| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند:
درک چرا های رفتار خرید مصرف کننده و فرایندهای تصمیم گیری خرید فرآیندی دشوار است . مصرف کننده برای تصمیم گیری خرید 5 مرحله را پشت سر می گذارد :
1- شناخت شکل
2- تحقیق برای جمع آوری اطلاعات
3- ارزیابی گزینه ها
4-تصمیم گیری خرید
5- رفتار پس از خرید
بنابراین فرایند خرید قبل از تحقق خرید شروع می شود بعد از خرید نیز ادامه می یابد .این بدان معناست که بازاریاب باید تصمیم گیری و فرایند کامل آن را مورد توجه قرار دهد و محرکها و همچنین عوامل موثر بر تصمیم گیری را بشناسد. بعلاوه شناخت سوگیریهای موثر بر تصمیم گیری و بهره برداری از آنها نیز میتواند رفتار مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد.
1-ترجیح می دهید 75% از بهای چیزی را بپردازید یا برای بهای کالا 25 درصد پس انداز کنید؟
مطمئنا واژه پس انداز از قدرت اقناع بالاتری برخوردار است. هرچند که هر این دو عبارت دقیقا مشابه یکدیگر هستند.
چرا؟ چون که انسانها تمایل دارند زمانی که نتیجه در قالب ضرر مطرح شود از ریسک اجتناب کنند. اما زمانی که همان نتیجه به عنوان سود و یک منفعت مطرح شود، از ریسک کردن لذت می برند. با این منطق ، پس انداز پول در مقایسه با هزینه کرد آن ترجیح دارد، هر چند که پرداخت 75 درصد از بهای یک محصول و پس انداز 25 درصد، دقیقا معنای مشابهی دارند و دست آخر مبلغی یکسان پرداخت و مبلغی یکسان در جیب مشتری باقی خواهد ماند.
2- ما بر اساس رفتار مردم در خصوص آنها نتیجه گیری و قضاوت می کنیم.
به عنوان مثال، زمانی که یک مشتری بالقوه احساس عدم علاقه می کند، ما تمایل داریم اینگونه فرض کنیم که این عدم علاقه به دلایل منفی است. ما اینگونه تصور می کنیم که آنها نمی خواهند چیزی از ما بشنوند و یا شاید به محصول ما علاقه ای ندارند.
به هر ترتیب، این تصور خطرناکی است. واقعیت آن است که ما دلیل اصلی و چرایی رفتار سرد مشنری را نمیدانیم و تنها براساس برداشتهای شخصی در خصوص آن نتیجه گیری میکنیم.
لذا دفعه دیگری که از مشتری شما عملی سر زد که آن را درک نمی کنید، از اقدام بر اساس فرضیات خود مادامی که اصل قضیه را نفهمیده اید اجتناب کنید.
به علاوه با طرح سوالاتی مثل آنچه در ادامه می خوانید، مکالمات تلفنی خود را به بیراهه نبرید، سوالاتی که ناشی از پیشفرضهای های ذهنی ما هستند: " آیا چند لحظه فرصت دارید؟ " یا " به نظر می رسد سرتان شلوغ باشد، نظرتان چیست که الان تلفن را قطع کنم و بعدا تماس بگیرم؟ " این قبیل سوالات مشتری را دلسرد میکنند.
3- ما به طور غریزی به اطلاعاتی بیشتر توجه می کنیم که فرضیات ما را تایید کنند و اطلاعاتی که باورهای فعلی ما را به چالش می کشد را نادیده می گیریم. لذا تاکید بر ویژگی ها و منافعی که از نگاه مشتری ارزشمند است، یکی از روشهای بهره برداری از این سو گیری است.
به طور مثال اگر چالش اصلی مشتری نداشتن زمان است، مذاکرات باید همراستای چنین عباراتی باشد: من با مدیران زیادی مثلشما هم صحبت بوده ام که تحت فشار زمان قرار دارند. این ویژگی محصول ما با خودکار سازی برخی فرایند ها این امکان را فراهم می کند تا در کوتاهترین زمان و تنها با چند کلیک ترتیب کارها را بدهید و بتوانید روی دیگر اولویت های خود تمرکز کنید.
4- ما مایلیم تا اطلاعاتی را که عزت نفس ما را به چالش می کشد نادیده بگیریم.
اگر کارها درست پیش نرود، ما به شکل طبیعی تمایل داریم تا به جهت حفظ غرور و عزت نفس مان، از انتقادات صرف نظر کنیم. از دیگر سو ما به موفقیتهای خود می بالیم و نظرات مخالف هرچند سازنده در این خصوص را نمیپذیریم. بنابراین در مذاکرات خود جبهه گیری نکنید و انتقاد کردن را به وقت دیگری موکول کنید و به جای تاکید روی اشتباهات مشتری، عزت نفس او را تقویت کنید.
5- واکنش های حسی مشتری عموما بیش از استدلال های منطقی شما، تصمیمات مشتری را تحت تاثیر قرار می دهند.
زمانی که سعی دارید مشتری را در خصوص چیزی که از نظر او باور پذیر نیست متقاعد کنید، منطق کار را خراب تر خواهد کرد و شما را از هدفتان دور می کند.
بنابراین در چنین موقعیت هایی احتمال موفقیت شما بوسیله تقویت همدلی با مشتریان و ایجاد روابط بر پایه اعتماد بالاتر می رود و موجب می شود که طرف معامله راهکار شما را جدی تر بگیرد.
به عنوان یک فروشنده که هدف او موفقیت است، در نوبت دیگری که با مشتری ملاقات دارید این سوگیری ها را به خاطر داشته و با بهره گیری آگاهانه از آنها شاهد نتایج آن باشید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
بازار این فروشندگان هر روز کسادتر میشود:
1 فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمیکنند و تُرشرو هستند.
2 فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمیزنند.
3 فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشتهاند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»
4 فروشندگانی که روی همۀ جنسهای مغازهشان نوشتهاند: «لطفا دست نزنید.»
5 فروشندههایی که وقتی خریدار از آنها میخواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) میگویند: «اگر میخری
بیارم!»
6 فروشندگانی که به ظاهر خود نمیرسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدنشان خوش بو نیست.
7 فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمیپوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت میپوشد و موهایش را فشن درست میکند!)
8 فروشندگانی که بیدلیل با خریدار صمیمی میشوند و جوک میگویند.
9 فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث میکنند.
10 فروشندگانی که همانجا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمتها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکتها صحبتهایی میکنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.
11 فروشندگانی که اصلاً گوش نمیکنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و میخواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.
12 فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار میدهند.
13 فروشندگانی که قسمهای الکی میخورند.
14 فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکتهای تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی میکنند.
15 فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی میکنند.
16 فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود بهخاطر خریدش تشکر نمیکنند.
17 فروشندگانی که از بس حواسشان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور میکنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و میخواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).
18 فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنماییاش کنند.
19 فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق میکنند.
20 فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم میکنند.
21 فروشندگانی که فکر میکنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزشهای بیشتر نمیروند.
22 فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما میتوانند دربارهاش راهنمایی کنند، یا مغازههای اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا میبرند و به خودشان زحمت کوچکترین راهنمایی را هم نمیدهند (یا حداقل اینکه بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).
23 فروشندگانی که فقط میخواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمیکنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.
24 فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در میروند.
25 فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کمقیمت دیگر میدهند، اما عذرخواهی نمیکنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمیدهند.
26 فروشندگانی که ته ذهنشان فکر میکنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.
27 فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل میبرند و در حضور مشتری، صحبتهای بیربط با هم میکنند.
28 فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازهشان شلخته است.
29 فروشندگانی که جنس خاکگرفته را از قفسه به مشتری میدهند و وقتی مشتری خواهش میکند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاکنگرفته به او بدهند، با مشتری بحث میکنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام میدهند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چگونه کارآفرینی را به کودکان آموزش دهیم؟
در دوران کودکی همه ی ما یک سوال چالش برانگیز وجود داشت: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟
بسیاری از پدر و مادر ها آرزو دارند که فرزندان شان دکتر، مهندس، خلبان و ... شوند و اغلب این تفکرات را به فرزندان شان هم القا می کنند. اما تقریبا هیچ پدرخ و مادری را پیدا نمی کنید که بگوید دوست دارم فرزندم در آینده کارآفرین شود! امروزه به عقیده ی بسیاری از متفکران مباحث مربوط به کارآفرینی باید از همان روز اولی که کودک به کلاس درس می رود به او آموزش داده شود. یک تفاوت عمده بین آموزش کارآفرینی به یک فرد 20 ساله با یک کودک وجود دارد. آموزش کارآفرینی به کودکان باعث می شود این موضوع در وجود آن ها نهادینه شود و کودکان در سراسر عمر همیشه مانند یک کارآفرین به جهان بنگرند. نسل جدید کودکان به دنبال یک شغل مطمئن با درآمد ثابت نیستند، آن ها می خواهند بخشی از یک کار بزرگ باشند که جهان را متحول می کند.
«اگر می خواهید فرزندتان در آینده به جای اینکه یک فرد مهم در جامعه باشد یک فرد موثر برای جامعه باشد، امروز یک ذهن کارآفرین به او هدیه بدهید. »
درست است که کودکان تمام جزییات راه اندازی یک کسب و کار را نمی توانند درک کنند اما آن ها باهوش و خلاق هست و پدر و مادرها می توانند به آن ها رفتارهای کارآفرینانه را بیاموزند و آن ها را در این راه تشویق کنند.
با استفاده از روش های زیر رفتار کارآفرینانه را در فرزندان تان شکل بدهید:
1 به آن ها بیاموزید که برای رفع مشکلات شان راه حل موثر بیابند
امروز مهارتِ یافتن راه حل را به فرزندان تان بیاموزید تا فردا آن ها بتوانند از دل هر مشکل یک ایده ی کسب و کاری بیابند. مثلا وقتی آن ها در یادگیری درس ها با مشکلی مواجه می شوند یک جلسه طوفان فکری خانوادگی راه بیندازید و آن ها را تشویق کنید که راه حل هایی ارائه دهند. به آن ها کمک کنید که مشکل را به خوبی درک کنند، از آن ها بخواهید هر راه حلی که به ذهن شان می رسد را بیان کنند، معایب و مزایای هر کدام از راه حل ها را با هم بررسی کنید و در نهایت از آن ها بخواهید بهترین گزینه را انتخاب کنند. هر چقدر پدر و مادر مسئله را برای کودک خود ساده تر و بیشتر توضیح دهد کودک بهتر می تواند فرآیند یافتن راه حل موثر را بیاموزد.
2 درس گرفتن از شکست را به کودکان تان یاد بدهید
این شاید مهم ترین مهارتی باشد که کودکان در آینده به آن نیاز پیدا می کنند چه کارآفرین بشوند چه نشوند. کودکان باید یاد بگیرند که تلاش کنند، شکست بخورند، از شکست خود درس بگیرند و دوباره تلاش کنند. برای انجام این کار، شما باید درباره عملکرد فرزندتان با او صحبت کنید. مثلا اگر او مشتاق ساخت کاردستی هنری است، هر بار در کنار تعریف و تشویق او، پیشنهادهایی نیز برای بهبود و پیشرفت کارش به او بدهید. گاهی نیز از او انتقاد کنید و یا بخواهید کاری را که انجام داده یک بار دیگر و با روش دیگری انجام دهد و برای آن جایزه ای در نظر بگیرید. اگر کودک تان چند بار شکست خورد نگران نشوید، این شکست به او یاد می دهد که موفقیت بهایی دارد که باید آن را بپردازد: شکست.
3 روش مقابله با ترس و تردید را به آن ها بیاموزید
کارآفرینان باید ریسک های بزرگی بکنند. قلمرو کارآفرینی پر از تردیدها، عدم اطمینان ها و ترس ها ست و کسی که می خواهد وارد آن شود باید تحمل همه ی این ها داشته باشد. زمانی که کودک شما با یک موقعیت پر از ریسک مواجه می شود، در ابتدای به او کمک کنید اما به تدریج او را تنها بگذارید تا خودش طریقه مواجهه با ریسک را یاد بگیرد. این کار کمک می کند احساسی از قدرت و شجاعت در کودک به وجود بیاید. مثلا زمانی که کودک تان نمی داند باید در یک مسابقه بزرگ شرکت کند یا نه، ابتدا با او در این باره صحبت کنید و به او امید بدهید سپس او را به حال خود رها کنید تا خودش بر ترس و عدم اطمینانش غلبه کند.
4به کودکان تان اجازه تصمیم گیری بدهید
کارآفرینانی که در شرایط بحرانی، مصمم و با اراده تصمیم می گیرند در کودکی مستقل اندیشیدن را یاد گرفته اند. کودکان وابسته که همیشه پدر و مادر برای آن ها تصمیم می گیرند کارآفرین نمی شوند. باید در انجام فعالیت های مختلف به فرزندان تان آزادی عمل بدهید تا خودشان اتنخاب کنند. زمانی که قرار است کودک خود را به یک جشن تولد ببرید از او بخواهید که از میان چند لباس مختلف خودش یکی را انتخاب کند. شما با این کار در واقع به آن ها نشان می دهید که تصمیم گیری چگونه است و در آن ها احساس استقلال ایجاد می کنید.
5 خلاقیت را در آن ها تقویت کنید
معمولا کودکان بسیار خلاق و مبتکر هستند اما این طور باقی نمی مانند. بسیاری از پدر و مادر ها با بی توجهی به قوه ی خلاقه ی کودکان شان، چراغ خلاقیت را در همان سال های ابتدایی کودکی در کودکان خاموش می کنند. یک راه بسیار ساده و آشنا برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد: بازی کردن. کودک خود را بشناسید و بفهمید او بیشتر به چه نوع بازی هایی علاقه دارد. برای این کار باید انواع مختلفی از وسایل بازی را در اختیار او بگذارید. گاهی خودتان با او بازی کند، برای کودکتان قصه بگویید و از او بخواهید که بعضی اوقات او برای شما قصه بگوید. بر روی دیوارها کاغذ نصب کنید و بگذارید او هر چقدر دلش می خواهد آن ها را خط خطی کند. دیوارهای منزلتان هم می توانند نقش مهمی در آینده کودکتان داشته باشند! بازی یک راه حل است. راه حل دیگر این است که به کودک تان اجازه دهید یک کسب و کار واقعی ولی کوچک برای خودش راه بیاندازد. مثلا چند کیک فنجانی درست کنید و از فرزندتان بخواهید آن ها را با سلیقه خودش تزیین کند و سپس به همسایه ها بفروشد.
6 به کودکان تان یاد دهید که همه چیز را به چالش بکشند
کودکان معمولا در همان سال های اولیه مجموعه ای از قوانین و مقررات تکراری را از جانب پدر و مادر، مدرسه و جامعه دریافت می کنند که باید طبق همان قوانین زندگی کنند. اگر کودک شما امروز مجبور باشد مثل همه فکر کند، رفتار کند و زندگی کند در آینده جزئی از این همه خواهد شد و نه یک کارآفرین. کارآفرینان سنت شکنند. آن ها جهان و افراد آن را به چالش وا می دارند. رویه های کهنه را تخریب می کنند و بر روی آن از نو امپراطوری خودشان را می سازند. اگر می خواهید کودک شما هم این گونه باشد به او دسته ای از افکار و عقاید کلیشه ای ندهید بلکه در هر موردی از او بپرسید: تو چگونه فکر می کنی؟ به نظر تو دلیل این اتفاق چیست؟ چگونه می توان این تغییر را ایجاد کرد؟ کودکان معمولا درباره ی جهان پیرامون خود سوالات بسیاری می پرسند، آن ها را وادار کنید که ابتدا خودشان به جواب این سوالات فکر کنند و دلیل بیاورند. کودکان باید تفکر و اندیشیدن را درست یاد بگیرند.
