| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
کاری که هر فرد کارآفرین انجام میدهد، معادل کار سه کارمند معمولی است!
یک ضربالمثل معروف وجود دارد که میگوید: «انسانهای جهان به دو دسته تقسیمبندی میشوند: کارآفرینان و مابقی افراد.»
کارآفرینان نوع خاصی از انسانها هستند که صفات خوب و بد زیادی دارند. در ادامه بیشتر به بررسی تفاوت افراد کارآفرین و دیگران میپردازیم.
۱. کارآفرینان کسانی هستند که اهل ریسک هستند و سعی میکنند کارهای خود را با ابتکار عمل پیش ببرند؛ در حالی که افراد معمولی کارهای خود را از راههای اصولی و تکراری انجام میدهند. آنها به صحبتهای دیگران گوش میدهند و تمایلی به رهبری کردن دیگران ندارند. همچنین از موقعیت شغلی ثابت خود لذت میبرند.
۲. در مقایسه با این افراد، کارآفرینان همواره سعی میکنند سنتهای قدیمی را از بین ببرند و کسبوکار جدیدی را از هیچ راهاندازی کنند. این درست همان چیزی است که به آنها انگیزه میدهد.
کارآفرینان ویژگیهای برجستهی دیگر نیز دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند.
۳. اولین ویژگی آنها این است که انعطافپذیرند و بسیار سخت کار میکنند. راهاندازی یک کسبوکار کوچک بسیار انرژی میخواهد و افرادی که تجربهی شخصی دارند یا کسانی را میشناسند که این کار را انجام داده باشند، این موضوع را درک میکنند.
۴. کارآفرینان نقشهای متفاوتی در شرکت دارند. این افراد وظایف متعددی از جمله مدیریت شرکت، بازاریابی و حتی نظارت بر حملونقل را ممکن است تجربه کنند. طبق نظرسنجی که در سایت New York Life صورت گرفت، مشخص شد کاری که هر فرد کارآفرین انجام میدهد، معادل کار سه کارمند معمولی است!
۵. کارآفرینان مانند تکه سنگهایی هستند که به آب پرتاب میشوند و موجهایی زیبا خلق میکنند. اینکه آنها چه کسانی هستند و چه چیزی خلق میکنند، مانند همان موجهای مثبتی است که دیگر مردم جهان را تحت تأثیر قرار میدهد.
اولین موج، کارآفرینی است که کسبوکار جدیدی راهاندازی میکند.
موج دوم مربوط به تیمی است که این فرد میسازد و شغلهایی که برای آنها خلق میکند.
موج سوم مربوط به امور اقتصادی است. این افراد حقوق دریافت میکنند و مالیات میپردازند.
موج آخر الهامبخشی است. فرد کارآفرین و کسبوکارش به یک مثال ملموس تبدیل میشوند و دیگران از فعالیتهای آنها درس میگیرند.
۶. مالکوم گلدول در یکی از کتابهای خود، کارآفرینان را به «اتصالدهندگان» تشبیه کرده است؛ زیرا از نظر او این افراد در مرکز فعالیت قرار دارند و افراد زیادی را میشناسند و سپس آنها را به یکدیگر پیوند میدهند.
اگر کمی به حرف های او دقت کنید متوجه میشوید که درست میگوید. صاحب یک کسبوکار در مرکز فعالیتها قرار گرفته است و به اندازهی سه نفر فعالیت میکند. او مانند چسبی است که همه را در کنار یکدیگر نگه میدارد. او مسئول استخدام کارمندان، بازاریابی، رشد کسبوکار و پرداخت حقوق و دستمزد است و زندگی افراد زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد. همین موضوع باعث میشود که اگر اتفاق غیر منتظرهای برای صاحب کسبوکار بیفتد، همه چیز با خطر روبهرو میشود و هزینهی زیادی برای حفظ و نگهداری آن کسبوکار باید پرداخت شود.
۷. صاحبان کسبوکارهای کوچک میدانند که زندگی افراد زیادی به آنها و فعالیتشان بستگی دارد؛ بنابراین نهایت تلاش خود را انجام میدهند تا از سقوط کسبوکار جلوگیری کنند. این افراد میدانند که انجام دادن کار درست برای کارمندان، در آینده به نفع خودشان خواهد بود. کارمندان خوشحال به معنای مشتریهای راضی خواهند بود و مشتریهای راضی همان مشتریهای وفادار یک برند هستند.
۸. کارآفرینان دوست دارند به آینده بیندیشند و استراتژیهایی پیدا کنند که در راه اثرگذاری مثبت به آنها کمک کند.
۹. یک کارآفرین همیشه میداند که چگونه با انجام دادن کارهایی مانند انرژی و انگیزه دادن به کارمندان و حمایت از مشتریها، روی دیگران تأثیر مثبت بگذارد.
منبع: ENTREPRENEUR
بنفشه نیکبخت، زومیت
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه فرزندانمان را کارآفرین بار بیاوریم نه کارمند ؛
سیستم آموزشی بچه ها را بسمت وکالت و مهندسی و دکتری می برد.
رسانه ها فوتبالیست شدن و هنرمند شدن رو تبلیغ میکنن.
تو خونه همه دنبال اینیم که بچه هامون درس بخونن و تحصیل کرده بشن و...
کجای این آموزش و تربیت به بچه ها یاد میده کارآفرین باشن؟ برای خودشون کسب و کار داشته باشن؟ شرکت تاسیس کنن و صاحب کار باشن؟ تجارت کنن و تاجر بشن؟
تقریبا هیچ جا...
کلا در حال آموزش به بچه هامون هستیم که توی زندگی اصلا ریسک نکنن و کارمند باشن تا توی عافیت زندگی کنن.
چگونه فرزندان را کارآفرین تربیت کنیم؟
۱. پول تو جیبی دادن به بچه ها عادتیه که ذاتا بچه ها رو غیر مستقل و حقوق بگیر بار میاره.
راه حل مناسب به نظر میرسه این باشه که پول تو جیبی بچه ها مشروط بشه به کمکی که به خونواده میکنن و کارهای خلاقانه ای که انجام میدن.
۲. هر شب براشون قصه نخونید.
۴ شب شما قصه بخونید و ۳ شب بخواید اونا برای شما قصه بگن.
کارآفرین باید بتونه سناریو ایجاد کنه و دیگران رو تحت تاثیر قرار بده.
۳. بچه ها رو تشویق کنید جلوی دوستاشون راجع به اسباب بازیهاشون و بازی هایی که بلدن سخنرانی کنن.
یاد بدید که روی بقیه تاثیر بزارن .
۴. اگه جایی مثلا توی رستورانی میرید و خدمات نامناسبی میگیرید به بچه ها یاد بدید که خدمات نامناسب رو تشخیص بدن و بتونن انتقاد کنن.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
بهترین کشورهای جهان برای راهاندازی کسب و کار کدامند؟
بانک جهانی در گزارش "سهولت انجام کسب و کار" به بررسی بهترین و بدترین مکانها برای کارآفرینان پرداخته و مقررات در ۱۰ بخش تاثیرگذار در سهولت راه اندازی یک کسب و کار را بررسی کرده است. این بخشها شامل دریافت برق، مجوز ساخت و ساز، حمایت از سرمایهگذاران اقلیت، پرداخت مالیات، تجارت خارجی، اجرای قراردادها، حل مشکل ناتوانی در پرداخت دیون، ثبت ملک و دریافت اعتبار هستند.
این کشورها عبارتند از:
۱-نیوزیلند(۹۹.۹۶)
این کشور پرداخت مالیات را راحتتر کرده و نرخ مالیات جبران خسارت حوادث را که از سوی کارفرمایان پرداخت می شود، کمتر کرده است.
۲-کانادا(۹۸.۲۳)
کانادا مکان فوقالعاده ای برای آغاز یک کسب و کار است و فرآیند لازم برای این کار تنها ۳۶ ساعت طول می کشد.
۳-هنگکنگ، چین(۹۸.۲۰)
هنگکنگ با کاهش هزینه ثبت کسب و کار، راهاندازی یک شرکت را کم هزینه کرده است.
۴-جمهوری یوگوسلاوی سابق، مقدونیه(۹۸.۱۴)
این کشور با تغییر پروسه رای دادن برای سازمان دهی مجدد برنامهها و فراهم کردن امکان مشارکت بیشتر وام دهندگان، مشکل ناتوانی در پرداخت دیون را برای شرکتها کمتر کرده است.
۵- جمهوری آذربایجان(۹۷.۷۴)
جمهوری آذربایجان روال دریافت یک اتصال برق جدید را با معرفی نقشه ظرفیت برق با موجود بودن انشعاب برق که زمان مورد نیاز برای مشخص کردن نقطه اتصال مشتری جدید را کاهش داده، یکپارچه کرده است.
۶-سنگاپور (۹۶.۴۹)
سنگاپور دریافت مجوز ساخت و ساز را راحتتر کرده و دسترسی آنلاین به خدمات مختلف را بهبود بخشیده است.
۷-استرالیا (۹۶.۴۷)
استرالیا یکی از بهترین نقاط جهان برای دریافت مجوز ساختوساز بوده و از این نظر در رتبه دوم قرار گرفته است.
۸-گرجستان (۹۶.۱۳)
گرجستان حمایتهای سرمایه گذار اقلیت را تحکیم بخشیده، حقوق سهامدار را افزایش داده و ساختارهای مالکیت و کنترل را شفاف کرده است.
۹-ارمنستان (۹۶.۰۷)
ارمنستان دسترسی به اعتبار را با تصویب یک قانون جدید راحتتر کرده است.
