متعهد مي شويد ، سيلي از چيزهاي خوب را به سوي خود جذب مي كنيد زيرا شادي از شما مي تراود .
حال كه شما دانش راز را آموخته ايد ، آنچه خواهيد كرد به شما بستگي دارد . هر انتخابي بكنيد درست است . قدرت كاملا" در دست شماست .
راز هر آنچه را كه بخواهيد به شما ارزاني مي كند ، شادي ، سلامتي و ثروت .