در نهایت باید بدانید که رفتار پدر و مادر بهترین الگوی تربیتی برای کودکان است، مانند یک کارآفرین رفتار کنید تا فرزندتان هم کارآفرین شود.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
۵ درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند
تا زمانی که یک ایده ی عالی و شور و شوق برای موفقیت وجود داشته باشد، هر کسی می تواند کسب و کاری برای خود ایجاد کرده و رویاهای خود را در زندگی محقق سازد. امروزه تعداد انگشت شماری از کودکان نیز در دنیای کارآفرینی حضور پیدا کرده اند. این کودکان کارآفرین 8 تا 18 سال سن دارند ولی از همین الان می دانند چگونه کسب و کارشان را راه اندازی کرده و امور مالی خود را مدیریت نمایند. این کودکان اغلب منابع محدودی دارند و باید با همین سرمایه ای که در اختیار دارند به طور کارآمد عمل کنند و مدیریت پول را به بزرگسالان بیاموزند. پنج کارآفرین جوان، راهنمایی های ارزشمندی در مورد روش های کارآمد استفاده از امور مالی خود در اختیار ما گذاشته اند که در اینجا با هم می خوانیم:
1درخواست پول، همیشه جوابگو نیست
گاهی اوقات به جای دست به دست کردن مالکیت کسب و کار در ازای تامین مالی کوتاه مدت، بهتر است صاحبان کسب و کار، شرکت خود را به آرامی و با گذشت زمان به رشد برسانند. شرکت هایی که به موفقیت و رشد در بلند مدت علاقه دارند باید به برند خود وفادار بمانند و از سایر کسب و کارهایی که به دنبال سرمایه گذاری هستند تبعیت نکنند.
2مسئولیت اجتماعی خود را حفظ کنید
بعد از کسب درآمد فقط به فکر سود نباشید. یکی از این کودکان، بخشی از سود خود را به سازمان های بین المللی و محلی مبارزه برای نجات زنبور عسل اهدا کرد و در بسیاری از پنل های اجتماعی کارآفرینی نیز مشارکت کرده است. در کسب و کار، همیشه نباید فقط به پول درآوردن فکر کرد.
3اگر شغل خود را دوست نداشته باشید، درآمد و سود ارزشی ندارد
بخشی از شروع کسب و کار شما این است که مدام در حال پیگیری رویاهای خود باشید و آثار آن را در زندگی خود به وضوح به تماشا بنشینید. اغلب اوقات هدف اصلی کارآفرینان پول نیست. یکی از این کودکان کارآفرین پول خوبی از فروشگاه آنلاین خود درمی آورد ولی علاقه ی زیادی به کسب سود ندارد و تمرکزش روی خدمت رسانی به دیگران و لذت بردن از کسب و کارش است. طبق گفته ی او "اگر از شغل خود متنفر باشید، حتی درآمد میلیونی هم ارزشی ندارد".
4کسب و کار خود را با توجه به نیازهای زندگی ایجاد کنید
گاهی یک کسب و کار به خاطر یک ضرورت خاص به وجود می آید.
نیازی نیست کارآفرینان برای رسیدن به موفقیت حتما یک ایده ی عالی داشته باشند، کسب و کاری که یک نیاز خاص در یک بازار گوشه(نیچ مارکت) را تامین نماید می تواند به یک ایده ی بسیار سودآور منجر گردد.
5برای کاهش هزینه ها، به دنبال تامین کنندگان محلی باشید
کارآفرینان به جای اینکه منابع موردنیاز محصولات خود را از خارج از کشور تهیه کنند می توانند از منابع محلی و منطقه ای استفاده نمایند. در این صورت هزینه ی مواد کاهش یافته و کارآفرینان فرصت پیدا می کنند کالاهای خود را ارزان تر قیمت گذاری نمایند.
اصلا گمان نکنید که هنوز برای دنبال کردن اهداف کارآفرینی خود خیلی جوان هستید. این کارآفرینان جوان ثابت کرده اند که سن، عددی بیش نیست. گاهی اوقات ساده ترین ایده ها، بهترین ایده ها هستند. اگر در همان اوایل کار یاد بگیرید امور مالی و بودجه ی خود را مدیریت کنید می توانید در بلندمدت کسب و کار خود را رشد دهید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟
کارمندانی که مثل کارآفرینان فکر می کنند بسیار باانگیزه بوده و توانایی های بسیار خوبی برای حل مسئله دارند. با روش های زیر می توانید طرز فکر کارآفرینانه را در بین کارمندان پرورش دهید:
1 کارمندان را توانمند کنید
توانمندسازی کارمندان، تاثیر مستقیم بر عملکرد شغلی و تاثیر غیرمستقیم بر رضایت و قوه ی ابتکار و نوآوری آنها دارد. با توانمندسازی کارکنان برای تصمیم گیری، بر عهده گرفتن پروژه ها، و حل مسائل، تفکر نوآورانه را ایجاد کنید. منابع و آموزش لازم را به آنها بدهید، سپس آزادشان بگذارید تا بدانند که تیمشان، قابلیت های خود را باور دارد.
2 روابط کارمندان را اولویت بندی کنید
گاهی اوقات زمانی که اصلا انتظارش را ندارید(مثلا در یک گفتگوی خوب یا یک تعامل لذت بخش)، بهترین ایده ها در ذهن انسان جرقه می زنند. حتی وقتی که تیم ایده ها را خوب اجرا نمی کند و زیاد خسته شده است، داشتن روابط کاری مثبت با یکدیگر می تواند به اعضای تیم انرژی بدهد تا به کار خود ادامه بدهند. به اعضای تیم کمک کنید این روابط قوی را در بین خود افزایش دهند.
فعالیت های بعد از کار را که کارمندان در آنها شرکت کرده و یک دیگر را بهتر می شناسند، زمانبندی کنید. با هم ورزش کنید، غذا بخورید، و بازی کنید تا پیوند اعضای تیم با هم قوی و مستحکم گردد.
3 کارمندان را تشویق کنید به خارج از محدوده ی کاری خود قدم بگذارند
وقتی کارمندان هر روز همان وظایف تکراری خودشان را انجام می دهند تفکر روتین و معمولی خود را حفظ خواهند کرد. آنها را تشویق کنید غیر از کارهای روزانه، در پروژه ها هم مشارکت داشته باشند. در این صورت تفکر خلاق آنها پرورش پیدا می کند.
4 میزبانی جلسات پربار طوفان مغزی را بر عهده بگیرید
برای تشویق تفکر خلاق، می توانید جلسات طوفان مغزی برگزار کنید تا چالش های سازمانی را بررسی کرده و اهداف و چشم انداز شرکت را با تمام کارمندان به اشتراک بگذارید.
به طور منظم با کارمندان ملاقات داشته باشید تا به مبادله ی ایده های جدید بپردازید و مطمئن شوید که استراتژی ها در راستای اهداف سازمانی قرار دارند.
5 اجازه دهید کارمندان هویت خود را ابراز کنند
محیط تاثیر زیادی بر تفکر نوآورانه دارد. نظم فیزیکی باعث تفکر معمولی و مرسوم می شود. مثلا کسی که در یک اتاق مرتب قرار دارد انتخاب های سالم تر و سخاوتمندانه ای دارد. ولی اتاق نامرتب، افراد را تشویق می کند آداب و رسوم سنتی و عرف رایج را بشکنند و این هم دقیقا همان مولفه ی کلیدی تفکر نوآورانه می باشد.
همه ی افراد از یک محیط یکسان الهام نمی گیرند، بنابراین تمام فضاهای کاری نباید مشابه هم باشند. هر فضای کاری باید برای یک شخص آماده شده باشد. به کارمندان اجازه دهید فضای کاری خود را هر طور که برایشان الهام بخش است تزئین کنند و با این کار هویت خود را بیان نمایند.
6 اجازه دهید ایده ها کامل شده و به بلوغ برسند
در یک فرایند رشد یا انکوباسیون، تفکر خلاق توسعه یافته و تفکر ناخودآگاه غلبه پیدا می کند. به همین خاطر با تمرکز زیاد روی حل یک مسئله، به ندرت می توان به جواب رسید.
ولی وقتی به کارمندان اجازه داده می شود در مورد یک مسئله به اندازه کافی فکر کنند، آنها زمان کافی خواهند داشت تا ایده ی خود را به رشد رسانده و راه حل موردنیاز را تولید نمایند. گاهی اوقات اکثر ایده های نوآورانه زمان بر هستند. به کارمندان اجازه دهید وقتی با مانعی مواجه می شوند بروند و روی مسائل و چالش های پیچیده تمرکز کنند. با این کار، بعدا به طور غیرمنتظره ای ممکن است راه حل درست به ذهنشان خطور کند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چگونه پولدار شويم؟
بخش اول
جیم بیلند راجرز (متولد ۱۹ اکتبر ۱۹۴۲-اهل دموپولیس ایالت آلاباما) یک سرمایهگذار آمریکایی و مفسر مالی موفق است که در حال حاضر در سنگاپور زندگی میکند. او یکی از پدیدآورندگان کوانتوم فاند (quantum fund)،استاد دانشگاه، نویسنده، مفسر اقتصادی است.نشریاتی چون تایم، واشینگتن پست و نیویورک تایمز، بارونز فوربز، فورچون، وال استریت جورنال، فایننشال تایمز و بسیاری دیگر از نشریاتی که در زمینه اقتصاد یا فاینانس به فعالیت میپردازند به طور مستمر مقالاتی در مورد وی به چاپ رساندهاند. وی خود را پیرو مکتب اتریشی در اقتصاد میداند.
- آیا هیچ وقت فکر میکردید که روزی به جایی کهامروز هستید خواهید رسید
خیر، من هم مثل تمامی افرادی که به چنین موقعیتی دست یافتهاند، غافلگیر شدهام. من مطمئنا میخواستم که در زندگی به جای خوبی برسم و حاضر بودم که برای آن به سختی کار کنم. من همیشه میخواستم که زود بازنشسته شوم، ولی هیچ وقت فکر نمیکردم که این اتفاق قبل از چهل سالگیام به وقوع بپیوندد.
- وقتی متوجه شدید که اولین میلیون ثروت خود را به دست آوردهاید آیا وسوسه شدید که کمی کندتر به کارتان ادامه دهید؟
به روشنی روزی را که ارزش خالص داراییام به یک میلیون دلار رسید، به یاد دارم، نوامبر ۱۹۷۷٫ آن موقع ۳۵ سال داشتم، و میدانستم که برای انجام کاری که میخواستم در ۳۷ سالگی – سنی که تصمیم گرفته بودم در آن برای ماجراجویی دست از کار بکشم – انجام دهم.به بیشتر از اینها نیاز دارم.
- رمز موفقیت شما در چیست؟
من اصلا باهوشتر از قسمت اعظمی از مردم نیستم، بلکه انگیزهام برای کار و تحمل سختی، از آنها بیشتر بود. من آماده بودم تا عقل سلیم را بیازمایم. اگر همه یک جور فکر کنند باز هم دلیل نمیشود که اشتباه نکنند و اگر بتوانید بفهمید که همه دارند اشتباه میکنند، به راحتی میتوانید مقدار زیادی پول درآورید.
پولدار شدن,راه های پولدار شدن,کسب موفقیت
- استراتژی سرمایهگذاری شما چیست؟
ارزان میخرم و گران میفروشم. من سعی میکنم کالایی را پیدا کنم که ارزان باشد و یک تغییر مثبت در حال اتفاق افتادن باشد. سپس به قدری مطالعه و پژوهش میکنم که قانع شوم درست فکر میکردم. البته آن کالا هم باید به قدری ارزان باشد که اگر هم اشتباه کرده باشم خیلی ضرر نکنم. معمولا هر باری که اشتباه میکنم به این دلیل است که بهاندازه کافی بررسی و مطالعه نکردهام.هیچ وقت ارزش «انجام مسوولیت» را دست کم نگیرید. در دهه ۱۹۶۰، جنرال موتورز موفقترین شرکت جهان بود. یک روز، یک تحلیلگر جنرال موتورز به جلسه هیات مدیره رفت و این پیغام را به آنها داد: «ژاپنیها دارند میآیند.» آنها این حرف وی را جدی نگرفتند. ولی سرمایهگذارانی که مطالعه و بررسیهای خودشان را درست و دقیق انجام میدادند سهام جنرال موتورز خود را فروختند و به جایش سهام تویوتا خریدند.من در حال حاضر به دنبال خرید هیچ سهامی نیستم. ولی اگر چیزهایی وجود داشته باشند که در حال حاضر از لحاظ ارزشی دست کم گرفته شده باشند، برخی کالاهای اولیه و برخی از ارزها هستند.
- بهترین سودی که کردید کی و چگونه بود؟
کوانتوم فاند. وقتی در سال ۱۹۷۰ شرکت را تاسیس کردیم، من تنها ۶۰۰دلار ته جیبم داشتم. بعد از ۱۰ سال دارایی ما ۴۲۰۰ برابر شده بود.
- آیا میخواهید آنقدر ادامه دهید تا بالاخره سقوط کنید؟
خیر. این روزها من ساعات بسیار کمی از روز را صرف کار میکنم، چرا که دو دختر کوچک دارم و میخواهم بیشترین وقت ممکن را با آنها بگذرانم.هر دو دختر ما دایهای چینی دارند و زبان چینی را به خوبی صحبت میکنند. برای نسل آنها، انگلیسی و چینی مهمترین زبانها خواهند بود.
- آیا هیچ حقوق بازنشستگی دارید؟
من حقوق بازنشستگی ندارم و امیدوارم که نیازی به آن نداشته باشم. من داراییهایم را جمع کردهام و با استفاده از آنها زندگی میکنم.
- آیا اهل ولخرجی و افراط هستید؟
من دوبار به دور دنیا سفر کردهام. بار اول سال ۱۹۹۰ حرکت کردم و با موتور سیکلت در۲۲ ماه ۶ قاره را در نوردیدم. بار دوم که در سال ۱۹۹۹ شروع شد، من و همسرم در ۳ سال، به ۱۱۶ کشور دنیا سفر کردیم.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چگونه پولدار شويم؟
بخش دوم
- آیا میخواهید ثروتتان را به بچههایتان انتقال دهید؟
اگر شما خیلی به بچههایتان پول بدهید، آنها را لوس میکنید. من وصیت نامهام را طوری تنظیم کردهام که تا سن سی سالگی شان چیز زیادی بهشان نرسد.من به دانشگاههایی چون ییل و آکسفورد رفتهام و تعداد زیادی از بچههای افراد ثروتمند را دیدهام که هیچوقت نیازی به کار و سختی کشیدن نداشتهاند. من میخواهم که بچههایم تحصیلات خوبی داشته باشند و محیط کار را تجربه کرده باشند.تحصیلات و لزوم به کار کردن زندگی مرا عوض کرد و مرا از مرداب آلاباما به اقیانوس جهان پرتاب کرد.
- در هنگام رکود مردم با پولهایشان باید چه کار کنند؟
روی چیزهایی سرمایهگذاری کنید که از آنها سر در میآورید. اشتباهی که بیشتر مردم مرتکب میشوند این است که بنا به حرف مجلات و برنامههای تلویزیونی سرمایهگذاری میکنند.بسیاری از مردم در مورد چیزهایی اطلاعات زیادی دارند و باید روی همان چیزها سرمایهگذاری کنند. این شیوهای است که آدم را ثروتمند میکند.شما با سرمایهگذاری روی چیزهایی که هیچ در مورد آنها نمیدانید، هیچ سودی نخواهید کرد.