۱۰-ایرلند (۹۵.۹۱)
سیستم مالیاتی مناسب شرکتها، ایرلند را پنجمین مکان عالی برای کسب و کار در جهان ساخته و این کشور را در فهرست بانک جهانی در رتبه بالایی قرار داده است.
۱۱-کره جنوبی (۹۵.۸۳)
این کشور که برای اینترنت پرسرعت و دسترسی خوب به فناوری معروف است و عوامل مذکور کمک کرده است کره جنوبی در این فهرست رتبه بالایی داشته باشد.
۱۲-جامائیکا (۹۵.۶۱)
برای راهاندازی یک شرکت در جامائیکا تنها دو پروسه نیاز است که به طور متوسط ۱۰ روز طول میکشد.
۱۳-کوزوو (۹۵.۵۴)
کوزوو با معرفی یک سیستم آنلاین برای ثبت اظهارنامه و پرداخت مالیات بر ارزش افزوده و همچنین مشارکتهای بیمه اجتماعی پرداخت مالیات را راحتتر کرده است. این اقدام همچنین امکان داده هزینه محاسبه مالیات بر درآمد شرکتها کمتر شود.
۱۴-استونی (۹۵.۱۳)
استونی یک مکان مناسب برای راهاندازی یک کسب و کار است و تنها سه روز و نیم طول میکشد تا یک شرکت در این کشور راهاندازی کرد.
۱۵-سوئد (۹۴.۶۴)
سوئد با راحتتر کردن انتقال ملک و معرفی مکانیسمی برای گزارش خطاها در نقشهها، رتبه اش در این فهرست را بهبود بخشیده است.
۱۶-انگلیس (۹۴.۵۸)
سیستم مالیاتی انگلیس برای شرکتها در رتبه ۱۰ قرار گرفته است در حالیکه طبق گزارش بانک جهانی این کشور از نظر حمایتها برای سرمایه گذاران اقلیت، در رتبه ششم قرار گرفته است.
۱۷-بلژیک (۹۴.۴۹)
در حالی که بلژیک برای راهاندازی یک کسب و کار در رتبه بالایی قرار دارد، اما در زمینه ثبت ملک در رتبه ۱۳۱ قرار گرفته است. این پروسه بسیار وقت گیر بوده و به طور متوسط ۵۶ روز طول میکشد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چگونه کسب و کارمان را به گوگل بفروشیم ؟
چند جوان کسب و کار آنلاینی را راهاندازی میکنند و بعد از مدت کوتاهی این کسب و کار توسط یک شرکت بزرگ با رقم بسیار زیادی خریداری میشود و مالکانش را میلیاردر میکند. در دنیای وب این روزها از این دست اتفاقات خیلی شنیده میشود. اما آیا هیچ وقت این سوال را از خودتان پرسیدهاید که چگونه میشود کسب و کار را به یک شرکت بزرگ فروخت؟ گوگل چه نوع شرکتی را ممکن است خریداری کند؟
دیوید لاوی مدیر ارشد بخش توسعه سازمانی گوگل٬ قبل از به استخدام درآمدن در این شرکت٬ ۴ شرکت راهاندازی کرده و آنها را فروخته است. به همین دلیل او میتواند فرد بسیار مناسبی برای پاسخ دادن به سوال "چگونه کسبوکارمان را به گوگل بفروشیم؟ " باشد.
دیوید به عنوان اولین و شاید مهمترین توصیه میگوید: اهداف بزرگی را در سر داشته باشید. زمانی که تصویر بزرگی را در نظر داشته باشید جمع کردن سرمایه لازم٬ استخدام کارمندان متخصص و دست آخر گرفتن پیشنهاد فروش مورد نظرتان بسیار سادهتر خواهد بود.
او میگوید بیشتر مواقع بر روی موضوعات بسیار کوچکی کار کرده است ولی این کار را توصیه نمیکند. " من بر روی موضوع انتخابی خودم متمرکز بودم و این روش٬ روش بسیار سختی است".
گوگل از خرید استعدادها دوری جسته و بیشتر به دنبال خرید شرکتهایی است که افق بزرگتری را در نظر گرفتهاند.
دیوید لویی با اشاره به خرید شرکتهای یوتیوب و آندروئید میگوید: " مالکان این شرکتها کارآفرینان بزرگی بودند که هدف بزرگی را در سر میپروراندند و با گوگل به آن اهداف رسیدند."
در یک شرکت که توسط کارآفرینان اداره میشود٬ مدیران اجرایی انتظار دارند خدمات و امکانات ارائه شده هر روز تغییر کنند. لذا در حرکت به سمت محصولات جدید مانند سرویس ایمیل و واژه پرداز٬ گوگل متوجه تشابهاتی شده است.
در مورد بزرگترین خرید یک سایت اجتماعی که همان خرید یک میلیارد دلاری انستاگرام توسط فیسبوک بود٬ لاوی توضیح میدهد که در گذشته با موسس انستاگرام٬ کوین سیستروم کار کرده است. او در همین ارتباط میگوید مشکل اینجاست که همه این خرید را با خرید یوتیوب توسط گوگل مقایسه میکنند و این در حالی است که ما هدف متفاوتی را از راهاندازی ویدئوی گوگل در نظر داشتیم.
او در ادامه توضیح میدهد که زمانی که شما چنین شرکتی را میخرید٬ با موسسان خلاقی طرف هستید که یا آنها را باور دارید و یا خیر. و زمانی که این موسسین سهامهای خود را دریافت میکنند - و دیگر لازم نیست در شرکت کار کنند- کار به خطر میافتد٬ زیرا آنها همه آنچه را که لازم داشتند دریافت کردهاند.
دیوید در ادامه میگوید از هر ۳ خرید گوگل ۲ عدد از آنها به موفقیت میانجامد. اما مواردی هم از شکست در آنها دیده میشود.
برای مثال میتوان از دنیس کرولی موسس داجبال صحبت کرد. گوگل شرکت داجبال را خرید و آنرا تعطیل کرد. دنیس هم شرکت FourSquare را راهاندازی کرد که موفقیت چشمگیری هم در پی داشت.
از خریدهای موفق گوگل میتوان به خرید آندروئید در سال ۲۰۰۵ ٬ فیدبرنر در سال ۲۰۰۷ ٬ موتورولا موبایلیتی ۲۰۱۱ و یوتیوب در سال ۲۰۰۶ اشاره کرد.
داشتن ایده بزرگ یا ایدهای که بتواند دنیا را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کند میتواند نقطه خوبی برای شروع باشد اما باید برای تحقق آن ایده کاری کرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟
کارمندانی که مثل کارآفرینان فکر می کنند بسیار باانگیزه بوده و توانایی های بسیار خوبی برای حل مسئله دارند. با روش های زیر می توانید طرز فکر کارآفرینانه را در بین کارمندان پرورش دهید:
1 کارمندان را توانمند کنید
توانمندسازی کارمندان، تاثیر مستقیم بر عملکرد شغلی و تاثیر غیرمستقیم بر رضایت و قوه ی ابتکار و نوآوری آنها دارد. با توانمندسازی کارکنان برای تصمیم گیری، بر عهده گرفتن پروژه ها، و حل مسائل، تفکر نوآورانه را ایجاد کنید. منابع و آموزش لازم را به آنها بدهید، سپس آزادشان بگذارید تا بدانند که تیمشان، قابلیت های خود را باور دارد.
2 روابط کارمندان را اولویت بندی کنید
گاهی اوقات زمانی که اصلا انتظارش را ندارید(مثلا در یک گفتگوی خوب یا یک تعامل لذت بخش)، بهترین ایده ها در ذهن انسان جرقه می زنند. حتی وقتی که تیم ایده ها را خوب اجرا نمی کند و زیاد خسته شده است، داشتن روابط کاری مثبت با یکدیگر می تواند به اعضای تیم انرژی بدهد تا به کار خود ادامه بدهند. به اعضای تیم کمک کنید این روابط قوی را در بین خود افزایش دهند.
فعالیت های بعد از کار را که کارمندان در آنها شرکت کرده و یک دیگر را بهتر می شناسند، زمانبندی کنید. با هم ورزش کنید، غذا بخورید، و بازی کنید تا پیوند اعضای تیم با هم قوی و مستحکم گردد.
3 کارمندان را تشویق کنید به خارج از محدوده ی کاری خود قدم بگذارند
وقتی کارمندان هر روز همان وظایف تکراری خودشان را انجام می دهند تفکر روتین و معمولی خود را حفظ خواهند کرد. آنها را تشویق کنید غیر از کارهای روزانه، در پروژه ها هم مشارکت داشته باشند. در این صورت تفکر خلاق آنها پرورش پیدا می کند.
4 میزبانی جلسات پربار طوفان مغزی را بر عهده بگیرید
برای تشویق تفکر خلاق، می توانید جلسات طوفان مغزی برگزار کنید تا چالش های سازمانی را بررسی کرده و اهداف و چشم انداز شرکت را با تمام کارمندان به اشتراک بگذارید.
به طور منظم با کارمندان ملاقات داشته باشید تا به مبادله ی ایده های جدید بپردازید و مطمئن شوید که استراتژی ها در راستای اهداف سازمانی قرار دارند.
5 اجازه دهید کارمندان هویت خود را ابراز کنند
محیط تاثیر زیادی بر تفکر نوآورانه دارد. نظم فیزیکی باعث تفکر معمولی و مرسوم می شود. مثلا کسی که در یک اتاق مرتب قرار دارد انتخاب های سالم تر و سخاوتمندانه ای دارد. ولی اتاق نامرتب، افراد را تشویق می کند آداب و رسوم سنتی و عرف رایج را بشکنند و این هم دقیقا همان مولفه ی کلیدی تفکر نوآورانه می باشد.