بعد از خواندن مصاحبه این مرد سرمایه دار بهتر است قدری هم در مورد چگونگی پس انداز کردن بیاموزید.
پس انداز چیست؟
معمولا اولین چیزی که با شنیدن واژه پس انداز به ذهن اکثر ما ایرانی ها می رسد، بانک است. از نظر ما ایرانی ها، پس انداز یعنی پول هایی که در بانک می گذاریم تا در روز مبادا از آن استفاده کنیم.اما پس انداز یا همان saving در واقع " درآمد خرج نشده یا مصرف معوق است." یعنی میزانی از درآمد که ما آن را خرج نمی کنیم یا اموالی که برای مصرف بعد از این کنار می گذاریم.پس می توان نتیجه گرفت که پس انداز فقط نقدی نیست، بدین معنا که هر نوع صرفه جویی ما در هزینه ها هم می تواند پس انداز باشد و چه بسا این نوع پس انداز بتواند گره های بیشتری از زندگی ما را باز کند.
کسب موفقیت,پولدار شدن,راه های پولدار شدن
اما، می توان پا را از این هم می توان فراتر گذاشت، به این معنا که پس انداز فقط برای روز مبادا نباشد و حتی از این راه هم بتوان پولدار شد. احتمالا در نگاه اول محال و غیرممکن به نظر می رسد، اما کمی که فکر کنیم می بینیم شدنی است.
رعایت نکاتی که روزانه در زندگی با آن سرو کار داریم و خیلی راحت از کنارشان می گذریم، می تواند در این راه به ما کمک کند.
1.ولخرجی نکنید
ولخرجی یعنی هزینه های اضافی که خودمان به خودمان تحمیل می کنیم. خرید کردن هایی که مازاد میزان مصرف شما هستند، نمونه ای بارز از ولخرجی های بی موردی است که نتیجه اش فقط به باد دادن پولتان است. پس نگذارید پول هایتان را باد با خود ببرد.
2.سقف خرید تعیین کنید
فروشگاه های بزرگ معمولا بهترین جا برای خرید کردن هستند. می توانید با تنها یکبار مراجعه به این نوع فروشگاه ها همه خریدهایتان را انجام دهید. اما خطر هم شما را یا بهتر بگوییم پولتان را تهدید می کند. برای اینکه وسوسه به سراغتان نیاید، حتما یا لیستی از خریدهایتان تهیه کنید یا سقفی برای پولی که می خواهید خرج کنید، تخمین بزنید.
3.فروش فوق العاده و حراج را از دست ندهید
یکی از بهترین مسیرهای پس انداز است. حراج های فصلی و فروش های فوق العاده برای شما فرصتی است که هم جنس خوب بخرید و هم پول زیادی نپردازید و این یعنی پس انداز.
4.در برابر غذاهای بیرون خویشتن دار باشید
یکی از بزرگترین تفریحات ایرانی ها بیرون غذا خوردن است. غذای بیرون خوردن تفریح خوبی است به شرطی که به این دو نکته توجه کنید. اول اینکه غذاهایی را که می توانید در خانه آماده و نوش جان کنید از رستوران نگیرید. دوم اینکه سعی نکنید به زور همه غذایتان را میل کنید. می توانید اضافه غذای خود را به خانه ببرید و یک وعده دیگر هم از آن استفاده کنید.به این ترتیب هم از خوردن غذای بیرون لذت می برید و هم پول پس انداز می کنید.
5.خرج و مخارجتان را یادداشت کنید
افرادی را می شناسم که با نوشتن تمام هزینه های خود از کوچکترین خرید های روزانه گرفته تا بزرگترین خرج های عمده، هزینه هایشان را کنترل و مدیریت می کنند.اگر به دنبال کنترل هزینه هایتان هستید، از همین امروز دفترچه ای را به این کار اختصاص دهید و همه خرج هایتان را بنویسید. مقایسه ماهیانه این هزینه ها شما را در کنترل هزینه ها موفق تر خواهد کرد.
6.دنبال پاسخ چراها باشید
اگر روزی با دیدن قبوض خدماتی یامسائلی از این دست برق از سرتان پرید و متوجه شدید، بیشتر از حد مجاز خرج روی دستتان گذاشته، دنبال دلیلش باشید تا دیگر شوکه نشوید و اوضاع دوباره برایتان عادی شود.
رعایت همین نکات بسیار ساده می تواند صفرهای پول های خارج از بانک شما را از صفرهای پول هایی که در بانک دارید بیشتر کند، یا به عبارت دیگر با پس انداز پولدار شوید. امتحان کنید، امتحانش ضرری ندارد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
7 عامل سازنده برندهای بزرگ:
با هجمه رقابتی موجود در بسیاری از صنایع، تمایز و ایجاد هویتی منحصربفرد از طریق برندینگ استراتژیک اهمیت بیشتری از پیش یافته است. هرچند که ارادئه خدمات و محصولات باکیفیت یک اصل بدیهی است، اما برندسازی اثربخش میتواند موتور محرک و قلب توسعه سازمانها باشد.
برخی برندها قادرند بصورت کامل بازار هدف خود را قبضه کنند. اما چه ویژگیهایی این امر را محقق میکند؟ در ادامه یادداشت عوامل ایجادکننده برندهای اثرگذار را مرور میکنیم:
۱. رهبر
پشت هر برند موفقی، نیرویی محرک و پشتیبان، یعنی یک تیم رهبری مستعد وجود دارد.
برترین برندهای بازار برخوردار از رهبر و یا تیمی از رهبران مستعد، با بینشی متعالی و استراتژیک و آینده نگر برای توسعه بازار هستند که امیدشان در دست گرفتن و تسخیر بازار هدفشان است.
آنها به نحو احسن انگیزه میبخشند و میدانند چگونه همهی منابع مورد نیاز برای توسعه را در اختیار تیمشان قرار دهند و جاده صاف کن موفقیت خانواده کاری باشند.
۲.رقابتپذیری و انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت مداوم و اراده خودارزیابی مستمر، کلید موفقیت یک برند است. یک برند عالی باید بر خط رقابت توسعه یابد و نسبت به آن مشتاق باشد.
انتظار منفعلانه برای آنکه مصرفکنندگان بازار را تغییر دهند، در قاموس برندهای بزرگ نیست. در عوض، آنها همواره در حال نوآوری و ابداع، و یافتن فرصتها و روشهایی برای دگرگون کردن بازار پیش از رقبایشان هستند.
۳.شناخت مخاطب
شناخت مخاطب مقدمه ایجاد هویتی متمایز برای یک برند است.
شما باید بدانید مخاطبانتان چه میخواهند، و محصولتان چگونه نیازهایشان را برآورده خواهد کرد، و چگونه میتوانید بگونه ای خودتان را در بازار موقعیت گذاری کنید که مخاطبان برندتان را به خاطر بسپارند.
۴.فرهنگ سازمانی سازنده و سالم
برندهای فوقالعاده به جهت آنکه ارزشهای فوقالعادهای دارند، خیره کننده هستند.
برترین برندها ارزشهایی دارند که مورد تحسین مشتریان و مراجعانشان است.
بهترین برندها سابقه ای قوی در خدمات رسانی به مشتری و ارائهی خدمات دارند و همچنین بهطور فزایندهای بر اساس ارزشها و اخلاق رهبری میشوند.
۵.منحصر بهفرد بودن
برندهای برتر منحصر بهفرد هستند که البته منحصر بفرد بودن به معنی اولین بودن نیست.
هرچند ممکن است برندتان نخستین برند در آن حوزه نباشد، اما شاید جذابیتی زیباییشناختی یا محبوب داشتهباشد که این یعنی افراد تمایل دارند آن را بخرند.
رویهم رفته، آنچه بهترین برندها نیاز دارند یک هویت متمایز است. در مجموع مادامی که پیامتان درست بوده و موقعیت روشنی در ارتباط با مخاطبان داشته باشید، دیگر مهم نیست که فقط یک محصول اصلی داشته باشید.
۶. شناساندن
تعریف من پرویز درگی از بازاریابی این است: شناسایی، شناساندن و خشنودی. در واقع امروزه بیشتر از هر زمان دیگری، این فرصت را داریم که تا جای ممکن برند خود را بشناسانیم.
البته شرکتهای بزرگتر شاید در این خصوص مزیت بیشتری داشته باشیم چرا که این دست برندها از موقعیت بهتری برای شناساندن برند خود به بیشترین افراد ممکن برخوردارند.
هرچند که امروزه با وجود رسانههای اجتماعی به عنوان یکی از مولفه های کلیدی کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی، این امکان وجود دارد که برندهای کوچکتر این شکاف را کمتر کنند.
۷. بردباری
شما باید با برندتان همچون یک نوزاد رفتار کنید، و این موضوع را درک کنید که یک برند برای شکوفایی حقیقی و تبدیل شدن به برندی بهیادماندنی و سودآور تبدیل شود، به صبر و مراقبت نیازمند است.
توسعه بازار باید با توجه و مراقبت صورت گیرد و نباید در این خصوص کندروی شده و یا شتابزده عمل کرد. تمرکز روی پیام اصلی و خلق یک برند اصیل وابسته به این است که به خودتان وقت و فضا بدهید تا همهچیز را در مسر درست قرار دهید.
برندهای تجاری که نامشان مترادف با نام ژنریک محصولات شد
ا BandAid در واقع یک برند پانسمان و چسب زخم است که در ۱۹۲۰ توسط شرکت تجهیزات پزشکی جانسوناند جانسون معرفی شد اما در کشورهای مختلف همچنان پانسمان را با نام باند میشناسند.
زیراکس نیز یکی از برندهای شناخته شده در زمینه تولید دستگاههای کپی است، که در سال ۱۹۳۸ ساخته شد و امروز نام آن معادل رونوشت گرفتن استو
مدتهاست که ماشینهای اسپرت و آفرود شاسیبلند با عنوان جیپ شناخته میشوند. کرایسلر توانست با تولید برند جیپ بازار را قبضه کند.
جکوزی مترادف وان آب داغ شدهاست، هرچند این شرکت دوش و توالت هم میسازد.
کلینکس که در ابتدا به عنوان جایگزینی برای حولهی صورت به بازار عرضه شد، اکنون به عنوان دستمال کاغذیای که میلیونها نفر آن را انتخاب میکنند مشهور است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چگونه یک شغل رویایی داشته باشیم؟
در اینجا قصد داریم شما را با شش استراتژی کاربردی در دنیای امروز برای رشد و تعالی فردی، فرصتهای حرفهای و در نهایت دستیابی به شغلی رویایی آشنا کنیم:
۱. ایدههای خود را به اشتراک بگذارید
اشتراکگذاری ایدههای شخصی در دنیای امروز بسیار سادهتر از قبل شده است، و شما دیگر نیازی به کسب مجوزهای قانونی خاصی از مقامات ذیصلاح ندارید تا در نهایت بتوانید محصول یا ایدهی خود را تجاری نموده و از آن کسب منفعت کنید.
۲. شبکه خود را توسعه دهید
امروزه با وجود انواع و اقسام شبکههای اجتماعی تمامی افراد تریبونی برای خود دارند که میتوانند از طریق آن به ترویج و تبلیغ خود و خدمات نوآورانهشان بپردازند.
۳. از منابع آنلاین به خوبی سود ببرید
این روزها هر کسی خود را به گونهای در عرصهی آنلاین مطرح مینماید، که میتواند یک وبلاگ شخصی، حساب شبکههای اجتماعی یا حتی یک حساب پست الکترونیکی ساده باشد. بدین ترتیب میتوانید بکوشید تا یک ارائهی بسیار خوب از خود را در بستر آنلاین داشته باشید
۴. از تجربیات آنلاین خود پول بدست آورید
اگر شما علاقهمند به بستر آنلاین و شبکههای اجتماعی هستید، این حضور آنلاین میتواند از منظر دیگری برای شما کسب پول کند و جالب است بدانید بسیاری از افراد، سازمانها و شرکتها نیازمند همان تخصصهای پیش پا افتادهای هستند که شما دارید!
۵. دورکاری یعنی کار کردن در زمانهای دلخواه
امروزه شرکتها ترجیح میدهند با توجه به هزینههای بالای به کارگیری پرسنل تمام وقت، از کارکنان نیمه وقت بهره ببرند. شاید شما هم بتوانید در این زمینه کار خوبی پیدا کنید که بتوان آن را به صورت دورکاری انجام داد.
۶. بارور شوید
شرکتهای مختلف به دنبال کارکنان توانمندی هستند که از پس انجام امور آنلاین برآیند؛ پس اگر بتوانید جنبههای مثبت شخصیت خود را به آنها نشان دهید میتوانید با کنار زدن رقبای تحصیل کرده در نهایت کار را از آن خود نمایید. بدین ترتیب خواهید توانست به شغل مورد نظر خود دست پیدا کنید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
یک شرکت عالی چگونه شرکتی است؟
"جيم كالينز"
برای عالی بودن باید به سه دستاورد رسیده باشید.
اول برتری در دستاوردها؛
دوم تمایز در تاثیر؛
سوم وابسته نبودن موفقیت شرکت به افراد.
اگر شما یک تیم ورزشی باشید و جام قهرمانی را ازآن خود نکنید شما عالی نیستید.
شما باید راهی برای پیروز شدن در بازی که انتخاب کرده اید بیابید. نتایج قابل قبول به درد شما نمی خورد.
خوب بودن کافی نیست شما باید عالی باشید.
تمایز در تاثیر: اگر قرار باشد شما بعنوان یک شرکت یا سازمان یا یک موسسه نباشید چه کسی دلش برایتان تنگ خواهد شد؟
باید به گونه ای باشید که هیچ سازمانی نتواند جای خالی شما را پر کند.
عالی بودن به این معنا است که اگر روزی نباشید جای خالی شما به وضوح مشخص باشد.
بزرگ بودن به معنی عالی بودن نیست و عالی بودن به معنی بزرگ بودن نیست.
رستوران های محلی مارولیس بزرگ نیستند اما تصور کنید اگر این رستوران ها نباشند چه اتفاقی خواهد افتاد، چه چیزی می تواند جای آن ها را پر کند؟
وابسته نبودن موفقیت شرکت به افراد.
سازمان های عالی نسل های مختلفی از رهبران و مهندسان عالی دارند که با رفتن آنها شرکت افول نمی کند.
اگر عملکرد عالی سازمان وابسته به افراد باشد. سازمان شما عالی نیست.
مطالب بالا خلاصه سخنرانی کالینز در مورد معنای عالی بودن و ویژگی های آن است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
نسخه تجویزی برای جذب پول
پیشنهاد مشاوران اروپایی به ایران
ادبیات سرمایهگذاری بینالمللی در دنیا تغییر کرده و ایران با توجه به تحریمهایی که تنها حدود یک سال از لغو آن میگذرد، نتوانسته به طور کامل از شرایط پسابرجام استفاده کند.
کارشناسان بر این باورند که حرکت آهسته اروپاییها برای همکاری با ایران بهرغم آمد و رفتهای آنها در فصل جدید مناسبات بینالمللی نیز ناشی از همین امر است.
به عبارتی عناصر اصلی ورود سرمایهگذار خارجی به کشور چه خصوصی و چه دولتی، نتوانستهاند خود را برای همکاریهای مشترک با دنیا آماده کنند. از سوی دیگر محتاط بودن نهادهای مالی بینالمللی نیز از دیگر عوامل حرکت حلزونی اروپاییها به سمت سرمایهگذاری در ایران است.
پیش از این نهادهای مالی بینالمللی ریسک پذیر بودند؛ اما پس از بحران سال 2008 با احتیاط بیشتری قدمهای خود را برداشتند. بر همین اساس نیز قوانین و مقرراتی بهوجود آمد که با توجه به آن، تغییراتی در نظام مالی موسسات ایجاد شد.
اما ایرانیها با توجه به محدودیت ارتباطی با دنیا در دوره تحریمها، نتوانستهاند سیستمهای مالی و بانکی خود را به روز کنند و همین امر، موجب شده تا هنوز شاهد همکاریهای جدی با اروپا نباشیم. حال آنکه برای همکاری با بانکهای اروپا باید قوانین و مقررات آنها را بپذیریم.
البته بانک مرکزی در سال جاری بانکها را مقید کرده تا حسابرسی خود را براساس حسابرسی بینالمللی انجام دهند که برخی از کارشناسان اعتقاد دارند این کار، حرکتی برای شفافیت مالی بانکها و نزدیک شدن به استانداردهای جهانی است.
در همین راستا، این سوال مطرح میشود که برای تسریع در روند ورود سرمایهها به ایران، چه راهکارهایی را میتوان بهکار گرفت؟ تدوین طرح جامع ارتباطی و برندسازی، نسخهای است که خارجیها برای ایران تجویز میکنند.
آنها معتقدند در بسیاری از کشورها، تصویر واضح و مشخصی از ایران و پتانسیلهای آن وجود ندارد. از این رو طرح جامع ارتباطی میتواند این مشکل را حل کرده و مسیر سرمایهگذاری در ایران را شفاف کند.
بیاطلاعی خارجیها از پتانسیلهای ایران، سوالات زیادی را برای سرمایهگذاران خارجی مطرح کرده است؛ از جمله اینکه چگونه میتوانند پولهای خود را به ایران وارد کنند؟ چگونه میتوانند سود حاصل را خارج کنند؟ مدت زمان بازگشت سرمایه آنها چقدر است و... از سوی دیگر برندسازی در ایران میتواند به ورود اروپاییها کمک کند. این برندسازی هم در زمینه کالا و هم در زمینه پرسنل شکل میگیرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
تفاوت میان مدیران فروش و رهبران فروش در کجاست؟
هرچند عبارات رهبر فروش و مدیر فروش اغلب به جای هم و معادل یکدیگر بکار میروند، اما تفاوت بسیاری میان این دو نقش وجود دارد.
رهبران زیردستان خود را به سوی یک چشم انداز، راهبری و هدایت میکنند. آنها توانایی اثرگذاری، انگیزه بخشی، و الهام بخشی به دیگران به منظور سهیم کردنشان در فرآیند تحقق این چشم انداز را دارا هستند.
مدیران از دیگر سو، توانایی بیشتری در هدایت افراد در جهت اجرای سیستماتیک و فرآیندی چشم انداز مورد نظر رهبری سازمان را دارا هستند. مدیران توانمند قادرند عملکرد جزء به جزء اجزای سیستم و همینطور فرآیند آن را به شکلی جامع درک کرده و میان اجزا همسویی و هم افزایی ایجاد کنند.
رهبران همیشه مدیر نیستند و مدیران هم همیشه رهبر نیستند. اما هر دو از الزامات توفیق یک سازمان محسوب میشوند.
هماهنگ سازی صحیح با رهبران و یا مدیران فروش تاثیر عمیقی بر بهره وری، رضایت کارکنان و درآمد سازمان دارد.
برای آنکه درک بهتری از این دو نقش حیاتی در سازمان فروش پیدا کنیم از مثال شکارچی و کشاورز استفاده میکنیم.
شکارچیان
• گردآورنده
• جسور و بی محابا
• ریسک پذیر
• تشنه مورد پذیرش قرار گرفتن و شناخته شدن
• متمرکز
• رقابت جو
• کم صبر
• تنوع طلب
کشاورزان
• وابسته به رابطه
• مقاوم به ریسک
• مشارکت جو
• قابل پیش بینی
• وابسته
• علاقمند به محیطهای شناخته شده
وظایف شکارچی ها شامل یافتن فرصتهای پرخطر و بهره گیری از انها (مثل فرصتهای رقابت جویانه، و یا فرصتهایی که پیش تر از دست رفته است) و یا تسهیل فرآیند توسعه بازار، گسترش فعالیت به جغرافیا و حسابهای جدید میشود. در عین حال، وظایف کشاورزان شامل پرورش، رشد و حفظ درآمد در حسابهای موجود و همچنین دستیابی به سطح بالایی از رضایتمندی و خشنودی مشتری و ایجاد روابط ارزشمند است.
بر اساس این تعاریف، میتوان حدس زد که رهبران در صورتی که هدایت شکارچیان را عهده دار باشند راندمان بیشتری خواهند داشت و مدیران در صورتی که گروهی از کشاورزان را مدیریت کنند موفق تر خواهند بود.
لذا چرا ایجاد تمایز میان مدیران و رهبران اهمیت دارد؟
همه ما دوست داریم درک شده و ماهیت وجودی مان مورد پذیرش قرار گیرد. بنابراین علاقمندیم برای کسی کار کنیم و تحت هدایت کسی باشیم که بتواند این موارد را درک کند، لذا کار کردن زیر دست فردی که DNA شخصیتی کاملا متفاوتی دارد میتواند چالش برانگیز و غیربهره ور باشد.
تحقیقات میدانی در سطح کلان نیز نشان میدهد که کارمندان و کارفرمایان به دنبال ویژگیهای مشابهی در رهبرشان هستند و این موضوع به کاروکسبی که در آن فعالیت میکنند، بستگی ندارد.رهبران و شخصیتهای شکارچی زمانی که کارها ساده و پیش بینی پذیر باشد احساس کسالت خواهند کرد، آنها دوست دارند با فرصتهای جدید، مخاطره آمیز و غیر منتظره مواجه شوند. در نقطه مقابل، مدیران و کشاورزان فضاهایی را انتخاب میکنند که آسوده و فارغ از هر ریسکی بوده و دارای رویکردی منظم به منظور رفع چالشها باشد. آنها روابط عمیق را ترجیح میدهند.
البته بدیهی است که برخی مدیران قادرند الهام ببخشند و برخی رهبران میتوانند بصورتی سیستماتیک کار اجرایی کنند، اما اینها نقاط قوت کلیدی و ویژگی قالب شخصیتی ایشان نیست.
درک اینکه چه کسی در سازمان شما مدیر و چه کسی دارای ویژگیهای رهبری است میتواند به شما در ایجاد یک فضای سازنده سازمانی و با بنیانهای قدرتمند اخلاقی و فرهنگی که به شکلی موثر قادر به انجام وظایف و نیازهای کاری است کمک کند. در مجموع با توجه به موارد بالا باید بگوییم آنچه رهبری را از مدیریت متمایز می کند مفهوم و حالات ذهنی است و در غیر این صورت در حوزه کارکرد که همان تحقق اهداف سازمانی از طریق یک سلسله اقدامات مشخص است تفاوتی وجود ندارد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
سختترین تحریمی که مردم ایران با آن مواجهاند چیست؟
تیم ورستال، سرمقالهنویس والاستریت ژورنال و محمد ماشینچیان، سردبیر سایت بورژوا در شماره 224 هفتهنامه تجارتفردا مینویسند:
علت کُندی جانکاه رشد رفاه مادی آحاد مردم این است که جامعۀ ایران زیر فشار تحریمهای خردکنندۀ داخلی است. تعدادی از اقتصاددانان و سیاستمداران طراز اول بینالمللی، از وزیر کار سوئد گرفته تا وزیر خزانهداری اسلواکی، از استاد و رئیس مرکز مطالعات کارشناسی دانشگاه هاروارد گرفته تا قائممقام وزیر اقتصاد دولت اصلاحات گرجستان، از دانلد بودرو استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسون تا جیمز تولی از دانشگاه نیوکاسل تا دیگران از دانشگاه پیتسبورگ و دانشگاه یوتا و دانشگاه پکن، و از راسل رابرتز، اقتصاددان معروف دانشگاه استنفورد تا استیون هورویتز، یکی از سرشناسترین اقتصاددانان مکتب اتریش، هرکدام نگاهی و تشخیص متفاوتی دارند اما همگی در یک نکته مشترک همصدا هستند: تحریمهای داخلی ایران بیش از تحریمهای خارجی به کشور صدمه زده و تنها راه بیرون آمدن کشور از رکود و شکوفایی اقتصادی شکستن آنها است.
بگذارید خیالتان را راحت کنم. مهم نیست به کدام مکتب اقتصادی یا کدام ایدئولوژی و مکتب فکری علاقمند باشید. همچنین فرقی نمیکند که خود را راست یا چپ منحنی سیاسی بیابید. تحریم، تحریم است و نتیجهاش همان که همه ما میدانیم و طعم تلخش را برای مدت نهچندان کوتاهی چشیدهایم. اصرار بر ادامه تحریمهای داخلی و تخریب دولت، محکوم کردن بیپناهترین و ضعیفترین هموطنانمان به فقر و فلاکت است.
اکنون که اراده ملت بر انتخاب دوباره دولت تحریمشکن قرار گرفته و اراده دولت برداشتن تحریمهای باقیمانده است باید با حمایت از دولت نخستین قدمها را برای حذف سیاستهای حمایتی و تحریمهای داخلی برداریم. سالها است در دام حمایت از صنایعی گرفتار آمدهایم که درآنها هیچ مزیت اقتصادی نداشته و نداریم. در نتیجه محصولاتِ با کیفیت پایین و قیمت بالا تولید میکنیم و نالانیم که چرا مردم جنس وطنی نمیخرند. با این وجود در صدد یافتن و رفع علت نیستیم و اصرار داریم مردم شربت تلخ جنس بنجل را به هر زوری شده سربکشند و خوشحال باشند که به مملکت لطفی کردهاند.
خاطر آسوده بدارید که در خریدن جنس بنجل هیچ فضیلتی نیست. فضیلت آن است که ایرانی کمدرآمد قادر باشد با اندک پولی که در بساط دارد آبرومندانه زندگی کند؛ که به محصولات با کیفیت و ارزان دسترسی داشته باشد. که وقتی میوه در دنیا فراوان و ارزان است فرزندش در ایران با حسرت به ویترین میوههای حمایت «استراتژیک» شده وطنی چشم ندوزد. که منابع به سمت صنایعی جاری شود که در آن مزیتی داریم. لحظهای به این فکر کنید که اگر در 50 سال گذشته بیتالمال را به پای صنایع نیازمند حمایت دور نریخته بودیم، همان صنایعی که 50 سال دیگر و 500 سال دیگر هم به حمایت جیب من و شما نیاز خواهند داشت، شاید امروز صنعت فرش، صنایع دستی، خشکبار، خوراکیهای ایرانی و هزار صنعت نشکفته دیگرمان در دنیا حرف بیشتری برای گفتن داشت. هنوز دیر نشده، بیایید تحریمهای داخلی را بشکنیم.
@eshghepool
توصيه هاى ريچارد برنسون ميلياردر براى شما
تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1396 ساعت: 10:28 بعد از ظهر
خط فقر چیست؟
خط فقر یا آستانه فقر حداقل درآمدی است که برای زندگی در یک کشور خاص در نظر گرفته میشود. پیشتر خط بینالمللی فقر یک دلار آمریکا در نظر گرفته میشد. اما در سال ۲۰۰۸ بانک جهانی این رقم را ۱/۲۵ دلار بر اساس برابری قدرت خرید سال ۲۰۰۵ تغییر داد.
خط فقر خشن یا گرسنگی: پایینترین ردههای درآمدی یک جامعه را شامل میشود، خط فقر خشن هنگامی کاربر دارد که معیارهای خط فقر نسبی و حتی فقر مطلق پاسخگو نباشد.
خط فقر مطلق و شدید: عبارت است از مقدار درآمدی که برای تامین حداقل نیازهای فردی در یک جامعه لازم است و عدم تامین آن موجب میشود فرد مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود. افرادی که زیر خط فقر مطلق قرار دارند توانایی تامین حداقل نیازهای اساسی خود را ندارند و به طور مطلق فقیر محسوب میشوند.
خط فقر نسبی: خط فقر نسبی عموماً به صورت در صد معینی از میانه (آمار) توزیع درآمد (یا هزینهُ) جامعه در نظر گرفته میشود و افرادی که درآمد (یا هزینهُ) آنها پایینتر از این آستانه قرار میگیرد فقیر محسوب میشوند. افرادی که زیر این خط فقر قرار میگیرند فقیر مطلق نیستند؛ بلکه در مقایسه با دیگران فقیر محسوب میشوند.
@eshghepool
چرا وابستگی به یک مشتری بزرگ، استراتژی مناسبی نیست؟
گرچه برخورداری از یک مشتری بزرگ به لحاظ حجم فروش و درآمد ممکن است برای یک کسب و کار مفید و مناسب تلقی شود. ولی به همان صورت ممکن است ریسک بزرگی را هم نیز در برداشته باشد.
تصور نمائید چنانچه یکی از مشتریان بزرگتان تصمیم بگیرد که دیگر با شما فعالیت نکند و به طور کلی با شما قطع ارتباط نماید، چگونه میخواهید ضرر از دست دادن او را جبران کنید؟
تقسیم بازار هدف و انتخاب مشتریان از بخشهای متعدد بازار و همچنین بکارگیری استراتژی بازاریابی مویرگی به شرکت کمک میکند که اگر روزی یکی از مشتریان کلیدی به هر دلیلی تصمیم به قطع همکاری گرفت، شرکت آنقدر در بازار نفوذ کرده باشد که بتواند این اتفاق را به سهولت مدیریت نماید.
در مقوله خدمات بانکی یک اصل جالبی با این مضمون وجود دارد:
«سپردههای خرد مشتریان، از ماندگاری بیشتری برخوردارند»
به همین دلیل وقتی که یک یا چند مشتری با سپردههای درشت، منابع خود را از یک شعبه خارج مینمایند، تجربه و مشاهدات نشان میدهد که شعبه دچار مشکل شده و جبران آن به سختی ممکن است صورت گیرد.
نکته کلیدی:
وابستگی به یک مشتری بزرگ، باعث میشود که شرکت مجبور شود برای از دست ندادن او با شرایطی که مطرح میکند،کنار بیاید و امتیازات بیشتری برای آن شرکت در نظر بگیرد. در حالی که با متنوع نمودن دامنه مشتریان، شرکت به راحتی میتواند تهدید و ریسک از دست دادن یک (یا حتی چند) مشتری بزرگ را مدیریت و جبران نماید.
@eshghepool
چهار مانع عمده سرمایه گذاران خارجی در ایران از نگاه بلومبرگ
@eshghepool
چه چیزی روی میز مذاکره ایرانی هاست؟
چای، قهوه، کیک، میوه، شاید کمی کباب پیش از قهوه دوم.!
پس از توافق هسته ای اخیر که بین ایران و گروه 1+5 اتفاق افتاد، نگاه بسیاری از کشورها و شرکت های سرمایه گذار خارجی به ایران به عنوان یک شریک اقتصادی و بازار بالقوه سودآور جلب شده است.
وب سایت بلومبرگ با انتشار یک گزارش تحلیلی موانع عمده کسب و کار شرکت های خارجی در ایران را مورد توجه قرار داده است.
این گزارش می نویسد :
ایران کشور حاصلخیزی برای کسب و کار است. اما سرمایه گذاران بین المللی که می خواهند در این کشور سرمایه گذاری کنند باید با موانع عمده ای دست و پنجه نرم کنند.
بلومبرگ به 4 مانع عمده سرمایه گذاران خارجی در ایجاد کسب و کار در ایران اشاره کرده و نوشت:
1- اقتصادی دولتی و کنترل دولت بر بیش از 70 درصد از اقتصاد ایران
2- نظام حقوقی و قضایی که از نظر سرمایه گذاران خارجی نامطلوب است
3- دو نرخه بودن ارز در ایران
4- موانع فرهنگی؛ آشنایی به فرهنگ مذاکره با طرف های تجاری در ایران دشوار است.