همه ی افراد از یک محیط یکسان الهام نمی گیرند، بنابراین تمام فضاهای کاری نباید مشابه هم باشند. هر فضای کاری باید برای یک شخص آماده شده باشد. به کارمندان اجازه دهید فضای کاری خود را هر طور که برایشان الهام بخش است تزئین کنند و با این کار هویت خود را بیان نمایند.
6 اجازه دهید ایده ها کامل شده و به بلوغ برسند
در یک فرایند رشد یا انکوباسیون، تفکر خلاق توسعه یافته و تفکر ناخودآگاه غلبه پیدا می کند. به همین خاطر با تمرکز زیاد روی حل یک مسئله، به ندرت می توان به جواب رسید.
ولی وقتی به کارمندان اجازه داده می شود در مورد یک مسئله به اندازه کافی فکر کنند، آنها زمان کافی خواهند داشت تا ایده ی خود را به رشد رسانده و راه حل موردنیاز را تولید نمایند. گاهی اوقات اکثر ایده های نوآورانه زمان بر هستند. به کارمندان اجازه دهید وقتی با مانعی مواجه می شوند بروند و روی مسائل و چالش های پیچیده تمرکز کنند. با این کار، بعدا به طور غیرمنتظره ای ممکن است راه حل درست به ذهنشان خطور کند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
کتاب هایی که ۱۱ کارآفرین توصیه میکنند
کارآفرینان هوشمند هنگام رشد کسب و کار خودشان از نگرشهای مختلفی الهام میگیرند.
این کار بسیاری ارزشمند است. یکی از سادهترین و موثرترین کارها خواندن کتاب از نویسندگانی با نگرش متفاوت نسبت به شما است.
خواه کتاب جدید، تاریخی یا کاملا علمی باشد. بنیانگذاران موفق کتب مختلفی را در ذهن دارند و مطالعه آن را به هرکسی توصیه میکنند.
در ادامه به ۱۰ عنوان از این کتابها اشاره میکنیم:
1 دنی قهرمان دنیا نوشته رود هالد (Roald Dahl's Danny the Champion of the World)
2 هوش مثبت نوشته شیرزاد چامینه (Positive Intelligence by Shirzad Chamine)
3 تفکر سریع و آهسته (Thinking Fast and Slow by Daniel Kahneman )
4 کاپیتالیزم هوشیارانه (Conscious Capitalism by John Mackey and Rajendra Sisodia)
5 نحوه دوستیابی و اثرگذاری روی بقیه (How to Win Friends and Influence People by Dale Carnegie)
6 کیمیاگر نوشته پائولوکوئیلو
7 نه به بیخوابی (No More Sleepless Nights by Peter Hauri
8 پیچیده در اتفاقات Fooled by Randomness: The Hidden Role) of Chance in Life and in the Markets)
9 از خوب تا عالی (Jim Collins’ book Good to Great: Why Some Companies Make the Leap...And Others Don't)
10 مطالعات چینی (The China Study by Thomas Campbell and T. Colin Campbell)
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
عامل اصلی موفقیت سرمایه گذاران ریسک پذیر
تمام کارآفرینانی که با مفهوم و فرهنگ استارتاپ آشنا هستند الزاما با مفهوم سرمایه گذاران ریسک پذیر یا Venture Capitalists نیز آشنا هستند زیرا نیمی از شکل گیری یک استارتاپ وابسته به وجود و مشارکت سرمایه گذاران ریسک پذیر است. دلیل اینکه چنین نامی را برای این گروه از سرمایه گذاران انتخاب کرده اند، ریسک بالای سرمایه گذاری در یک استارتاپ است به طوریکه در بهترین شرایط اقتصادی، شانس موفقیت یک استارتاپ کمتر از 15% است. این بدان معنی است که از هر 6 مورد سرمایه گذاری فقط یکی از آنها به ثمر می نشیند اما همان یک مورد ممکن است به چنان موفقیتی برسد که ضرر ناشی از سرمایه گذاری در آن 5 مورد نا موفق را به طور کامل جبران کند.
اخیرا موسسه CB Insights که یک موسسه تحقیقاتی در زمینه سرمایه گذاری های ریسک پذیر است، بر اساس آمار و اطلاعات جمع شده از بازار جهانی و با کمک یک نرم افزار تحلیل گر، فهرستی از موفق ترین سرمایه گذاران ریسک پذیر را تهیه کرده است. در تهیه این فهرست TOP 100 که بر اساس عملکرد سرمایه گذاران از سال 2008 تا 2015 تهیه شده است، پارامتر های مختلفی در نظر گرفته شده است از جمله اینکه نسبت برداشت به کاشت یک سرمایه گذار چقدر بوده است.
بعد از تعیین بهترین سرمایه گذاران، سیاست ها و روش های سرمایه گذاری آنها مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه مهم بدست آمد که بیش از دو سوم سرمایه گذاران موفق کسانی بودند که در مرحله early-stage یا اصطلاحا همان مرحله نوزادی بر روی شرکت ها سرمایه گذاری کرده بودند و صبر نکرده بودند تا یک شرکت به مرحله بلوغ برسد تا بر روی آن سرمایه گذاری کنند. به عبارت دیگر، موفق ترین سرمایه گذاران کسانی بودند که رشد یک استارتاپ را پیش بینی کرده بودند نه اینکه رشد آن را در عمل دیده باشند. نکته جالب این است که این موضوع یک تغییر روند را نسبت به قبل از سال 2000 نشان می دهد زیرا در آن دوران سرمایه گذاری های early-stage کمتر از سوی سرمایه گذاران ریسک پذیر مورد توجه قرار می گرفت.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
رابطه تغذیه با کارآفرینی!
شاید در نگاه اول ارتباط خاص و معناداری میان این دو نباشد!
ولی در نوشته ها و خاطراتی که کارآفرینان برترداشته اند، درسهایی وجود داردکه بر تغذیه سالم و دوری از غذاها و عادت های ناسالم غذایی به بهانه های کمبود وقت توصیه شده است.
سبک غذایی زیر باعث بهبود تفکر میشود
قهوه بنوشید اما نه خیلی زیاد!
کافئین معجزه است. اما کافئین در واقع به شما انرژی نمیدهد و بیشتر شبیه یک دارو میباشد. ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیگرم کافئین تاثیر بسیار خوبی برتمرکز وتوانایی تفکر دارد، مصرف بیشتر از این مقدار باعث اضطراب میشود.
شکر زیادی مصرف نکنید.
چون کربوهیدراتهای ساده به زودی هضم میشوند مصرف زیاد شکر باعث میشود گلولز و سطح انرژی خیلی بالا رود و پس از آن به سرعت افت کند که باعث اختلال در عملکرد مغز میشود.
آجیل استفاده کنید.
مغزهای روغنی منبع خوبی از ویتامین ای هست که برای تفکر و جلوگیری از کاهش تمرکز مفید است.
افراط نکنید.
در خواب ، کار و تمرین افراط نکنید.
مواظب باشیم پیروی از افراد موفق باعث شکست ما نشود!
بیل گیتس، ریچارد برانسون و مارک زاکربرگ دانشگاه را رها کردند و میلیاردر شدند!
شما برای موفقیت به مدرسه نیازی ندارید!
برای کارآفرین شدن نباید وقتتان را در کلاس تلف کنید!
کافی است شروع کنید!
این ها مطالبی است که بارها شنیده ایم!
افراد موفق با شرایط و مسیر انتخابی خودشان موفق شده اند ولی انتخاب همان مسیرها توسط دیگران الزاما موفقیت در پی ندارد!
به ازای هر بیل گیتس موفق، هزاران کارآفرین با پروژه های شکست خورده و بدهی های سنگین بانکی و... وجود دارد ولی کسی به آن ها توجه نمی کند.
همه ما از این دست جملات در رسانه ها و شبکه های اجتماعی دیده و یا شنیده ایم:
۸ کاری که هر روز افراد موفق انجام می دهند، ۲۰ عادت زندگی ثروتمندان، استراتژی گوگل یا مایکروسافت در تبلیغات!
شناسایی روش های برندگان و افراد موفق را دوست داریم.
افراد موفق در یک حوزه خاص را بررسی و سعی در یادگیری استراتژی ها و روش های آنان می کنیم ولی این نکته که افراد زیادی همان استراتژی ها و تاکتیک ها را به کار گرفته اند ولی شکست خورده اند را فراموش می کنیم!
در واقع این خطا باعث می شود بیش از حد برای استراتژی ها و تاکتیک های به کارگرفته شده توسط یک فرد موفق (بازمانده) ارزش قائل شویم و ازاین نکته غافل شویم که همان استراتژی ها و تاکتیک ها برای بسیاری از مردم کارایی ندارد!
این گونه است، که افراد موفق باعث شکست ما می شوند.
به این خطا در دانش تصمیم گیری خطای بازماندگی (Survivorship Bias)
می گویند.
فرض کنید که شما میخواهید ويژگی هایی که باعث می شود برخی شرکت ها یا صندوق های سرمایه گذاری، موفق شوند را بدست آورید.
چه می کنید؟ می روید سراغ شرکت های موفق یا صندوق های سرمایه گذاری موفق!
در صورتی که شما باید همه نمونه ها را تحلیل کنید هم موفق ها و هم ناموفق ها را!
چرا این کار را نمی کنیم؟ چون شکست خورده ها دیگر وجود ندارند و اگر هم هستند مشهور نیستند.
بنابراین می رویم سراغ بازمانده ها (همان موفق ها).