بلومبرگ نوشت کشور 80 میلیونی ایران بازار بالقوه و بکری برای تجارت و سرمایه گذاری است. اقتصاد این کشور بیش از یک دهه اخیر را به دلیل برنامه هسته ای در انزوای بین المللی بوده است.
"میشل ماکینسکی"،مدیر عامل شرکت مشاور " آگرومیس"در پاریس که به طرف های خارجی مشتاق تجارت با ایران مشاوره می دهد ، در این باره گفت:
در ساختار اقتصاد دولت محور ایران بازیگران متعددی وجود دارند.
به این مشکل باید فرهنگ ایرانی را نیز اضافه کنید که مذاکرات تجاری را بسیار دشوار می کند و اینها به پیچیدگی عمل کردن در بازار ایران می افزاید.
از زمان اعلام توافق نهایی هسته ای بین ایران و گروه 1+5 نزدیک به 15 گروه و هیات اقتصادی برای بررسی وضعیت سرمایه گذاری به ایران رفته اند. این هیات ها که از کشورهایی چون آلمان، ژاپن، لهستان و فرانسه بوده اند همزمان با چشم انداز لغو تحریم های ایران به این کشور سفر کرده اند. پیش بینی می شود تحریم های ایران در سه ماهه نخست سال 2016 (دی ماه 94 تا فروردین 95) برداشته شوند.
سعید لیلاز تحلیلگر اقتصادی ایرانی به بلومبرگ گفت:" من انتظار یک انفجار سریع در رشد سرمایه گذاری خارجی در ایران ندارم. به گمان من رشد سرمایه گذاری بیشتر در بخش های نفت و گاز و پتروشیمی ایران خواهد بود که در آن، پیشتر نیز سابقه همکاری ایران با کشورها و شرکت های سرمایه گذار غربی را داشته ایم."
این تحلیلگر اقتصادی در ایران، به مانع دیگری نیز اشاره کرد و گفت:
"نرخ دوگانه ارز که یکی را بانک مرکزی تعیین می کند و دیگری در بازار آزاد تعیین میشود یکی دیگر از پیچیدگی های اقتصاد ایران برای سرمایه گذاران خارجی است. "او افزود:" شما به عنوان یک سرمایه گذار باید هر زمانی که اراده کنید بتوانید دلارهای خود را در بازار آزاد تبدیل کنید اما دولت ایران این حق را برای شما قایل نیست. این نرخ ارز واحد و مشخص است که می تواند سرمایه گذار خارجی را ترغیب به سرمایه گذاری در ایران کند."
بلومبرگ نوشت: برای برخی سرمایه گذاران خارجی هنوز ریسک سیاسی سرمایه گذاری در ایران بالاست به ویژه زمانی که مساله تضمین سرمایه آنها به میان می آید. در توافق اخیر هسته ای با ایران، مکانیزمی به نام "بازگشت خودکار تحریم ها" وجود دارد؛ در صورتیکه ایران به تعهدات خود در قالب توافق عمل نکند خود به خود تحریم های سابق بازخواهند گشت.
"چارلز هولیز" دیپلمات سابق و مدیرعامل کنونی شرکت مشاوره اقتصادی " FTI" در سخنان خود در کنفرانس سرمایه گذاری ایران در ژنو سوییس به سرمایه گذاران خارجی توصیه می کند این مساله را در نظر بگیرند و در قراردادهای خود این موضوع را مورد توجه قرار دهند.
با این حال بلومبرگ نوشت مقامات ایرانی به هیات های اقتصادی که در هفته ها و ماه های گذشته به ایران رفته اند تضمین داده اندبانک مرکزی ایران سرمایه های آنها را تضمین می کند.
"پیروزان پروین"عضو شرکت مشاوره بین المللی "دنتونز" در سخنان خود در کنفرانس سرمایه گذاری در ایران در ژنو سوییس گفت:
"مساله مهم این است که باید به مذاکره با طرف های تجاری ایرانی بر اساس فرهنگ و سنت خاص این کشور واقف بود. چه چیزی روی میز مذاکره ایرانی هاست؟ چای، قهوه، کیک، میوه، شاید کمی کباب پیش از قهوه دوم."
او افزود:
در ایران بیشتر کسب و کارها و مذاکرات از طریق واسطه ها انجام می شود.
@eshghepool
توصیه های جهت موفقیت در بورس :
هرگز به یک سهم تعصب نشان ندهید
انتخاب سهام مناسب
اولین گام پیش از سرمایه گذاری در بازار بورس انتخاب سهامی مناسب است. بررسی دقیق وضعیت سهام شرکت هایی که به واسطه گزارش های تحلیلی و تبلیغات رسانه ای به خرید آنها علاقمند شده اید از اهمیت بسیاری برخوردار است. با انجام این کار و انتخاب سهامی مناسب در واقع قسمت دشوار سرمایه گذاری در بورس را پشت سر گذاشته و می توانید به کسب سودی سرشار در آینده امیدوار باشید.
طرح و برنامه ریزی مدون
زمانی که قصد دارید پول خود را در بورس سرمایه گذاری نمایید برنامه ریزی و تدوین نحوه فعالیت شما از اهمیت بسیاری برخوردار است. طرح های دقیق و برنامه ریزی شده در جهت کنترل سرمایه و مدیریت گردش مالی، برای رسیدن شما به اهداف و تحقق خواسته هایتان نقش مهمی را ایفا می نماید.
نکته مهم دیگر اختصاص قسمتی از سرمایه خود به عنوان بودجه پشتیبان است. این امر می تواند امنیت فعالیت های مالی و اقتصادی شما را در زمان بروز بحران های اقتصادی و تاثیر آن بر بازار بورس تامین نماید.
در سقف بفروشید و در کف بخرید
به نظر ساده است؟ بله اما ساده نیست برا ی اینکه اگر شخص از اکثریت بازار تبعیت کرده باشد، پول زیادی را در بازار از دست نخواهد داد. همیشه رازی را در نظر بگیرید که میتواند موفقیت شما را در بازار سرمایه تضمین کند. هر ۶ ماه یا در هر سال قیمت سهام حدود ۳۰درصد پایین میآید، یعنی زمان خرید است و برعکس اشخاصی هستند که بر اساس اخبار و شایعات قیمت سهام را بالا میبرند که آن، زمان فروش است.
ترس و طمع را از خود دور کنید
ترس و طمع بزرگترین دشمن سرمایهگذاران است و تنها راه گریز از آن داشتن برنامه ورود به معامله است قبل از اینکه عملا وارد شوید. برنامه خرید و فروش شما باید راه حلی برای معاملات اشتباه باشد، چه مقدار سود مد نظر شماست، چه مقدار از سود قابل ذخیره کردن است. اگر شما به برنامه خود تکیه کنید به ترس و طمع فائق خواهید آمد.
استقراض پول
هرگز با پولی که متعلق به شما نیست سهام نخرید. شما تنها باید با پول خودتان سهام خریداری کنید پولی که در آینده نزدیک مورد نیازتان نیست و تصور نکنید که قسمت عمده آن را در بازار از دست خواهید داد.
ثبات و تعیین اهداف مشخص
البته ارزش پولی که برای خرید سهام در بورس هزینه نموده اید با توجه به شرایط حاکم بر بازار قابل تغییر است، حفظ ثبات و تعیین اهداف مشخص می تواند عامل موفقیت شما در بازار سرمایه گذاری گردد. این امر می تواند زمان کافی را در اختیار شما قرار دهد تا با کسب مهارت های مورد نیاز، سرمایه گذاری های بزرگ و موفقی را در بورس انجام داده و از درآمد و سود سرشاری در آینده برخوردار شوید.
کنترل منظم وضعیت بازار و استفاده از آن در جهت شناخت بسترهای مناسب سرمایه گذاری می تواند آینده ای تضمین شده را برای شما به ارمغان بیاورد.
زمان
این موضوع در بازار سهام بسیار مهم است اما کمتر در این مورد صحبت شده است. هر سرمایهگذاری از کارشناس سرمایه سوال میکند چه سهمی را باید بخرد. اما هرگز سوال نمی کند چه زمانی برای خرید سهام مناسب است. اگر وارد سهمی خوب شوید اما در زمان نادرست، شما ضرر خواهید کرد و اگر وارد سهم بدی شوید اما در زمان درست، ممکن است به طور تصادفی سود کنید. اگر شما سهم خوبی خریداری کنید بعد از اینکه به اندازه کافی بالا رفت شما برای یک ضرر آماده میشوید.
طرح های بلند مدت سرمایه گذاری
طرح های سرمایه گذاری کوتاه مدت در نگاه اول جذاب به نظر می رسند اما باید به این نکته توجه داشت که در آمد و سود حاصل از اینگونه سرمایه گذاری نمی تواند اعتبار و ثبات شما را در بازار بورس تضمین کند،. اما طرح و برنامه ریزی برای انجام سرمایه گذاری های بلند مدت در بورس توصیه همیشگی شرکت های تجاری و سرمایه گذاری بوده است.
سود بیشتر و تضمین شده مزیت اصلی این قبیل سرمایه گذاری ها در برابر سرمایه گذاری های کوتاه مدت است البته در صورتی که بازارهای سرمایه از ثبات لازم برخوردار باشند.
@eshghepool
پنج ایده برای کارآفرینی با کمترین سرمایه اولیه:
@eshghepool
منابع مالی محدود و نداشتن سرمایه اولیه زیاد، موانع مشترک در بین بسیاری از علاقمندان به کسب و کار است؛ اما این محدودیت بدین معنی نیست که برای شروع کارآفرینی گزینههای دیگری وجود ندارد!
اگر شما ترکیبی مناسب از مهارت، اخلاق و دانش بازاریابی داشته باشید، شروع کسب و کار با پول بسیار کم نیز امکانپذیر است.
اگر به کارآفرینی علاقمندید و برای شروع کسب و کار شخصی خود ذوق و شوق دارید ولی نگران نداشتن پول کافی برای شروع هستید، این پنج گزینه را مدّ نظر قراردهید:
۱. چیزی بسازید.
اگر در ساختن عروسک، مجسمه، لوازم دکوری، اپلیکیشن و هرچیز دیگری مهارت دارید گزینهی اول شما برای کارآفرینی استفاده از این مهارتتان است.
بله، ساختن هر چیزی هزینههای اولیهای دربرخواهدداشت، اما معمولاً این هزینههای آنقدر هنگفت نیست که نیاز به سرمایهی اولیهی آنچنانی داشتهباشد. از طرف دیگر، چون برای ساختن اینگونه محصولات یا خدمات نیاز به اجازه دفتر کار ندارید، هزینهی فرآیند تولید خیلی زیاد نخواهدشد و در نتیجه بخش زیادی از درآمد شما از فروش این محصولات سود خالص خواهدبود.
تصمیم اینکه چه محصولی بسازید بر عهدهی خودتان است، اما برای فروش محصولات گزینههای زیادی در اختیار دارید.
۲. واسطهگری در فروش یک کالا یا خدمات.
اگر به هر دلیل قصد ساختن چیزی را ندارید، میتوانید واسطهی فروش کالا یا خدمات دیگران باشید و از این راه کسب درآمد کنید.
بسیاری ازصاحبان کسب و کار ها، با دوباره فروشی (واسطهگری) محصولاتی که قبلاً توسط شخص یا کمپانی دیگری ساخته شدهاند، کسب و کارهای بزرگی راهاندازی کردهاند.
۳. خدمات بفروشید.
یک راه دیگر برای شروع کسب و کار و کارآفرینی با حداقل سرمایه، فروش خدمات به جای یک محصول فیزیکی است. تنوع خدماتی که میتوانید ارائه دهید به پیشزمینه، مهارتها و علایق شما بستگی دارد.
بعضی دیگراز خدمات مستلزم مدارج تحصیلی بالا هستند، مثل حسابداری، و برخی دیگر تنها دانشی ابتدایی برای انجام کار لازم دارند (مثل مراقبت از کودکان در منزل، چمنزنی، رانندگی و ...)
اگر تصمیم گرفتید از طریق استفاده از مهارتهای شخصی خود از راه فروش خدمات کارآفرینی کنید، یکی از مهمترین مسائل، تهیه یک برنامهی برای ساخت و تقویت نام تجاری شماست.
باید مطمئن شوید اسم شما و نام تجاری کسب و کارتان در مقابل دیدگان مشتریان بالقوهی شما قرار میگیرد.از شبکههای اجتماعی و روشهای کم هزینه دیگر برای تقویت نام تجاری خود استفاده کنید.
داشتن وبسایت راهی مفید برای نشان دادن نمونه کارهای شما به مشتریان و حتی سرمایهگذاران است.
تجارب و سوابق خود را لیست کنید، و دربارهصنعت یا حوزهای که در آن فعالیت میکنید وبلاگنویسی را آغاز کنید تا به مرور بازدیدکننده جلب کنید.
۴. معاملات کالا به کالا، خدمات با خدمات!
برای کارآفرینان جوانی که با کمترین سرمایه کسب و کار خود را راهاندازی میکنند استفاده از تمامی منابع موجود مهم است.
اگر توانایی انجام خدماتی را برای سایر کسب و کارهای نوپا و کوچک دیگر دارید و آنها نیز میتوانند گوشهای از نیازهای شما را برآورده کنند، حتماً به سراغ آنها بروید و پیشنهاد همکاری دهید.شاید به این راحتی پاسخ مثبت دریافت نکنید، ولی چیزی را از دست نخواهیدداد.
از مهارتهای خود برای کمک به دیگران استفاده کنید و مطمئن باشید نتیجهای که میخواهید را بهدست خواهیدآورد.
اگر کالاها یا قطعاتی دارید که از آنها استفاده نمیکنید و جزو وسایل بیمصرف شماست، از کامپیوتر قدیمی گرفته تا قطعات الکترونیکی و ...، افرادی هستند که به آنها نیازمندند. از تمامی منابع خود استفاده کنید.
۵. از خدمات کم هزینه استفاده کنید:
در تمامی مراحل کارآفرینی، از آغاز تا مرحله رشد و توسعه، در کنار روشهای اثربخش و البته گرانقیمت، ابزارها و روشهای کمهزینه نیز وجوددارد.
کافی است خلاق باشید و بابرنامه
تاریخ ارسال پست: 30 / 2 / 1396 ساعت: 8:20 بعد از ظهر
داستان دزدی از بانک :
در دزدی از یک بانک ، دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:
"بیاپولها را بشماریم"
دزد پیرگفت: "وقت ِ زیادی میبرد امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها، رئیس بانک به مدیر مافوق گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی رئیس گفت : "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم وبه برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردند و بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان را گذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش بیشتر از طلا میارزد"
❓ شما درکسب وکارهایتان چقدر از این پارامترها بهره می برید؟!!
@eshghepool
بهترین پند: اعتماد به فرآیند «شکست و یادگیری»
وقتی صحبت از کارآفرینی به میان می آید، اغلب افرادی با اسم های بسیار آشنا را به خاطر می آورند: استیو جابز، مارک زوکربرگ و بیل گیتس. افرادی که انگار کیمیاگری را یاد گرفته بودند و تا دست به هر چیز می زدند به طلا تبدیل می شد. ولی اگر کمی بیشتر در زندگی هر یک از آنها کنکاش کنیم، می بینیم که یک سرنخ واحد که در میان تمام کارآفرینان موفق مشترک است، چیزی نیست جز؛ شکست!
1به دل کارهای سخت حمله کنید.
یکی از بهترین و البته سریع ترین راه های پیشرفت کردن این است که خود را درون ترس تان بیندازید. یک روش قدیمی برای شنا یاد گرفتن، شیرجه زدند در آن عمیق است.