ممکن است به یک سری ويژگی هم برسیم اما در واقع این خطا باعث می شود که به اشتباه بیش از حد برای روش های به کارگرفته شده توسط یک شرکت یا صندوق موفق (بازمانده) ارزش قائل شویم و این نکته را فراموش کنیم که همان روش را شرکت ها و صندوق های ورشکسته هم به کار برده اند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
تا حالا می دونستید که میشه کارآفرینان رو به 6 دسته با ویژگی های خاص تقسیم کرد؟
می دونید استیو جابر تو کدوم دسته قرار می گیره؟ بیل گیتس چطور؟
شما در کدامیک از پروفایل های کارآفرینی قرار می گیرید؟ نوآور، نابغه، استراتژیست، رویایی، اواکننده یا ماشین؟ پس از کار با دانشمندان برتر علوم اجتماعی برای بررسی بیش از 30.000 کارآفرین و ربط دادن نتایج به عملکرد واقعی هزاران شرکت، این نتیجه حاصل شد که اکثر کارآفرینان موفق در یکی از این 6 پروفایل قرار می گیرند:
1- اغواکننده: پرشور و مشتاق است و تقریبا هر چیزی را می تواند بفروشد. آنها به شدت بی پروا و هوشیار بوده و اجازه نمی دهند چیزی سر راه آنها قرار بگیرد.
مثال: زیگ زیگلار، ماری کِی اَش
2- نوآور: همواره در حال پیشروی و ماجراجو است. نوآور، دائماً به دنبال به چالش کشیدن ایده های قدیمی بوده و ایده های جدید و غیرمعمول پیدا می کند.
مثال: تونی هسیه، ایوان ویلیامز
3- ماشین: کارها را به سادگی انجام می دهد. استعداد حل مسائل و دستیابی به سطح بالایی از بازدهی را دارد. آنها همیشه کارها را با کیفیت و به سرعت انجام می دهند.
مثال: بیل گیتس، لَری الیسون
4- نابغه: به طور مادرزادی از غریزه کسب و کار برخوردار است. آنها هوش و قیافه فیلسوفانه دارند و مهارت های اجتماعی قدرتمند، آنها را به سوی موفقیت راهنمایی می کند.
مثال: الون ماسک، لَری پِیج
5- استراتژیست: یک متفکر خلاق و ماهر است. استراتژیست، همواره در حال چیدن برنامه بازی است. عادت آنها به تفکر طولانی، باعث موفقیت می شود.
مثال: استیو جابز، مارتا استیوآرت
6- رویایی: ایده های جدید و خلاقانه را با شور و اشتیاق ترکیب کرده و از آن برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند.
مثال: اُپرا وینفری، تد ترنر
۱۰ رمز موفقیت کارآفرینان از زبان جوانترین میلیاردر دنیا
1- صبور باشید
2- عميقاً تمرکز كنيد
3- مهارتهای خود را تقویت کنید
4- جمع و جور بمانید
5- کوچک عمل کنید اما بزرگ فکر کنید
6- اول کاربران خود را بیابید، بعد نگران درآمد باشید
7- موفقیت رد پا برجای میگذارد
8- بفهمید چه چیزهایی کاربردی هستند
9- افزایش تعاملات با دیگران
10- نام محصول باید بیانگر هدفش باشد
۵ راه برای اینکه در صحبت کردن تاثیر گذارتر باشیم:
طرز صحبت کردن کارآفرینان موفق با آدمهای معمولی فرق دارد.
آنها خوب میدانند چطور مُخ دیگران را بزنند و از چه جملاتی استفاده کنند که بیشترین تأثیر را روی مخاطبشان بگذارند. در واقع، رمز موفقیت این افراد در هنر دانستن فن بیان مناسب و متقاعد کردن دیگران است که از مهمترین مهارتهای ارتباطی بهشمار میرود.
در ادامه، با این مطلب ما همراه باشید، تا فقط با ۵ راه ساده به راز و رمز این هنر مسلط شوید و بتوانید در صحبتکردن تاثیرگذارتر باشید.
1. از موضع دانش و قدرت حرف بزنید:
چنانچه با سؤالی مواجه شدید که جوابش را نمیدانید،بهجای اینکه فقط اظهار بیاطلاعی کنید، چیزی بگوییدکه در عوض، کاربلد بودنتان به چشم بیاید.
مثلابگویید:«این موضوع، راست کار علی آقاست، پس بذارید ببینیم نظر علی در مورد این سؤال چیه؟»
این طرز جواب دادن موجب افزایش اعتبار حرفهایِ شما نزد دیگران می شود، چون با این کار نشان میدهید که واقعا سعی دارید به سؤال طرف مقابلتان جواب دهید واینکه خوب میدانید چطوری از تخصص همکارانتان برای رسیدن به جواب کمک بگیرید.
2. همکارانتان را به شرکت در بحث تشویق کنید:
هر وقت به بُنبَست رسیدید، از دیگر اعضای تیم بپرسید: «دیگه چی کار میتونیم بکنیم تا یه قدم بیشتر به راهحل نزدیک شیم؟» به عبارت دیگر، از همتیمیهای خود نظرخواهی کنید و حتی اگر نظرات شان بیراه یا نشدنی بود، باز هم در تبادلنظر با آنها کوتاهی نکنید.
به این ترتیب، دیگران را تشویق کردهاید که در بحث شرکت کنند و هر چه را درذهنشان میگذرد با شما در میان بگذارند.
شاید دانش واستعداد منحصر به فرد یکی از اعضای تیم که میتواند چالشهارا ازدریچه یا زاویه جدیدی ببیند، کمک کند که موانع را کنار بزنید.
3. از ابراز همدردی با دیگران غافل نشوید
به همکارانتا ن نشان دهید که تلاششان را میبینید و قدر زحمات شان را میدانید تا ترغیبشان کنید به قابلیتهایتان ارزش بگذارند و برایتان احترام قائل شوند.
به مشکلات همکارانتان گوش دهید و برای اینکه بفهمند درکشان میکنید، خط فکری خودشان را در صحبتهایتان بازتاب دهید.
همچنین از زبان بدن کمک بگیرید تا در طول مکالمه به طرف مقابل نشان دهید به آنچه میگوید توجه دارید. مثلا کمی به جلو خم شوید و ارتباط چشمیِ مستقیم برقرار کنید تاهمدلی کردنتان بیشتر حس شود.
دیگر اینکه حرفی بزنید که به تقویت رابطهیتان کمک کند، مثلا بگویید: «آره، خیلی چالشی به نظر مییاد» یا «میفهمم چی داری میگی.»
4. اعتمادبهنفس داشته باشید و به دیگران هم اعتمادبهنفس دهید
هر وقت کسی به شما انتقاد کرد، نظراتش را در کمال آرامش بشنوید و حتی اگر نظراتش را قبول ندارید، خیلی مؤدبانه از اینکه دیدگاهش را صادقانه با شما در میان گذاشته تشکر کنید،این واکنش نشان میدهد به خودتان مسلط هستید و از هر بازخوردی که شاید به بهبود عملکرد تان بینجامد، استقبال خواهید کرد. بعلاوه،اینطرز برخورد نشان میدهد به اندازهی کافی، عاقل هستید که بازخوردهای کاربردی را به مرحلهی اجرا درآورید.
همچنین یادتان باشد دیگران را به دلیل نقاط ضعفشان به باد انتقاد نگیرید.درعوض، با تعریف و تمجید های سازنده بکوشید تا روحیهی همکارانتان را تقویت کنید. مثلا بگویید: «خیلی داری کارت رو خوب انجام میدی.» یا مثلا «میدونم که میتونی انجامش بدی.» دیگران با شنیدن این قبیل تأکیدات مثبت ترغیب خواهند شد که نهایت تلاش شان را به کار ببندند.
5. از دستاوردهای همکارانتان قدردانی کنید:
به دستاوردهای سایر همکارانتان اذعان داشته باشید ونشان دهید که برای خدمات همگی آنها ارزش قائل هستید و میخواهید از زحماتشان قدردانی کنید. مثلا در پایان پروژه بگویید:
«این یه تلاش تیمی فوقالعاده بود. مطمئنا بدون شما نمیتونستم از پَسِش بربیام.»
همین دو جمله ی ساده نشانه ی فروتنی، سخاوت، خوشقلبی و سایر خصلتهای مثبتی است که دیگران را ترغیب میکند دوباره با شما همکاری کنند.
همانطور که در مقدمه نیز اشاره کردیم،هنرمتقاعدکردن دیگران یکی ازمهمترین مهارتهای ارتباطی است و تسلط بر آن کمکتان خواهد کرد تا طوری حرف بزنید که اعضای تیم تان را راحتتر و مؤثرتر به سمت هدفی مشترک هدایت کنید.
کلام آخراینکه با رعایت صداقت در گفتار و گشادهرویی در رفتار میتوانید احترام دیگران را جلب کرده و به درجهای برسید که روی اطرافیانتان یا حتی عالم هستی تاثیر مثبت بگذارد.
قوانینی که کارآفرینان موفق شکسته اند:
1- بیرون از جعبه استخدام کنید
ا Kara Goldin مدیر شرکت Hint:
در طول هشت سال گذشته نکته مهمی که آموخته ام این بوده که زمانی که می خواهید محصول و مدل کسب و کار جالب و متفاوتی را ارائه دهید، بهتر است افرادی را برای کار انتخاب کنید که داخل صنعت نیستند. افرادی که تجربه کار در صنعت را داشته اند، روشی ثابت برای توسعه یک برند، عرضه محصول به بازار و فروش محصول دارند. ولی برای ارائه یک محصول خط شکن باید خلاق اندیشید و متفاوت فکر کرد تا موقعیت هایی را دید که بقیه از یافتن آن ها عاجزند. من اغلی شاهد این بوده ام که افرادی که از داخل صنعت هستند قادر به تفکر خلاقانه نیستند.