رمز موفقیت در این نیست که با مواجه شدن با یک مشکل و برخورد کردن به بن بست در مسیر، از آن دست بردارید. بلکه راه حل این است که تقلا کنید و شکست بخورید.
2منتظر ایده های خارق العاده نباشید.
بنیان گذاری گروهی که هدفشان تولید ایده و محصول جدید باشد به شما پذیرفتن شکست را یاد می دهد. این امر نه تنها شکست خوردن، بلکه ترس و رنجش کاری را هم به همراه دارد.
هر مسئله دشواری که با آن رو به رو می شوید یک راه حل منحصر به فرد دارد. تنها چیزی که تمام راه حل ها به طور ضمنی آن را در خود دارند، درک این موضوع است که شکست خوردن فقط یک چیز برای قبول کردن نیست، بلکه لازمه هر موفقیت است.
3 اگر به خودتان اعتماد ندارید اشکالی ندارد، ولی به فرایند شکست اعتماد کنید!
اگر به خودتان اعتماد نمی کنید، کار درستی انجام می دهید. چگونه وقتی راه حل را نمی دانید به خودتان اعتماد کنید؟ در عوض به شکست- یادگیری اعتماد کنید. زیرا راه حل شما در فکرهایی است که در این روند به تکامل می رسند. شکست، پایان راه نیست، یک قسمت از به هدف رسیدن است. فقط کافی است برای رسیدن، به شکست اعتماد کنید.
@eshghepool
واقعا علم بهتر است یا ثروت؟
@eshghepool
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم معمولي اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
@eshghepool
ویلیام اونیل
اونیل نویسنده کتاب معروف How To Make Money In the Stock Market است .
نظریات وی کمی درتقابل با سایر سرمایه گذاران قرار دارد.
به عنوان مثال وی قیمت را بهترین شاخص ارزیابی هر سهم دانسته و اعتقاد دارد که هرگز نباید با بازار درافتاد. وی به جای تاکید بر ایجاد تنوع زیاد در سبد به دنبال انتخاب سهام برتر است.
به اعتقاد وی کسب سود سریع مهمترین عامل است و برای همین باید سهام بازنده را سریعاً از سبد خارج کرده و بر سهام برنده افزود.
معیار اونیل برای انتخاب سهام برتر CANSLIM نام دارد که هرحرف آن اول یکی از هفت معیار است که سهم خوب باید تمام هفت ویژگی را با هم داشته باشد :
:C سود شرکت در هر فصل نسبت به فصل سال قبل باید رشد چشمگیر داشته باشد.
:A سود سالانه شرکت باید نسبت به سال از رشد چشمگیری برخوردار باشد.
N :باید محصول و خدمات جدیدی توسط شرکت ارایه شده باشد.
S :عرضه سهام شرکت کم و تقاضا برای آن زیاد باشد.
L : شرکت باید جز پیشگامان صنعت باشد.
I: سهامداران نهادی شرکت باید از آن حمایت کنند.
M : جهت بازار باید در تصمیم گیری ها در نظر گرفته شود.
سایر نکات مهم روش آقای اونیل عبارتند از:
از ارزش گذاری سهام صرف نظر کنید. P/E معیار خوبی برای انتخاب سهام نیست.
به دنبال شرکت هایی باشید که مدیریت شرکت سهام زیادی از آن را دراختیار داشته و بدهی شرکت پایین باشد.
برخلاف نظرموجود،شرکت هایی باید خریداری شوند که به قیمت حداکثر جدیدی دست یافته اند.قیمت شرکتی که به حداقل جدیدی رسیده باز هم پایین خواهد رفت.
مانند یک خرده فروش،سبد خود را مدیریت کنید.سهام کم سود را فروخته و برسهام پرسود بیافزایید.
راهبرد سرمایه گذاری خود را خودکار کنید.قیمت توقف زیان تعیین کرده و هرگز سهام را در قیمت پایین تر از آن نگه ندارید.
به جای سبدی از سهام متوسط به دنبال چند سهام برتر باشید.
@eshghepool
تقریباً همه داستان لاک پشت و خرگوش را شنیده اند، چیزی که شاید ندانید این است که چطور این داستان می تواند یک مثال و یک استعاره تاثیرگذار برای توضیح تفاوت معامله گرهای برنده و بازنده باشد.
شاید شما هم مثل خرگوش که مقدار زیادی هیجان و موفقیت را بعد از شروع مسابقه تجربه میکند، در آغاز معاملات روی اولین حساب معاملاتی خود همچین حسی داشته باشید. غرق در هیجان و رویا باشید. اگرچه باید بگویم به دلیل اینکه هنوز احتمالاً روش ثابت و شیوه مناسبی برای کسب سود ندارید به زودی می بینید که موفقیت زودرس شما جلوی چشمانتان تبخیر می شود و از دست میرود. دقیقاً همان اتفاقی که برای خرگوش می افتد.
لاک پشت بسیار بسیار کندتر از خرگوش است. ولی به دلیل اینکه در حرکت و شیوه حرکت خود ثبات قدم و پیوستگی دارد و احساسی و هیجانی عمل نمی کند، معمولاً همانطور که می دانید این مسابقه را برنده می شود. بنابراین هدف شما به عنوان یک معامله گر، این است که بیشتر شبیه به لاک پشت باشید و از تقلید رفتار خرگوش پرهیز کنید. زیرا این روشی است که به شدت به موفقیت آمیز بودن خرید و فروش های شما در طولانی مدت کمک خواهد کرد.
در داستان عبرت آموز لاک پشت و خرگوش، شخصیت خرگوش این داستان با شروع مسابقه بلافاصله با حرکات تند و سریع و به مسخره گرفتن حرکت آهسته لاک پشت، او را پشت سر میگذارد و لاک پشت مدتی را در گرد و خاک ناشی از حرکت سریع خرگوش در خط آغاز ناچار به طی مسیر به آهستگی می شود. اما شخصیت لاک پشت داستان ما، بدون احساسات و بسیار مطمئن به خودش و تواناییهایش، مسابقه را آهسته آغاز می کند و مسیرش را آرام و پیوسته طی می کند. خرگوش در طول مسیر توسط سایر حیوانات تشویق می شود و هیجانش بیشتر هم می شود. توقف می کند تا به ابراز احساسات تماشاچی ها و طرفدارانش جواب بدهد و همینطور سرعت خود را به رخ آنها بکشد!!
البته همانطور که می دانیم توقف های کوتاه در حین سفرهای تفریحی بسیار خوب و عالی است. ولی متاسفانه برای خرگوش در حین مسابقه همین عدم ثبات قدم و پیوستگی در طی مسیر و فوران احساسات و هیجاناتش و همچنین عدم توانایی در کنترل آنها باعث باخت او به حریف بسیار کندترش می شود. حتی با وجود اینکه خرگوش برتری واضح فیزیکی نسبت به حریفش دارد. لاک پشت شاید نسبت به خرگوش ضعف فیزیکی داشته باشد ولی در همان حالیکه خرگوش در حال تحت تاثیر قرار دادن تماشاگرها و گرفتن ژست های پیروزی با طرفدارانش و یا حتی چرت زدن در طول مسیر است، با همان آهستگی و پیوستگی از حریفش جلو میزند و خرگوش آنقدر مشغول است که بعد از عبور لاک پشت از خط پایان پی می برد که مسابقه را واگذار کرده است .
این داستان به نظرم به خوبی تفاوت های ابتدایی بین معامله گرانی که پیوسته سود میکنند و تریدرهایی که پیوسته در ضرر هستند را توضیح میدهد. معامله گرانی که بدون ثبات قدم و بصورت تصادفی و احساسی خرید و فروش میکنند، کسانی هستند که بصورت پیوسته درگیر زیان هستند و حساب معاملاتی خود را ویران شده می یابند. اینها همان خرگوش داستان ما هستند. اما معامله گرانی که بسیار آهسته و پیوسته و با ثبات مثل لاک پشت در بازه زمانی طولانی تر، مسیر را طی میکنند، هیچوقت مثل خرگوش بالا و پایین های هیجانی و احساسی را تجربه نمی کنند.
@eshghepool
چرخه ساختن و تخریب کردن اقتصاد کشور
هاینریش بل رمان معروفی دارد به نام "بیلیارد در ساعت نه و نیم" .داستان پدربزرگی است که کلیسایی را میسازد. پسرش که کلیسا را تخریب میکند و نوهاش که همان کلیسا را دوباره میسازد. چه داستان عجیبی.
به نظرم چرخه انتخابات در ایران شباهت زیادی با داستان "بیلیارد در ساعت نه ونیم" هاینریش بل دارد. این گونه که؛ معمولا سیاستمداری وارد چرخه انتخابات ما می شود که معتقد است هرآنچه دیگران ساختهاند، از پایه غلط است و باید تخریبش کرد. وقتی قدرت را در دست بگیرد، همه بنیانهای جامعه را تخریب میکند اما قادر نیست بنای جدیدی ایجاد کند.یا اگر بنای جدیدی بسازد،احتمالا به کار هیچ کس نمیآید.به این ترتیب فرد سوم با شعار احیای بنیانهای جامعه میآید و قدرت را در دست میگیرد. هنوز کارش تمام نشده که دیگری میآید و میگوید تو نمیتوانی و من میتوانم.
هرچند داستان ساختن و تخریب کردن معمار و فرزندانش را در رمان هاینریش بل، شبیه چرخه فعلی انتخابات در ایران میدانم اما بیشتر تحت تأثیر سیاستگذاری هایی قرار گرفتهام که خیلی از کشورها از جمله آلمان پس از جنگ برای دوره بازسازی در پیش گرفتند.البته طبیعی است که ایران وارد جنگی نشده اما رقابت های انتخاباتی این دوره،به مثابه یک جنگ، تا امروز خسارت های زیان باری به بنیان های اخلاقی و روانی جامعه ما وارد کرده است.
در واقع،رقابت ها و مناظره های انتخاباتی را به مثابه جنگی تبلیغاتی میدانم که پس از پایان آن،باید دوره بازسازی را در جامعه آغاز کرد.
به همین دلیل معتقدم بازسازی ساختارهای تخریب شده اخلاقی و اجتماعی،باید فراتر از برنامههای یک دولت در دستور کار ارکان مختلف نظام قرار گیرد.
هرکدام از نامزدهای فعلی انتخابات که رئیس جمهور آینده کشور شوند،با صدها علامت سوال در ذهن مردم مواجهند.بسیاری از خط کشی های اخلاقی و بسیاری از اصول دینی و مذهبی ما ودر نهایت، سرمایه اجتماعی کشور در یک ماه گذشته مخدوش شده و دولت آینده ناچار است آنها را بازسازی کند.
ایران ما امروز بی شباهت به آلمان پس از جنگ نیست که نه فقط نیازمند احیای ساختار اقتصادی بود، که نیازداشت بنیانهای اخلاقی و اعتماد به نفس ملیاش را نیز بازسازی کند.
بازاریابی دیجیتال چیست؟
@eshghepool
خدمات بازاریابی دیجیتال به دو بخش تقسیم می شود
1 بازاریابی وب Web Markeing
2 بازاریابی موبایل Mobile Markeing
که هر کدام عناصر و استراتژی های مخصوص به خود را دارند.
1 بازاریابی اینترنتی در محیط وب (وب مارکتینگ) شامل خدمات زیر است:
طراحی وب سایت
گرافیک وب سایت
معماری وب سایت
بازاریابی موتورهای جستجو
تبلیغات کلیکی
بهینه سازی موتورهای جستجو
بازاریابی محتوا
ایمیل مارکتینگ
مدیریت وبلاگ
آنالیز سایت و محتوای وب سایت
بازاریابی رسانه ها و شبکه های اجتماعی
ساخت ترافیک وب سایت
جذب مخاطب سایت
تبدیل مخاطب وب سایت به بازدیدکننده دائمی و مشتری
جذب اطلاعات علاقمندان و بازدیدکنندگان سایت
2 بازاریابی موبایل Mobile Markeing شامل موارد زیر است:
رسانه های اجتماعی(مانند کانالهای تلگرام)
طراحی ساخت اپلیکیشن های کاربردی موبایل برای توسعه کانال های ارتباطی بازاریابی
طراحی موبایل کاتالوگ
طراحی برنامه های ارتباطی و تولید محتوا از طریق موبایل
بازاریابی پیامکی یا (sms marketing)
بازاریابی شبکه های اجتماعی(مانند اینستاگرام)
@eshghepool
رزق چیست؟!
رزق کلمهای است بسیار فراتر از آنچه مردم میدانند. زمانی که خواب هستی و بیدار میشوی رزق است، زیرا بعضیها بیدار نمیشوند...
زمانی که با مشکلی روبهرو میشوی و خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدر و یا مادرت میدهی، این فرصت نیکی کردن، رزق است.
یکباره یاد کسی میافتی که مدتهاست از او بیخبری، دلتنگش شده و جویای حالش میشوی، این رزق است.
رزق واقعی این است، رزق خوبیها. و در آخر همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت، این بزرگترین رزق خداوند است.
زندگیتان پر از رزق باد.
@eshghepool
مواردی از بهترین صنایع برای شروع یک کسب و کار در سال ۲۰۱۷
@eshghepool
برای یافتن صنایعی که توانایی ارائه فرصتهای بزرگ سرمایهگذاری جدید را دارند، مصاحبههایی با کارشناسان انجام شده و همچنین دادههای سرمایهگذاری نیز، مورد بررسی قرار گرفته است.
در ادامه، مواردی که به بهترین نحو این فرصتها را ایجاد میکنند آورده شده است:
1 مدیتیشن و آموزش تمرکز حواس:
افزایش هزینههای شرکتهای بزرگ بر روی برنامه هایی که موجب بهبود تمرکز کارمندان میشود، باعث ترقی یک صنعت شده است بطوریکه شرکت تحقیقاتی IBISWorld در آمریکا دارای ارزش ۱٫۱ میلیارد دلار گردیده است. آموزش مبتنی بر نرمافزار، موقعیت آموزش را برای مخاطبان گستردهتری فراهم میکند.
2 قهوه و چای آماده:
تمایل مصرفکنندگان از میکسها به سمت قهوه و چای آماده در حال تغییر است که تا حد زیادی از نوآوریهای سلامت نشات گرفته است.
طبق گزارشهای انجمن غیر انتفاعی تخصصی مواد غذایی، از سال ۲۰۱۳ تا سال ۲۰۱۵ فروش این نوشیدنیها در ایالات متحده تقریبا سه برابر شده است و در حال حاضر رقمی معادل با ۱۴۳ میلیون دلار دارد.
3 تکنولوژی حرکتی:
این صنعت موقعیت مشارکت های بالقوه ای را برای ایجاد کسب و کارهای نوپایی، پیشنهاد می نماید، که طرفین مشارکت، شرکتهای فنآوری و خودروسازان بزرگی هستند که حتی بر روی خودروهای بدون راننده کارمیکنند. برای مثال شرکت فورد، ۱ میلیارد دلار در شرکت هوش مصنوعی آرگو (که در پیتزبورگ مستقر است) سرمایهگذاری کرده است تا تحقیقاتی را برای توسعه یک ماشین بدون راننده را تا سال ۲۰۲۱ انجام دهند.
4 مراقبت از حیوان خانگی؛
نوآوریهای تکنولوژی در حال تغییر این صنعت هستند بطوریکه در آمریکا دارای ارزش ۶۰ میلیارد دلار است. با توجه به گزارش شرکت IBISWorld در آمریکا در سال ۲۰۱۶، درآمد نظافت و مراقبت شبانه روزی از حیوان خانگی به تنهایی ارزشی نزدیک به ۸ میلیارد دلار داشته است، که سالانه رشد ۷درصد را تا سال ۲۰۲۱ تخمین میزند.
5 مدیریت ساخت و ساز؛
گزارش محقق شرکت CB Insights، بودجه جهانی برای ساده کردن سخت افزار و نرم افزار پروژههای ساختمانی و یا فروش و اجاره تجهیزات ساختوساز، از عدد ۵۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ به عدد ۲۵۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵ افزایش یافته و تحلیلگران میگویند که هنوز هم یک صنعت در حال ظهور است.
6 زیست شناسی مصنوعی؛
بهداشت و نگرانیهای زیست محیطی موجب ایحاد علاقمندیهایی در زمینه مهندسی ژنتیکی دارو، مواد غذایی و سوخت شده است. این امر، یک میدان پر هزینه و فنی است، اما بازده آن میتواند برای شرکتهایی مانند شرکت تولید DNA Twist Bioscience زیاد باشد.
7 بینایی کامپیوتر؛
پیشرفت در حوزه هوش مصنوعی موجب ایجاد شرکتهایی شده است که بر روی تفسیر و عمل براساس دادههای بصری کار میکنند. این فناوری در سال ۲۰۱۶، ۵۲۲ میلیون دلار و ۶۹ معامله را به خود جلب جذب کرده است که می توان از آن در مسائل مربوط به پرورش کودک، شبکههای اجتماعی و تجزیه و تحلیل وب استفاده کرد.
8 فناوری خردهفروشی بهصورت سنتی
کسب و کارهای نوپا به مدرنیزه شدن عملیاتهای فروشگاهی کمک میکند. یکی از نمونههای قابل توجه، شرکت Iconeme مستقر در لندن است، که تکنولوژی تولید کرده است که اطلاعات مربوط به محصول را از مانکنها به گوشیهای هوشمند خریداران مجاور خود ارسال میکند.
شناسایی 3000 نوع باکتری در اسکناسها
✏️مطالعه صورت گرفته توسط محققان دانشگاه نیویورک نشان میدهد، با توجه به دست به دست شدن مداوم پول، اسکناس حامل انواع مختلف باکتری است.
✏️در این مطالعه محققان مواد ژنتیکی موجود بر روی اسکناس یک دلاری را مورد بررسی قرار داده و سه هزار نوع مختلف باکتری را شناسایی کردند که این میزان بسیار بیشتر از تحقیقاتی است که در زیر میکروسکوپ انجام شده بود.
✏️فراوانترین گونه شناسایی شده، عامل بروز آکنه است و سایر باکتریها نیز با زخم معده، ذات الریه، مسمومیت غذایی و عفونت استافیلوککی در ارتباط هستند. برخی از این باکتریها نیز حامل ژنهای مسئول ایجاد مقاومت در برابر آنتیبیوتیک هستند.
✏️به گفته «جین کارلتون» مدیر توالی ژنوم در مرکز ژنومیکس و سیستمهای زیستشناسی دانشگاه نیویورک، نتایج این مطالعه حاکی از رشد میکروبهای خطرناک بر روی اسکناس است که عامل مهمی برای انتقال عفونت در جامعه محسوب می شوند.
@eshghepool
آثار پول پاشی در اقتصاد
@eshghepool
✏️بنابر تعريف فني، ايجاد كسري و تأمين منابع آن از بانك مركزي، به گونه اي كه عملاً يا به دلايل اقتصاد سياسي، امكان يا قصد بازستاندن منابع توزيع شده و كاستن از اثر گسترش پولي آن وجود نداشته باشد، از مصاديق توزيع هليكوپتري پول شمرده مي شود.
✏️ پولپاشي از طريق بانك مركزي در بودجه دولت، به طوري كه امكان بازگرداندن آن وجود نداشته باشد، از مصاديق يك سياست پولي غيرمتعارف به نام "توزيع هليكوپتري" شمرده مي شود.
✏️توزيع هليكوپتري عمدتاً در اقتصادهاي دچار ركود شديد و نرخ بهره پايين و به منظور رونق بخشي به اقتصاد، استفاده يا پيشنهاد مي شود و استفاده از آن براي كشورهاي دچار تورم و با نرخ بهره بالا، با خطرات شديد ارزيابي شده و توصيه نمي شود.
✏️ كشورهايي كه در سيكل هاي چهارگانه سياستهاي موسوم به عوامگرايي قرار داشته اند، در نهايت در معرض آسيب هاي خطرناك پولپاشي، از جمله اَبَرتورم، بحران ارزي و بحران تعهدات، قرار گرفته اند و در نهايت، دسته هاي اسكناسي كه گويي از آسمان پرتاب شده اند، هنگام رسيدن به زمين اقتصاد، تأثيراتي همانند بارش سنگ داشته اند.
✏️ طبق برآورد انجام شده ، در شرايط فعلي اقتصاد ايران، پیش بینی می شود هر پنجاه هزار ميليارد تومان پولپاشي در بودجه دولت (معادل كمي بيش از 50 هزار تومان براي هر ايراني) در سال اول، اثر تورمي معادل افزايش 6.4 درصد داشته باشد و پيش بيني تورم فعلي را از 11.2 درصد كنوني در سال جاري به 17.4 درصد در پايان سال برساند.
*برگرفته از گزارش مرکز پروهشهای مجلس
سه درس مهم که Chris Myers برای یادگرفتنشان تلاش بسیاری کرده است.
آقای Chris Myers موسس کسب و کار نوپای BodeTree که در حوزه مالی است، میباشد.
نکته اول : Focus on the Pain Points
✍️ارزش پیشنهادی شما به مشتریان باید نیازها واقعی مشتریان را حل کند، اگر بر روی مشکلاتی وقت بگذارید که مشتریان هدف شما آن را در اولویت ندارند، مسیرتان اشتباه است.
نکته دوم : Stay lean
✍️به جای اینکه باارزش ترین منابع خود (زمان وانرژی) راصرف پیداکردن سرمایه گذاران کنید، بر روی محصول تمرکز کنید. از روشهای خلاقانه برای جذب اقبال مشتریان و توجه رسانه ها استفاده کنید.
نکته سوم : Don’t follow the herd
✍️فرضیات خودرا به چالش بکشید. برای مثال اگر بخش مشخصی از جامعه را به عنوان مشتریان اولیه خود در نظر گرفته اید و اقبال به محصول نشان نمی دهند به جای تغییر مداوم محصول با چالش کشیدن این بخش از مشتریان، شاید بخشی از مشتریان را پیدا کنید که محصولات ایده آلشان باشد.
@eshghepool
هوش پولساز چیست؟
@eshghepool
هوش پولساز مجموعهای از مهارتهاست که به بدست آوردن پول بیشتر منجر میشود. بخشی از این هوش، ذاتی و بخش مهمی از آن اکتسابی است. بخشهای ذاتی این هوش چندان قابل تغییر نیست مانند «قدرت حافظه»، اما بخشهای اکتسابی آن میتواند به عنوان مهارت فراگرفته شود.
مولفههای اکتسابی هوش پولساز عبارتند از:
1 خیالپردازي
افرادی که خیالپردازی بیشتری دارند احتمال بیشتری وجود دارد بتوانند یک کار و ایده جدید خلق کنند. بسیاری از ایرانیها قدرت خیالپردازی خوبی دارند؛ اما تنها افراد معدودی به آن اهمیت میدهند و بیشتر بیتفاوت از کنار آن میگذرند. حتی بسیاری از افراد آن را چیز بدی میدانند! تفاوت افراد موفق در این است که به خیالپردازیهایشان جامه عمل میپوشانند. .
2 خلاقیت
یکی از مهمترین مولفههای هوش پولساز خلاقیت است. روزگاری برای کسب درآمد بالا چندان به خلاقیت نیاز نبود اما امروزه با افزایش جمعیت و رقابت در زمینههای مختلف شغلی و اجتماعی، نیاز به این ویژگی بیشتر احساس میشود. بیشتر افرادی که در موقعیت شغلی با حقوق ثابت قرار میگیرند، خلاقیت خودشان را از دست میدهند و تنها زمانی انسان وادار به استفاده از قابلیتهای عالی ذهنش میشود که در شرایط سخت قرار بگیرد. .
3 علاقه
اگر به کاری اشتغال دارید که علاقهای به انجام آن ندارید، هماکنون از آن کار دست بکشید!. وقتی از کاری که به آن علاقه ندارید، دست میکشید، تمام انرژیتان صرف یافتن راهی برای یافتن شغل مورد علاقهتان میشود و جالب اینجاست که تمام ذهنتان درگیر این میشود که چه کاری برایتان مناسبتر است. شغل ابزاری استجسارحی رشد کردن انسان، نه فقط یک امنیت مالی سطح پایین برای اسارت انسان.
4 جسارت
این ویژگی افرادی است که ترسهایشان را شناخته و بر آن غلبه کردهاند. ترسها بزرگترین موانع رهایی و پیشرفت انسان هستند. انسانهای بزرگ با ترسهایشان مواجه میشوند و انسانهای ضعیف از آن فرار میکنند.
5 تمرکز
حال که هدفتان را مشخص کردهاید کافی است بر آن متمرکز شوید. مانند ذرهبینی عمل کنید که اشعه خورشید را بر نقطهای جمع و قدرت و حرارت آن را چندین برابر میکند. به عوامل مزاحم اجازه ندهید به ذهنتان وارد شوند. تمام ابزار لازم برای رسیدن به هدفتان را جمعآوری کنید و تا رسیدن به هدف دست از تلاش برندارید. از تجربههایتان پلههایی برای بالارفتن بسازید و هرگز از شکست خود نهراسيد...
فیسبوک به کارآموزهای خود چقدر حقوق می دهد؟
موسسه ای به نام Glassdoor گزارشی در رابطه با بالاترین حقوق های پرداختی به کارآموزان شرکت های فعال در این حوزه منتشر کرده که در این لیست ، با پرداخت مبلغ 8000 دلار در ماه (96 هزار دلار در سال) به کارآموزان خود صدرنشین است.
در واقع شرکت هایی نظیر فیسبوک بیشتر تمایل دارند دانش آموختگان مقطع دکترای استنفورد در رشته هوش مصنوعی برایش کارآموزی کنند و مبلغ پرداختی به این گروه حتی از کارمندان استخدامی آن هم بیشتر است.
@eshghepool
چگونه پسری فقیر توانست
مشهورترین پرورشدهندهی اسب شود
مانتی رابرتز فرزند یک تعلیمدهندهی اسب دورهگرد بود که از اصطبلی به اصطبل دیگر، از مسابقهای به مسابقه دیگر و از مزرعهای به مزرعه دیگر میرفت تا اسبها را آموزش دهد. بنابراین درس خواندن آن پسر در دبیرستان مرتبا با وقفه مواجه میشد. وقتی که سال آخر دبیرستان بود از او خواسته شد تا در یک صفحه بنویسید که در آینده میخواهد چه کاره باشد.
آن شب او هفت صفحه در توصیف هدف خود یعنی داشتن یک مزرعه پرورش اسب نوشت. او درباره رویای خود با تمام جزئیاتش نوشت و حتی یک شکل از یک مزرعه 200 جریبی که در آن محل ساختمانها و اصطبلها و مسیر مسابقه مشخص شده بود کشید. و سپس نقشه یک ساختممان 370 متر مربعی را کشید که در مزرعه 200 جریبی او واقع شده بود.
او تمام آرزوهای خود را در آن پروژه قرار داد و روز بعد آن را به معلم داد. دو روز بعد نوشتههایش به دست خودش بازگشت و در صفحه اول یک F (نمره بسیار پایین) با رنگ قرمز نوشته شده بود. با یک توجه که نوشته بود «بعد از کلاس بیا پیش من». پسر با صفحات حاوی رویاهایش به دیدن معلم خود رفت و از او پرسید چرا نمرهاش F شده است؟
معلم در پاسخ به او گفت این یک رویای غیرواقعی برای پسری در شرایط توست. تو فرزند یک خانواده دورهگرد از یک خانواده سطح پایین هستی! و هیچ سرمایهای نداری، برای داشتن یک مزرعه پرورش اسب مقدار زیادی پول لازم است. تو باید یک زمین و اسبهایی با نژاد اصیل بخری و آنها را تکثیر کنی که همه اینها مقدار زیادی پول لازم دارد. برای انجام چنین کاری هیچ راهی وجود ندارد. پس از آن، معلم اضافه کرد: اگر تو دوباره با واقعگرایی بیشتری این مطالب را بنویسی من هم در نمره تو تجدید نظر میکنم.
پسر به خانه رفت و مدت طولانی در این مورد فکر کرد و از پدرش در این باره کمک خواست ولی پدرش به او گفت ببین پسرم تو باید خودت این کار را تمام کنی و از ذهن خودت کمک بگیری. البته من میدانم که این تصمیم بزرگی برای توست.
بالاخره بعد از یک هفته کلنجار رفتن پسر همان صفحات را بدون هیچ تغییری به معلمش برگرداند و به معلمش گفت تو میتوانی نمره F را برای من نگه داری و من هم رویای خود را برای خودم نگه میدارم.
او اکنون یک مزرعه اسب 200 جریبی دارد و در حالی این داستان را تعریف می کرد که در خانه 370 متر مربعی خود نشسته بود. مانتی ادامه داد: من هنوز آن ورق کاغذها را دارم. او اضافه کرد بهترین قسمت داستان اینجاست که دو تابستان پیش همان معلم دبیرستان 30 دانشآموز خود را به مزرعه اسب من برای یک تور یک هفتهای آورد. وقتی که معلم قدیمی داشت آنجا را ترک میکرد گفت من معلم تو نبودم، بلکه سارق رویای تو بودم. در آن سالها من رویای بچههای زیادی را دزدیدم اما خوشبختانه تو آنقدر عاقل بودی که رویای خود را نگه داری...
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
پشت پرده جنگ های امریکا!؟
دکتر امیرحسین خالقی
@eshghepool
در صد روز اول دولت ترامپ در پنج کشور مختلف تحرکات نظامی جدی داشته است؛ یمن، سوریه، کره شمالی، افغانستان و عراق و گزینه برخورد با ایران هم که همیشه روی میز بوده است. ترامپ به تازگی درخواست افزایش بودجه نظامی 54 میلیارد دلاری کرده است، بد نیست بدانیم این نزدیک به کل بودجه نظامی 66 میلیارد دلاری روسیه است. سه گزینه محتمل برای بالا گرفتن درگیری ها در آینده سوریه، ایران و کره شمالی اند.
چین و روسیه نگران بالا گرفتن تنش ها در شبه جزیره کره اند، اعتقاد چینی ها اینست که امریکا در گذشته و حال از رواج دلار به عنوان ارز جهانی بارها به سود خود استفاده کرده است. استفاده از اسکناس سبز در مبادلات بین المللی و اعتبارهای بانکی منبع درآمد مطمئنی برای دولت امریکا بوده است. به باور چینی ها بعد از آنکه نیکسون استاندارد طلا برای دلار را در سال 1971ملغی کرد، ایالات متحده با ایجاد چرخه های رونق و رکود در میان دیگر کشورهای دارنده دلار، از اوضاع به نفع خود بهره برده است.
گفته اند با توجه به ارز جهانی بودن دلار، امریکا توانسته است از تورم بالا در امان بماند و البته به دلیل پایین نیامدن ارزش آن، دستش برای چاپ و عرضه نامحدود دلار باز نیست، پس اگر برای هزینه هایش نیاز به مقدار بیشتری دلار داشت و ذخیره در دسترس کافی نبود باید چه کند؟
راه آن را هم پیدا کرده اند، صدور اوراق قرضه و برگرداندن دلار به امریکا! به زبان ساده تر از یک طرف دلار چاپ می شود و عرضه می شود از طرف دیگر از طریق اوراق دوباره به اقتصاد امریکا برمی گردد. سه بازار کالا (کمودیتی)، اوراق خزانه و سهام آن دلارهای جدید را دوباره جذب می کنند. این فرایند چاپ دلار، صادر کردن آن به دیگر کشورها و بازیافت دوباره دلارهاست که امپراتوری مالی امریکا را ساخته است و از 19 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی شاید 5 تریلیون آن مربوط به بخش واقعی اقتصاد باشد.