2 -زمان بندی متغیر تیم
ا Erica Cerulo پدیدآورنده of a kind:
تیم ما هیچ وقت تا قبل از ساعت 10 و نیم صبح فعالیت کاری خود را آغاز نمی کند. ما این تصمیم را به این خاطر گرفته ایم که نیاز به تخصیص صبح به کارهای شخصی و روزانه داشتیم. بعد از تشکیل شرکت چیزی نگذشته بود که متوجه شدیم اغلب اعضای تیم شب ها را تا دیروقت زمان خود را صرف مهمانی می کنند و در صورتی که صبح زود مجبور به حضور در محل کار باشند از انجام تمیزکاری های شخصی و ورزش باز می مانند. همین باعث شد که زمانی متفاوت را برای شروع کار انتخاب کنیم.
3-هرکاری کنید، حتی کارهایی که فکر می کنید در شان تان نیست
ا Chelsea Kocis پدیدآورنده Swerve Fitness
در روزهای شروع کار ما هر کاری می کردیم تا پول نقد ذخیره کنیم و این موضوع بیشتر از هر چیزی به ما کمک کرد تا متوجه بشویم که چقدر می توانیم کارآمدتر عمل کنیم و منجر به احترام بسیار زیاد از سوی مشتریانمان شد. زمانی که می دیدند ما برایشان هرکاری می کنیم و از جان و دل مایه می گذاریم آن ها هم متقابلاً چنین کاری می کردند.
4 -بیخیال شوید!
ا Tracey Noonan مدیرعامل Wicked Good Cupcakes
بیخیال کار شوید و زمانی را صرف کودک و خانواده تان کنید. هرچند ممکن است بسیار علاقه داشته باشید که از نقش مدیرعاملی خود یک لحظه هم دور نشوید، ولی این کار منجر به ساعت های کاری طولانی و طاقت فرسا خواهد شد. گوشی خود را برای چند ساعت خاموش کنید، با این کار به کارآفرین و انسان بهتری تبدیل خواهید شد.
5- تیم را مجبور به توقف کنید
ا Sarah Milstein مدیرعامل و پدیدآورنده Lean Startup Productions
شرکت ما یک کسب و کار توزیع شده است. اغلب ما از خانه و با زمان های کاری متنوع فعالیت می کنیم. ما یک قانون مهم داریم: هیچ ایمیلی در آخرهفته ها و از ساعت 7 به بعد عصر نباید ارسال شود. این کار به اعضای تیم کمک می کند که از کارهای طولانی مدت و خسته کننده اجتناب کنند، نسبت به کاری که می کنند آگاه باشند و ارتباطات معنایی بین خود را حفظ کنند.
6-به نکاتی توجه کنید که کمتر به آنها توجه می شود
اKatrina Lake مدیرعامل Stitch Fix:
بسیاری از شرکت های تجارت الکترونیک به نقاط حساسی که مشتری با آنها در ارتباط است، توجه نمی کنند. برای مثال ارسال مرسوله خود یک فرصت بزرگ به حساب می آید و تجربه کاربری فوق العاده ای به مشتری می دهد. بسیاری از شرکت ها تا جای ممکن می خواهند هزینه های پستی خود را کاهش دهند و این کار منجر به بسته بندی های کثیف و رعایت نکردن برخی جزییات می شود. ما سرمایه گذاری زیادی روی جعبه های بسته بندی و کاغذهایی که محصولات را با استفاده از آن ها به هم میپیچیدیم کردیم. به شکلی که مشتری، بعد از دریافت محصول احساس دریافت هدیه ای زیبا را پیدا می کرد.
7- کسب و کار شما خود شمایید
ا Emily Chase Smith نویسنده:
قوانین جدید کسب و کار ثابت می کند که برای شروع تجارت دیگر یک مدل کسب و کار بزرگ نیاز نداریم بلکه دوستان و اقوام، سرمایه گذاران و مشتریان به خود شما و شخصیت تان بعنوان یک صاحب کسب و کار توجه می کنند. چه چیزی برای گذاشتن روی میز دارید؟ تجربه مناسبی دارید؟ دوست داشتنی هستید؟ و یا حس خوبی را منتقل می کنید؟
کسب و کار در دنیای مدرن کاری نیست که شما می کنید۷ بلکه شخصی است که شما هستید.
8- جلسات بیهوده را کنار بگذارید
ا Luke Knowles مدیرعامل Kinoli Inc:
ما علاقه چندانی به جلسات و دورهمی ها نداریم. تنها جلسه ما بصورت هفتگی و در طی سی دقیقه با حضور همه کارکنان برگزار می شود. جلسات اغلب به چیزی که به دنبال آن هستیم نمی رسند و در بیشتر مواقع زمان شرکت کنندگان آن تلف می شود. ما ترجیح می دهیم به جای اینکه راجع به انجام دادن کارها صحبت کنیم، آن ها را انجام دهیم.
منبع: mashable
زمان شروع کسب و کاری کوچک
روشهای زیادی برای تعریف یک کسب و کار وجود دارد که اکثر آنها را متخصصان آمار حوزه های کسب و کار ارائه کرده اند تا کارآفرینان. هر کسی که کسب و کاری را شروع می کند، الزاماً باید کسب وکاری کوچک را اداره کند. تا زمانی که رویکردها و معیارهای یک کسب وکار – تعداد کارکنان، فروش سالانه، کل داراییها و غیره – مطرحند ، مشکل کارکنان حفظ و توسعه کسب و کارشان است نه شروع آن.
البته طبق گزارش سال ۱۹۹۸ اداره کسب و کارهای کوچک ایالات متحده، «بالغ بر ۷/۹۹ درصد از ۵/۵ میلیون شرکت کارفرما در ایالات متحده، کمتر از ۵۰۰ نفر نیرو داشته اند. علاوه بر این شرکت های کارفرما، حدود ۱۰ میلیون نفر که شغل اصلی شان خودفرما بوده، جزء کسب و کارهای کوچک محسوب می شوند». این ارقام نشانگر وجود کارآفرینان آتی است و نشان می دهد که شما تنها نیستید.
● مزایا
مزایای این امر عبارتند از:
▪ بر آنچه انجام می دهید و نحوه انجام دادن آن کنترل خواهید داشت؛
▪ رییس خود خواهید بود؛
▪ از موفقیت در تلاشهایتان راضی خواهید بود؛
▪ از نیروی خود برای توسعه منافع خودتان استفاده خواهید کرد.
● مشکلات
▪ سرمایه خود یا پولی راکه قرض کرده اید به خطر می اندازید؛
▪ باید با حداقل تعطیلات، ساعات طولانی کار کنید؛
▪ مسئولیت موفقیت یا شکست فقط بر عهده خودتان است؛
▪ امنیت کاری که بابت آن حقوق دریافت می کنید تضمین شده نیست .
فهرست راهنمای اقدام
۱) ببینید چرا می خواهید فردی خودفرما باشید.
از خودتان بپرسید آیا:
▪ واقعاً می خواهید موقعیت خود را تغییر دهید . چرا؛
▪ صرفاً با تغییر شغل، نیازهایتان تامین خواهد شد؛
▪ از حمایت خانواده یا شریکی مطمئن برخوردار هستید؛
▪ خطرهای کاری راکه می خواهید انجام دهید به طور کامل می دانید؛
▪ می توانید در صورت لزوم در خانه کار کنید؛
▪ مهارتها یا تجربه های شما می توانند به ارزش محصولات یا خدماتی که ارایه می کنید، بیفزایند؛
▪ قادر به مواجهه با مشکلات هستید؛
▪ چیزی برای ارایه کردن به مردم دارید که در ازای آن پول از آنها بگیرید.
۲) دارایی ها و تعهدات خود را فهرست کنید.
هر کسی نیازمند سرمایه است. اینکه بتوانید بدون قرض کردن ، کسب و کار خود را به لحاظ مالی تأمین نمایید، به دارایی های فعلی شما بستگی دارد. ارزش خانه، بیمه عمر، پس انداز، حساب بازنشستگی، سهام، داراییهای مادی و دیگر داراییهای شما چقدر است؟ تعهدات مالی شما طی سه تا پنج سال آینده چگونه است؟ چه هزینه ها یی را باید تأمین کنید و چه مسئولیت هایی دارید؟ آیا می توانید دارایی های خود را به پول تبدیل کنید؟ چقدر پول می توانید صرف این کار کنید؟ آیا اعضای خانواده یا دوستان تان حاضر هستند به شما پول یا قرض بدهند؟ آیا ایده کسب و کارتان، توجیه کننده سرمایه گذاری شما است؟ در این مرحله، بهتر است با بانک خود نیز مشورت کنید.
۳) از خودتان بپرسید که چه می خواهید.
واقعاً به دنبال چه هستید؟ آزادی؟ خوشبختی؟ فرصت رهایی از جایی که در آن کار می کنید؟ فرصت سفر، دیدن دیگران یا دنبال کردن دیدگاه مورد نظرتان؟ مسئولیت کمتر؟ مسئولیت بیشتر؟ آیا شما دارای انگیزه ای مثبت (دستیابی به چیزی) هستید یا انگیزه ای منفی (رها شدن از چیزی)؟ لذا نیازهای شما باید واقع بینانه باشند.
۴) محصولات یا خدماتی راکه می خواهید ارایه کنید مشخص سازید.
▪ نقاط ضعف و قوت خود را ارزیابی و اهدافی راکه می خواهید به انها دست یابید مشخص سازید.