اما یک ترفند دیگر هم نیاز است؛ باید دیگر فرصت های سرمایه گذاری رقیب را پرریسک تر کرد تا افراد به سوی خرید اوراق خزانه بروند که بدون ریسک اند. برای مثال در دهه هفتاد در امریکای لاتین که اقتصاد کشورهای منطقه با توجه به دلار ضعیف رونقی یافته بود، ایالات متحده برای کاهش تورم، نرخ بهره را بالا برد و این باعث شد که سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری جذاب تر، یعنی خرید اوراق خزانه هجوم بیاورند. بحران امریکای لاتین را فراگرفت و بازار سرمایه امریکا به رونق افتاد و بهره هم پایین آمد. در آسیا جنوب شرقی هم اتفاق مشابهی افتاد.
اما از نگاه چینی ها قضیه پیچیده تر است، آنها ادعا می کنند؛ سرنگونی صدام به این دلیل بود که می خواست نفت را به جای دلار با یورو مبادله کند (دیدگاه جنگ های پترو دلار) یا حضور در جنگ یوگسلاوی برای تضعیف یورو بود و گفته اند که با شلیک اولین موشک کروز در کابل، شاخص داو جونز 600 واحد در یک روز بالا رفت!
به اعتقاد چینی ها همین ترفند در چند سال گذشته برای آنها به کار گرفته شد، ولی با توجه به دولتی بودن بانک ها و کنترل خروج سرمایه اثر آن را خنثی کردند و فرار سرمایه جدی صورت نگرفت. همچنین می گویند کره شمالی، سوریه و ایران در خاورمیانه و آسیا پاسیفیک قرار دارند که این دو منطقه صاحب بیشتر مقدار ذخیره دلاری اند و عجیب نیست با بالا گرفتن احتمال جنگ فرار سرمایه اتفاق بیفتد، سرمایه هایی که برای خرید اوراق خزانه امریکا استفاده خواهند شد!
در مورد ادعای چینی ها حرف و حدیث کم نیست، ولی آنها بر پایه تحلیلشان نقشه هایی هم دارند که باید دید، راستی بازار طلا را خوب دنبال کنید!
قتل عام انقلابی گنجشکها به دستور مائو !
شیرزاد عبداللهی
@eshghepool
در جریان برنامه جهش بزرگ در چين، حوزه های حزبی به ️مائو رهبر انقلاب چین گزارش دادند که گنجشکها بخش زیادی از محصولات کشاورزی را می خورند. مائو با جمع بندی نظرات ماموران حزبی ، فرمان قتل عام گنجشکها را صادر کرد و از توده های مردم خواست که به عنوان وظیفه انقلابی گنجشکها را نابود کنند.
معلمان در مدرسه با حرارت دانش آموزان را علیه گنجشکها تحریک و گنجشکها را عامل گرسنگی و کمبود مواد غذایی اعلام می کردند. دانش آموزان مدارس و نظامیان نقش مهمی در این جنبش ایفا کردند. هر دانش آموز به عنوان وظیفه انقلابی روزانه با تیرکمان تعداد معینی گنجشک را شکار می کرد. بچه ها لانه های گنجشکها را ویران و تخم های انها را ازبین می بردند . نظامیان در سراسر کشور با زدن شیپور و طبل مانع نشستن گنجشکها روی شاخه درختان می شدند. گنجشکها روی هوا در اثر خستگی هلاک می شدند و سقوط می کردند.
تقریبا تمام گنجشکها در چند ماه قتل عام شدند و لاشه های آنها با کامیون به حوزه های حزبی منتقل و پس از شمارش به دبیرخانه حزب در پکن گزارش می شد. اما داستان مطابق تئوری انقلابی صدر مائو پیش نرفت! ناگهان سر وکله ملخ ها در مزارع پیدا شد. در غیبت گنجشکها تعادل اکوسیستم به هم خورده بود و جمعیت ملخ ها و دیگر آفات نباتی به صورت انفجاری افزایش یافته بود !
معلوم شد که گنجشکها فقط از دانه غلات تغذیه نمی کردند بلکه حشراتی مانند ملخ ها را هم می خوردند. به دنبال قتل عام گنجشکها ، تولید محصولات کشاورزی به شدت پایین آمد و میلیونها نفر بر اثر گرسنگی مردند. از بالا دستور آمد که گنجشکها را نکشید، اما دیگر گنجشکی باقی نمانده بود! مائو به اشتباه خود اعتراف نکرد. اما تا چندسال یکی از واردات چین از اتحاد شوروی گنجشک زنده بود تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند.
چگونه یک شغل رویایی داشته باشیم؟
@eshghepool
در اینجا قصد داریم شما را با شش استراتژی کاربردی در دنیای امروز برای رشد و تعالی فردی، فرصتهای حرفهای و در نهایت دستیابی به شغلی رویایی آشنا کنیم:
1 ایدههای خود را به اشتراک بگذارید
اشتراکگذاری ایدههای شخصی در دنیای امروز بسیار سادهتر از قبل شده است، و به آسانی محصول یا ایدهی خود را تجاری نموده و از آن کسب منفعت کنید.
2 شبکه خود را توسعه دهید
امروزه با وجود انواع و اقسام شبکههای اجتماعی تمامی افراد تریبونی برای خود دارند که میتوانند از طریق آن به ترویج و تبلیغ خود و خدمات نوآورانهشان بپردازند.
3 از منابع آنلاین به خوبی سود ببرید
این روزها هر کسی خود را به گونهای در عرصهی آنلاین مطرح مینماید، که میتواند یک وبلاگ شخصی، حساب شبکههای اجتماعی یا حتی یک حساب پست الکترونیکی ساده باشد. بدین ترتیب میتوانید بکوشید تا یک ارائهی بسیار خوب از خود را در بستر آنلاین داشته باشید
4 از تجربیات آنلاین خود پول بدست آورید
اگر شما علاقهمند به بستر آنلاین و شبکههای اجتماعی هستید، این حضور آنلاین میتواند از منظر دیگری برای شما کسب پول کند و جالب است بدانید بسیاری از افراد، سازمانها و شرکتها نیازمند همان تخصصهای پیش پا افتادهای هستند که شما دارید!
5 دورکاری یعنی کار کردن در زمانهای دلخواه
امروزه شرکتها ترجیح میدهند با توجه به هزینههای بالای به کارگیری پرسنل تمام وقت، از کارکنان نیمه وقت بهره ببرند. شاید شما هم بتوانید در این زمینه کار خوبی پیدا کنید که بتوان آن را به صورت دورکاری انجام داد.
6 بارور شوید
شرکتهای مختلف به دنبال کارکنان توانمندی هستند که از پس انجام امور آنلاین برآیند؛ پس اگر بتوانید جنبههای مثبت شخصیت خود را به آنها نشان دهید میتوانید با کنار زدن رقبای تحصیل کرده در نهایت کار را از آن خود نمایید. بدین ترتیب خواهید توانست به شغل مورد نظر خود دست پیدا کنید.
نحوه محاسبه هزینه واردات خودروهای سواری
۱- در حال حاضر خودروهای سال ساخت ۲۰۱۷ و ۲۰۱۶ به شرط نو بودن قابل ترخیص هستند
۲- ارزش خودرو شامل قیمت خرید در بندر کشور مبدا (FOB)+ بیمه + کرایه حمل است که اصطلاحا سیف (Cif) گفته می شود
۳- حقوق ورودی خودرو تا سقف ۲۵۰۰ سیسی معادل ۵۵٪ ارزش cif
۴ - حقوق ورودی خودرو تا سقف ۲۰۰۰ سیسی معادل ۴۰٪ ارزش cif
۵- عوارض هلالاحمر معادل ۱٪ حقوق ورودی، مالیات ارزش افزوده معادل ۹٪ از جمع حقوق ورودی و ارزش خودرو و ۵ درصد از ارزش فوب به عنوان عوارض خاص واردات خودرو
۶- هزینه استاندارد معادل ۸ در هزار ارزش cif
۷- جهت پلاک هر خودروی ترخیص شده بنزینی معادل ۴ دستگاه خودرو استقاطی باید از رده خارج شده (هزینه ریالی هر دستگاه ۲,۵۰۰.۰۰۰ تومان)، برای خودروهای هیبریدی فقط یک دستگاه معادل ۲.۵۰۰.۰۰۰ تومان
۸- بر اساس هزینه های اعلامی ۱۰ درصد از ارزش کالا جهت پلاکگذاری مراکز شمارهگذاری (عوارض راهنمایی و رانندگی)
۹- به هنگام شمارهگذاری هزینه نقل و انتقال دارایی (۳٪) از ارزش
۱۰- عوارض شهرداری به هنگام پلاک بسته به نوع خودرو از ۳۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان
کرایه در حوزه خلیجفارس به مقصد بندرعباس به طور متوسط هر خودرو سواری بین ۵۰۰ تا ۷۵۰ دلار آمریکا است و جانبازان و معلولین بر اساس مجوزهای اعلامی به گمرک مشمول معافیت هستند؛ همچنین در قیمت نهایی هزینه انبارداری هم باید در نظر گرفته شود.
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
اشتغال خاکستری
دکتر عبدالحسین ساسان
در جوامع سنتی بسیاری از قراردادهای اجتماعی از طرف قوی تر به طرف ضعیف تر تحمیل می شوند. مثلاً در ازدواج های سنتی هیچ گاه از دختران نمی پرسیدند که آیا مایل به ازدواج با خواستگاران خود هستند یا خیر. حتی بسیاری از دختران شوهر خود را پس از جاری شدن صیغه عقد می دیدند. من شخصاً از چندین زن سالخورده شنیده ام که پس از عقد یا حتی در حجله گاه برای نخستین بار چشمشان به شوهرانشان افتاده بود. حتی بانوی سالخورده ای که در یازده سالگی به خانه ی بخت رفته بود، بارها برای فرزندان و نوادگانش می گفت: وقتی در حجله سراندازم را برداشتند، مردی را دیدم با ریش های حنا بسته، سر تراشیده و قامتی خمیده و تا شده. چنین وضعیتی در جوامع سنتی، حتی در دوران ما نیز یک امر عادی است. من این ازدواج ها را ازدواج های خاکستری می نامم.
نمی دانم چند نفر از میان خوانندگان این نوشتار از این سنت آگاه بودند و چند نفر از خواندن آن شگفت زده شدند. برای شگقت زدگان حرف تازه ای دارم. حرفم این است که حتی در جوامع مدرن کنونی هم ما با اقتصاد شهرها، استان ها و کشورهای خود به همین گونه رفتار می کنیم. ما بدون آن که آگاه شویم که شهرها یا استان های ما به چه صنعتی تمایل دارند، آن ها را دربست در اختیار صنعت یا صنایعی می گذاریم که خودمان می پسندیم؛ و نه صنایعی که آن ها می پسندند. من این گونه تصمیم گیری ها در مورد استقرار صنعت را نیز (اشتغال خاکستری ) می نامم.
در ازدواج خاکستری نه زن خوشبخت می شد و نه مرد . زن خوشبخت نمی شد چون مطلقاً همسر و هم بالین و هم خانه خود را انتخاب نکرده بود و مرد نیز خوشبخت نمی شد، چون با یک زن ناراضی ، دلمرده ، افسرده و درمانده نمی توان خوشبخت بود. حتی اگر او دختر بسیار جوان ، زیبا و خوش اندامی می بود و طبیعی است که فرزندان آن ها نیز نمی توانستند شاد و خوشبخت باشند.
در اشتغال خاکستری نیز نه ( مادر طبیعت ) خوشبخت می شود و نه ( پدر صنعتگر )؛ که کارآفرین، مدیرصنعتی یا سرمایه گذار باشد و نه فرزندان این قرارداد یک طرفه؛ یعنی کارگران و مصرف کنندگان. اشتغال خاکستری، روزگار همه را سیاه می کند. منابع آب شیرین را به نابودی می کشد، مراتع را می خشکاند. باغ ها و بیشه ها را به برهوت تبدیل می کند . کشاورزان شریف و خوشبخت را به کارگران روز مزد و ناآرام بدل می کند؛ سرمایه بانک ها را به باد می دهد و دولت را هم گرفتار و درمانده می سازد.
اشتغال خاکستری چیست؟
اشتغال خاکستری یعنی سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار در زمینه هایی که مزیت نسبی وجود ندارد. مزیت نسبی می تواند از فراوانی معادن، منابع طبیعی، نیروی کار متخصص یا توانمند ، و هر گونه عاملی سرچشمه بگیرد که در مناطق دیگر وجود نداشته باشد، یا به فراوانی و ارزانی یافت نشود.
مزیت نسبی، که در دانش اقتصادی با مدل های پیچیده ای محاسبه می شود، به زبان غیر تخصصی مطلب ساده ای است. مزیت نسبی یعنی هر صنعت یا فعالیتی را که می خواهید، نمی توان به هر شهر و دیاری تحمیل کرد. بلکه باید به آن شهر و دیار هم حق داد که با زبان بی زبانی اش در مورد این قرارداد اقتصادی – اجتماعی سخن بگوید. مزیت نسبی یعنی طبیعت هر شهری حق دارد یار مهربانی تلقی شود که در ازدواج خود با فعالیت های اقتصادی میلش را اظهار کند.
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
چگونه خودمان را معرفی کنیم؟
@eshghepool
از اصول مهم در ارتباطات لبخند و ارتباط چشمی است، پس در ابتدای آشنایی حتماً از این دو ابزار فوق العاده استفاده کنید.
با فرد مقابلتان دست بدهید، البته اگر هم سن شما یا کوچک تر است، برای دست دادن به بزرگترها، مقامات بالاتر، و یا حتی مشتری پیش قدم نشوید.
زمان معرفی اسم و فامیل خودتان، حتماً با صدای رسا این کار را انجام دهید، خیلی اوقات دیده می شود در یک ارتباط دو نفره مخاطب مجبور می شود یکبار دیگر نام فرد را بپرسد. در معرفی های کاری بهتر است سمت خودتان را هم بیان کنید، بعنوان مثال "من حسيني هستم، مدير بازاريابي شرکت XYZ"
اگر فرد دیگری شما را معرفی کرد، بعنوان مثال، دوستتان شما را به همکارش معرفی می کند، حتماً از فرد معرفی کننده (دوستتان) تشکر کنید.
اگر قرار است شما دوستتان (یا هر فرد دیگری) را به مخاطب معرفی کنید، حتماً پیش از معرفی و گفتن نام او، از وی تعریف و تمجید کنید. بعنوان مثال: "ایشون، دوست خوبم و یه مهندس درجه یک برق ، آقای حسینی مدیر و موسس شرکت XYZ هستند". این کار علاوه بر احترام گذاشتن به دوستتان، جایگاه شما را هم نزد دوستتان بالاتر خواهد برد.
پسندیده هست درمعرفی ابتدا کوچک ترها به بزرگ ترها معرفی بشوند. افردای که سن کمتری دارند به فردی که سن بیشتری دارد معرفی می شود. همین امر در محیط کسب وکار هم وجود دارد، ابتدا افرادی که جایگاه پایین تری دارند باید به فردی که رده بالاتری دارد معرفی شود.
کانال تلگرامی ما
@eshghepool