▪ هزینه های شروع کسب و کارهای مختلف را بررسی کنید.
▪ در مورد تبدیل شدن به یک مشاور محتاط باشید. آیا دارای تخصص لازم هستید؟
▪ ببینید شرکت ها و دیگر سازمان های موجود در اطراف شما، چه کالاها و خدماتی را از خارج تهیه می کنند.
▪ در مورد اقدام شرکت های دیگردراحتما ل فروش این کالاها تحقیق کنید.
▪ ببینید چگونه می توانید به پیشبرد دید گاههای دیگران کمک کنید یا چگونه می توانید وارد مشارکت با یک شرکت فعال شوید.
▪ روزنامه های منطقه خود را بخوانید – همیشه فرصت ها از پیش بینی نشده ترین و نامعمول ترین اوضاع بروز می کنند.
▪ تغییر در قوانین را بررسی نمایید زیرا ممکن است آنها به شما در انجام دادن بهینه کسب و کارتان کمک کنند.
▪ در مورد تبلیغ پیرامون کسب و کاری که فاقد بودجه لازم برای انجام دادن آن هستید، مراقب باشید.
۵) بازارتان را بررسی کنید.
▪ محصولات یا خدمات شما چه هستند؟
▪ آیا این محصول ، منحصر به فرد است یا محصولات شبیه به آن وجود دارد؟
▪ چه کسی خریدار محصولات و خدمات شما است؟
▪ چرا آنها محصولات شما و نه محصولات دیگران را می خرند؟
▪ چه تعداد از افراد، محصولات و خدمات شما را می خرند؟
▪ آیا بازار ثابت، رو به رشد یا در حال رکود است؟
▪ چه تعداد رقیب دارید؟
▪ صاحبان محصولات و خدمات دیگر ،تا چه حد به قیمت محصولات و خدمات شما حساسیت نشا ن می دهند؟
۶) ساختار قانونی کسب و کارتان را مد نظر قرار دهید.
ممکن است بخواهید به تنهایی عمل کنید و مسئولیت هر جنبه از کسب و کارهمچون ما لیات، بدهی ها و اداره روزمره کسب و کارتان را خودتان بپذیرید.
یک راه، ورود به عرصه مشارکت است. مشارکتها باعث ترکیب مهارتها و تجربه دو یا چند نفر می شوند که دارای کاری یکسانی هستند و فعالیتهایشان را با انعطاف پذیری خوبی مدیریت می کنند. در مورد دعوت از دوستانتان برای پیوستن به کسب و کارتان مراقب باشید. آیا آنها واقعاً شرکای خوبی برای کسب و کارتان هستند؟ آیا به قضاوتهای آنها احترام می گذارید؟ آنها چه چیزی را همراه خود خواهند آورد؟
فرانشیز روش ساده و رایج دیگری برای ایجاد کسب و کارتان از طریق سرمایه گذاری در شاخه ای جدید از یک شرکت معتبر است. شما می توانید از حمایت های خوب آن شرکت و همچنین از مزایای ثابت شده محصولات و خدمات آن بهره مند شوید اما به دلیل توافق در مورد فرانشیز، این مزایا محدود هستند و شما خودتان را متعهد می سازید طبق سیاستها و روشهای دیگران عمل کنید. قبل از انعقاد چنین قراردادی، خوب در مورد ابعاد مختلف آن فکرکنید.
ایجاد شبکه با انجمن های کسب و کار، روشی غیررسمی است که به موجب آن می توانید بر شرکت خود کنترل داشته باشید اما مجبور هستید برای تقسیم هزینه ها همچون هزینه های بازاریابی یا فروش، مرتباً به ایجاد ارتباط با دیگران بپردازید. این روش هیچ گونه مبنای قانونی ندارد و به اعتماد میان طرفین بستگی دارد(مگر اینکه قراردادهای خاصی با این انجمنها منعقد کنید). ایجاد شبکه باعث می شود که شما به تعداد بیشتری از مشتریان دسترسی داشته باشید و سرعت رشد کسب و کارتان را بالا ببرید. البته باید آماده انجام دادن همه تعهدات خویش باشید.
۷) توانایی های مدیریتی خود را بیازمایید.
اداره یک کسب و کار، کاری بسیار پر فشارواسترس زا است. وضع خود را طبق معیارهای زیر بسنجید (به سوالات از ۱ تا ۵ نمره دهید):
▪ من فردی منظم هستم.
▪ اجازه نمی دهم انحرافی رخ دهد.
▪ من از حمایت کامل خانواده برخوردارم.
▪ می توانم از عهده فشار کاری برآیم.
▪ می توانم در صورت لزوم، هفت روز هفته کار کنم.
▪ می توانم با دیگران کار کنم و در آنها ایجاد انگیزه نمایم.
▪ می توانم در صورت لزوم به سرعت تصمیم گیری نمایم.
▪ در موقعیتهای سخت، قادر به تحمل کردن هستم.
▪ می توانم از اشتباهات درس بگیرم و مشاوره بدهم.
▪ فردی صبور هستم و انتظار نتایجی سریع را ندارم.
▪ من فردی سالم، مشتاق و آگاه از خطرها هستم.
▪ اهداف خاصی دارم همچون نیاز به مراقبت از خودم و خانواده ام.
اگر امتیاز خوبی کسب نمی کنید (باید در هر سوال حداقل نمره ۳ بگیرید)، نگاه دیگری به دلایل خود برای شروع کسب و کارتان بیندازید.
۸) یک طرح کسب و کار بنویسید.
شما تصمیم گرفته اید تا پیشرفت کنید. کتب، وب سایتها و دوره های متعددی وجود دارند که به شما در نگارش یک طرح جامع کسب و کار کمک می کنند. دفتر اداره کسب و کارهای کوچک منطقه شما یا مرکز توسعه کسب و کارهای کوچک می توانند به شما کمک کنند. اگر در نزدیک یک دانشکده بازرگانی هستید، دانشجویان یا استادان آنها نیز می توانند به شما کمک کنند. حسابرسان، وکلا و بانکها نیز منبع خوبی برای مشورت هستند.
منبع : گروه مترجمان میثاق مدیران
رویکرد ویژگی های شخصیتی کارآفرینان
در سال های اخیر به نقش کارآفرینان در تسهیل توسعه اقتصادی جهانی توجه ویژه ای شده است . برای مثال بر اساس مطالعات انجام شده در برخی از کشورها، 90 درصد رشد استخدامها از بخش کارآفرینانه اقتصادی ناشی شده است . همچنین پژوهشی نشان داده است که بین کارآفرینی و رشد اقتصادی رابطه همبستگی مثبت با شدت 70 درصد وجود دارد.
از این رو اکثر صاحبنظران در مورد اهمیت نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی توافق نظر دارند. تجربه موفق کشورهای صنعتی در توجه به کارآفرینی باعث شد که کشورهای در حال توسعه نظیر مالزی، سنگاپور و کره جنوبی سعی کنند تا با الگو گیری از آنها اقدام به توسعه و ترویج کارآفرینی نمایند . حتی کشورهایی نظیر هندوستان و پاکستان نیز با درک اهمیت این مقوله در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعیشان به کارآفرینی روی آورده اند .
توسعه و ترویج کارآفرینی در یک کشور نیازمند اقدامات همه جانبه و هماهنگی در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی و حتی فردی است . حمایت های مالی از کارآفرینان، تشویق صنعتگران موفق، حمایت از فعالیت ها و موسسات نوپا، بستر سازی برای تسهیل تعاملات تجاری، اصلاح در قانون تجارت، ثبات قوانین تجاری و بازرگانی، تلاش در حفظ امنیت سرمایه گذاری، تدوین سیستم های آموزشی متناسب با نیازهای کسب و کار، و نظایر اینها، اقداماتی هستند که در این راستا باید انجام پذیرند .
یکی از اقدامات اساسی زمینه ای در این راستا شناسایی افراد کارآفرین و نیز شناسایی کسانی است که ظرفیت های کارآفرینی در آنها وجود دارد. شناسایی این افراد می تواند به سیستم آموزشی کمک کند تا افرادی را برای ورود به موسسات آموزش کارآفرینی انتخاب کند که قابلیتهای بیشتری برای کارآفرین شدن داشته باشند، یا در اعطای مجوزهای قانونی اولویت به افراد کارآفرین داده شود یا هنگام آزمونهای مختلف به ظرفیتهای کارآفرینانه افراد توجه شده و برنامه ریزی ها براساس آنها صورت پذیرد.(کردنائیج،1386)
ویژگیهای کلیدی شخصیتی کارآفرینان:
1.کانون کنترل
کانون کنترل به عنوان یکی از ویژگی های شخصیتی از موضوعات مهم مورد مطالعه در رشته مدیریت سازمانی است که بر بسیاری از جنبه های رفتاری کارکنان و مدیران تاثیر گذار است. به عنوان مثال افراد دارای کانون کنترل بیرونی از ویژگی هایی مانند مسولیت پذیری کم، غیر منطقی بودن در برابر حوادث و علل رویدادها، رضایت شغلی پایین، نرخ غیبت بالا و احساس بیگانگی نسبت به محیط کار، عدم اعتماد به دیگران، انگیزش کم، اعتماد به نفس پایین و نظایر اینها برخوردارند. در صورتی که افراد دارای کانون کنترل درونی از مسولیت پذیری بالا، سلامت و بهداشت روانی بیشتر، تمایل به همکاری با دیگران و اعتماد به آنان، میل به پیشرفت و اعتماد به نفس زیاد تر بهره مندند. به طور کلی کانون کنترل عبارت است از این که شخص چگونه منبع نتایج مثبت یا منفی را به خود یا دیگران نسبت می دهد(محمد هادی،1379).
کانون کنترل به سه قسمت تقسیم میشود:
1-1.کنترل درونی:
کنترل درونی بدین معنی است که شخص رویداد خاصی را ناشی از رفتار یا ویژگی های نسبتا پایدار خود می داند(اتیکنسون و همکاران،1369). به عبارت دیگر کانون کنترل درونی به این معناست که تقویت و تنبیه های شخصی حامل تلاش ورای کنترل او است(لیبرت و اسپیلبگر،1375)
1-2.کنترل بیرونی:
کنترل بیرونی به این معناست که شخص نوعی تقویت مثبت یا منفی را که به دنبال رفتار خاصی آمده، معلول رفتار خود ندانسته، بلکه آن را نتیجه تصادف و اتفاق و شانس تلقی می کند یا آن را به نفوذ افراد قدرتمند نسبت می دهد و با پیش کشیدن عامل محیطی، امکان پیش بینی آن را نفی می کند(اتیکنسون و همکاران،1369). بنابراین اگر مکان کنترل را بر روی یک پیوستار تصور کنیم در یک طرف پیوستار مکان کنترل، درون گرایان قرار می گیرند که معتقدند پیشامدهایی که با آن مواجه می شوند اساساً از اعمال خودشان سرچشمه می گیرد و در انتهای دیگر پیوستار، برون گرایان هستند که معتقدند بیشتر چیزهایی که برایشان اتفاق می افتد نتیجه ای از علل خارجی و فراسوی کنترل مستقیم آنهاست.
کانون کنترل درونی با واقع بینی، شناخت و منطقی بودن همراه است در حالی که کانون کنترل بیرونی احساساتی بودن، عدم شناخت و غیر منطقی بودن در برابر حوادث یا علل رفتارها را به همراه دارد(کریمی،1370).
افراد دارای منبع درونی کنترل معتقدند که روندد مثبت زندگی در نتیجه نقشه ریزی دقیق و کوشش پی گیر خود آنها به دست می آید . در صورتی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی بین رفتار خود و رویدادها چگونگی رابطه علت و معلولی را نمی بینند و برای کوشش های خود ارزش قایل نمی شوند. آنها به کنترل زندگی خود به دست خویش در حال و آینده چندان ایمانی ندارند. در مقابل کسانی که معتقد به منبع درونی کنترل هستند بر این باورند که کنترل زندگی خود را شخصاً در دست دارند و برای مهارت ها و توانایی های خود ارزش قائل می شوند( بال، 1373).
1-3.کنترل درونی - بیرونی:
هنگامی که فرد از بعد کنترل درونی و از بعد کنترل بیرونی وضعیت متوسط داشته باشد، داری این نوع کانون کنترل است(اتیکنسون و همکاران،1369).
2. خلاقیت :
صاحبنظران روانشناسی و مدیریت، هر کدام به نحوی در مورد اندیشیدن خلاق سخن گفته اند. توجیه روانکاوان از اندیشیدن آفریننده، متکی بر جنبه های ناهشیار اندیشیدن است. فروید(1959)، اندیشیدن خلاق را نوعی رویای روز یا خیال بافی می داند که در آن، ذهن فرآیندهای ثانوی را کنار می گذارد و به فرآیندهای ابتدایی (اصلی) رو میآورد. همان تفکر دوره کودکی که در آن عروسک بیجان صاحب شخصیت و تمایلات یک آدم واقعی است و تکه چوبی به راحتی یک اسب تلقی میشود. اما در مورد بزرگسالان خلاق، حوزه عمل فرایند ابتدایی ذهن به واقعیت محک زده میشود.در مکتب رفتار گرایان(برای مثال مدینک،1964،1962) آفرینندگی چیزی جز تکوین تداعی بین محرک ها و پاسخ های دور از هم نیست. بر مبنای نظریه آزمون های تداعی بعید برای اندازه گیری استعداد آفرینندگی تهیه شده است.گاهی هم سعی شده است که رفتار خلاق بر طبق الگوی شرطی شدن ابزاری توجیه شود. به همین اساس فرد خلاق در برابر رفتارهای خلاق با پاداش روبه رو میشود و به تدریج اندیشه و نیروی او در مسیر رفتار های خلاق متمرکز میشود(براهنی،1366).
ویژگی اساسی این شیوه اندیشیدن آن است که فرد به طور گسترده به محیط توجه کرده ودرباره آن می اندیشد و حذف و سانسور شناختی در افراد خلاق کمتر صورت می گیرد (امید،1358).
جرسیلد (JERSILD) می گوید تصورات،اساس و پایه خلاقیت است و کودک به جای آن که محدود به محسوسات دنیای خود شود با توسعه دامنه تصوراتش دنیایی از شگفتی بر روی او باز خواهد شد.
گلندر (GOLDNER) بر خلاف کسانی که خلاقیت را مترادف تفکر غیر واقعی تلقی کرده اند ان را به عنوان یک سازمان ادراکی،تصوری معتبر معرفی میکند.
گیلفود (GUILFOLD)به دو نوع نفکر همگرا و واگرا اشاره می کند. تفکر همگرا در جهت یک راه حل صحیح که به وسیله وقایع تعیین شده است،هدایت میشود ولی تفکر واگرا که مترادف با نفکر خلاق است تفکری است که در جهات مختلف سوق پیدا میکند. البته بروز این تفکر خلاق در آدمی می تواند متاثر از عوامل مختلفی باشد.
2-1. عوامل موثر در خلاقیت
مهمترین عوامل موثر در خلاقیت افراد عبارتد از (امید1358):
2-الف. جنسیت: درمورد جنسیت چنین گفته میشود که پسرها نسبت به دخترها به ویژه در دوره کودکی خلاقیت بیشتری از خود نشان می دهند. قسمت عمده این اختلاف ناشی از روش های متفاوت تربیتی است که نسبت به آنها اعمال میشود و با نشان دادن ابتکار و استعداد بیشتر مورد تشویق والدین و معلمان قرار می گیرند.
2-ب. موقعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده: در مورد وضع اقتصادی، اجتماعی بچه هایی که دارای طبقات اجتماعی – اقتصادی بالا هستند به خلاقیت تمایل بیشتری دارند تا یچه های طبقات پایین. در اکثر موارد گروه اول کودکان خود را با روش های دموکرانیک پرورش می دهند، در حالی که گروه دوم روش سخت گیری را اعمال میکنند.
2-ج. ترتیب تولد فرد: در مورد ترتیب تولد چنین گزارش شده است:بچههایی که بعد از بچه اولمتولد شده اند،معمولا خلاقیت بیشتری نسبت به بچه های اول دارند و این نتیجه این طور توجیه شده است که بچه های اول تحت فشار بیشتری جهت مطابقت با انتظارات والدین قرار می گیرند تا بچه هایی که بعد از او متولد می شوند.
2-د. وسعت خانواده: بچه هایی که در خانواده های کوچک پرورش یافته اند اگر از لحاظ سایر عوامل مساوی باشند خلاق تر از بچه هایی هستند که از خانواده های بزرگ هستند.در خانوائه های بزرگ،تعلیم و تربیت اطاعت طلبانه و فقدان اوضاع اقتصادی اجتماعی مطلوب و بیشتر محروم کننده است و با رشد خلاقیت منافات دارد.
2-ه. تاثیرات محیطی شهری: با توجه به نتایج به دست آمده ،کودکان شهری درمقایسه با کودکان روستایی تمایل بیشتری به خلاقیت دارند.تربیت اطاعت طلبانه در خانواده های روستایی در مقایسه با محیط شهری محرک های کمتری را برای ایجاد خلاقیت عرضه می دارد.
به منظور بررسی نظریه های بیان شده تحقیقات متعددی از طریق مطالعه وضع زندگی مشاهیر و دانشمندان بزرگ به عنوان افراد خلاق و از طریق مقایسه شرایطی که گروهای تجربی خلاق و غیر خلاق درآن پرورش یافته اند صورت گرفته است از جمله تحقیقی که به وسیله روRoe) 1935) در زمینه خصوصیات افراد خلاق صورت گرفته است.
تصویر رو از افراد خلاق به این شرح است : نخستین کودک یک خانواده طبقه متوسط حرفه ای (قاضی، معلم یا پزشک) است که در کودکی طفلی بیمارگون بوده و شاید یکی از والدین خود را از دست داده است وبهره هوشی بسیار بالا دارد(براهنی،1366).
نتایج تحقیق مک کنیون (Me-kanion) نشان داد که افراد خلاق به طور گروهی از سطح هوش بسیار بالایی برخوردارند،قدرت تخیل قوی دارند،فردگرا و مستقل وخود پیروند وبه رفتار خود مسلط هستند.
اسپیرینگر و ویزبرگ در تحقیق خود دریافتند مادرانی که به اجبار تمایل بیشتر داشتند و فرزندان خود را موظف به انجام کار می دانستند کمتر دارای فرزندان خلاق بودند.
همچنین تحقیقات گترلز و جکسون(1992) نشان داد که کودکان واگرا از هر نظر مخالف عرف و عادت بودند.این کودکان کمتر از کودکان همگرا مورد قبول هم کلاسان یا معلمان خود بودند(براهنی،1366).
3. تحمل ابهام :
قدرت تحمل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامه حیات با دانش ناقص درباره محیط و تمایل به آغاز فعالیتی مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفق خواهد شد یا خیر. به نظر می رسد که کارآفرینان به مراتب بیش از مدیران شرکت ها قدرت تحمل ابهام را داشته باشند، کارآفرینان بدون اینکه احساس تهدید یا ناراحتی کنند قادرند به طور اثر بخش با شرایط و اطلاعات مبهم، ناقص، غیر قطعی، سازمان نیافته و غیر شفاف روبرو شوند و ضمن رفع ابهامات، آنها را به نفع خود تغییر دهند. در واقع ابهام سبب انگیزش آنها میشود (احمدپور ، 1378).
کورتاکو و هاجتس در زمینه تحمل ابهام این گونه مطرح میکنندکه کارآفرینان در شروع کار با عدم قطعیت و تغییرات مداوم رو به رو هستند که منجر به ابهام و استرس در تمام جنبه های کارآفرینی میشود. کارآفرینان موفق عاشق هیجان هایی مانند ابهام هستند، امنیت شغلی و امثال آن برای آنها مهم نیست.
فرای در این رابطه معتقد است که تحمل ابهام، پذیرش عدم قطعیت به عنوان یک هنجار در زندگی است. یعنی توانایی زندگی با حداقل دانش در مورد محیط. در واقع کار کارآفرینان شروع یک کسب و کار بدون اطمینان لازم در مورد موفقیت یا عدم موفقیت، عکس العمل رقبا، یا منابع مورد نیاز است. حتی بعضی از کارآفرینان تمایل دارند موقعیت های عدم قطعیت را با دانش جزیی تجربه کنند. کارآفرینان از مدیران بنگاه های بزرگ بیشتر تحمل ابهام دارند. در مقابل، مدیران به محیط ساختار یافته با اطلاعات کافی از محیط تمایل دارند. کارآفرینان نیازی به قطعیت ندارند، زیرا آموخته اند که موقعیت محیط مطمئن حاوی تمام جواب لازم نیست. تحمل ابهام امری مفید و ضروری برای کارآفرینان است.
وریسون (1998) در رابطه با تحمل ابهام می گوید : یکی از ویژگی های محیط کارآفرینی ابهام، عدم ثبات و فقدان دانش پایه ای کافی است. برای بسیاری از افراد غیر کارآفرین چنین محیطی غیر قابل پذیرش است.
بودنر (1962) تحمل ابهام را به صورت تمایل به پذیرش موقعیت های مبهم به عنوان منبع تهدید معرفی می کند. افرادی که از نظر تحمل ابهام در سطح پایینی قرار دارند از موقعیت های سازمان نیافته و نامطمئن و سخت دوری میکنند. سطح مشخصی از تحمل ابهام برای موفقیت سازمانی مفید است. زیرا حوادث سازمانی اکثر اوقات بدون ساختار و نامطمئن هستند. از این رو، موفقیت سازمانی نیازمند تمایل و توانایی سازگاری با عدم قطعیت است.
این ویژگی با سایر ویژگی های کارآفرین ارتباط دارد. برای مثال، تحمل ابهام با خلاقیت و توانایی تولید ایده های بیشتر از طریق سیال سازی ذهن مرتبط است. یعنی توانایی ایده پردازی و نوآوری نیازمند برخورداری از ویژگی تحمل ابهام است. بر همین اساس نتایج تحقیقات نشان می دهد که افراد دارای تحمل ابهام تحت شرایط یکسان، ریسک بالاتری را می پذیرند. (کردنائیج،1386)
4. ریسک پذیری :
خطر پذیری به حالتی گفته میشود که فرد برای انجام کاری یا پذیرش مسئولیتی که احتمال شکست در آن وجود دارد، اعلام آمادگی می کند. خطر کردن ممکن است به آگاهی فرد از موضوع بستگی نداشته باشد و حتی فرد از نتایج و پیامدهای احتمالی آن نیز بی اطلاع باشد. ارنستو اشمیت به عنوان یک فرد کارآفرین در مورد خطر پذیری خود میگوید : هنگامی که شغلم را به عنوان عضو گروه بُستون رها کردم، برای چهار ماه هیچ درآمدی نداشتم. برای راه اندازی کسب و کار خود باید پول قرض میکردم و نیز خانه ام را می فروختم. من آماده بودم که خود را به پرتگاه برسانم ( برنز،2001).
خطر کردن به شخصیت فرد و به نتایج کارهایی که فرد در گذشته یا حال به دست آورده است، بستگی دارد. کارآفرینان اعتدال در خطر پذیری را ترجیح می دهند یعنی موقعیتی را که در آن نه موفقیت حتمی وجود دارد و نه شکست حتمی.
هنگامی که از ریسک بحث میشود، باید به تفاوت های بین ریسک مطلق و ریسک متناسب و معتدل توجه کرد. در ریسک مطلق، بر خلاف ریسک معتدل، فرد خطر پذیر هیچ احتمالی برای موفقیت ندارد. اما ریسک معتدل شامل فعالیت هایی هستند که مهارت و کوشش شخص در آن نقش اصلی را ایفا می کند. ممکن است در آن فعالیت ها شانس و اقبال هم نقشی داشته باشد اما تاثیر شانس به واسطه مهارت و تلاش فرد به حداقل میرسد و نتیجه کار جزء مسئولیت های شخص محسوب میشود. به عبارت دیگر کارآفرینان از خطر استقبال میکنند، در صورتی که آن حساب شده باشد. این افراد مسئولیت هایی را که در آن هیچ گونه امکان موفقیتی وجود نداشته باشد، تقبل نمیکنند. لزوم پذیرش خطر در این زمینه جرأت است، یعنی افراد با جرأت بیشتر خطر میکنند تا افرادی که این خصیصه در آنها پایین است. خطر پذیری ویژگی ذاتی صرف نیست بلکه محیط در پرورش آن نقش اساسی دارد. خطر پذیری از یک طرف به ویژگیهای شخصیتی افراد از قبیل کانون کنترل درونی، عزت نفس، ابراز وجود و غیره و از طرف دیگر به امکاناتی که محیط در اختیار افراد می گذارد از قبیل تشویق و ترغیب والدین (شیوه فرزند پروری)، مربیان و مسئولان و حمایت دولت و غیره بستگی دارد.
5. نیاز به موفقیت یا توفیق طلبی:
انگیزه موفقیت به عنوان تمایل فرد به کسب هدف براساس مجموعه ای از استاندارها است. توفیق طلبی، بیانگر گرایش همه جانبه به ارزیابی عملکرد خود با توجه به عالی ترین معیارها،تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکردهمراه است(ماسن،1370).
هر چند به طور عمومی از این اصطلاح زیاد استفاده میشودولی اغلب آن برای همگان به طور یکسان قابل فهم نیست.مهمترین تعاریفی که از نیاز توفیق طلبی شده است عبارتند از انگیزه ای است که شخص را به فعالیت و انجام دادن کامل یک کار وادار می کند واو بدین وسیله می خواهد در دیگران اثر بگذارد(شعاری نژاد،1364).
همان طور که در تعاریف انگیزش پیشرفت مشاهده میشود، تعریف عملیاتی قابل توافق برای این مفهوم دشوار است ودلیل ان نیز ناشی از ماهیت انگیزش پیشرفت است.نخستین خصیصه انگیزه پیشرفت این است که معمولا استاندارد جالبی برای این موقعیت به کار میرود و آن ارزیابی عمل بر حسب کیفیت است.
خصیصه دیگر موقعیت پسشرفت این است که نتیجه اغلب مبهم است و آنچه که بیشتر بیان میشود این است با حد مشخصی از تلاش در گذشته چه چیزی انجام می شد یا به صورت عادت انجام میشود.سرانجام انگیزه پیشرفت اشاره می کند که یک شخص به واسطه تلاش خودش چه می تواند انجام دهد.به طور کلی وقتی انگیزش پیشرفت به کار می رود تمرکز بر این است که چطور شخص به چنین موقعیت هایی پاسخ می دهد. در مجموع برای انگیزش پیشرفت عناصری را در نظر گرفته اند که در ارزیابی ها به همین عناصر امتیاز داده میشود.
منابع و مآخذ
اگرخدا و معلم(مرشد)درکنار هم ایستاده باشند،دانش آموز درابتدا باید به کدام یک از این دو احترام بگذارد؟طبق فرهنگ هندوها دانش آموز باید به معلم احترام بگذارد،زیرا که بدون راهنمایی و کمک او دانش آموز نمی تواند به ملاقات خدا برود.
معلم یا مرشد کسی است که با گذشته نگری خودآینده ی شما را پیش بینی می کند.درجست و جوی کسانی باشید که شما را به عنوان دانش آموز بپذیرند.معلم تان رابه دقت انتخاب کنید.یک معلم خوب شمارا راهنمایی می کند،ولی یک معلم بد شما را به بیراهه می کشاند.به معلمان خود احترام بگذارید.یک دانش آموز علاقه مند باشید چرا که معلمان،دانش آموزان باانگیزه رادوست دارند.
بهترین معلم کسی نیست که شما را سیراب کند،بلکه کسی است که شما را تشنه تر سازد.اوشما را وامی دارد تا به جست و جوی پاسخ بپردازد.
حکایت می کنند که در روزگاران کهن پادشاهی خواست از کسی که بزرگ ترین خدمت را به جامعه کرده تقدیر وتشکرکند.مردم از هر گروهی هم چون پزشکان و کارآفرینان آمدند وکارهایشان را ارایه کردند.پادشاه تحت تاثیر هیچ کدام از کارهای آن ها قرار نگرفت.درنهایت مردی میان سال باصورتی تابناک قدم به پیش گذاشت و گفت من معلم هستم.پادشاه از تختش پایین آمد وبه نشانه ی احترام سر تعظیم فرود آورد.این معلم است که برای ساختن جامعه،بزرگترین خدمت را انجام می دهد.