| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
چهار قانون شادکامی و موفقیت
قانون اول: نعمت هايت را بشمار
نعمت هايي را که در زندگي داري، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روي نداشته هايت متمرکز مي کني و فکرهايت را درهم مي ريزي؟ اين اولين قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمي بردار و تمام داشته هايت را که خداي مهربان، تقديمت کرده است، بنويس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنيدن، صحبت کردن، ديدن و هر چيزي را که داري. تو چيزهاي زيادي داري. نعمت هاي تو از ظرفيتت بيشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمي کني و از آ ها بهره نمي بري. خداوند، اين نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خيلي عادي و معمولي جلوه کرده است.
حتي اکنون، تو از نعمت هايي که مي توانند به تو سربلندي و افتخار ببخشند، برخورداري. اين ها گنجينه هايي هستند که مانند ابزاري براي ساخت، مي توانند آينده بهتر تو را پي ريزي کنند. از امروز شروع کن، ضعف هايي که شکست تو را فراهم مي آورند، فقط در فکر تو زندگي مي کنند.
فهرست نعمت هايت را دوباره مرور کن، دارايي هايت را حساب کن. تو خيلي از چيزها را داري که ديگران از آن محروم اند. روي اين قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بي نظير بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامي ها و فکرهاي منفي، دفن کرده اي و همان طور که دراز کشيده اي، حتي نمي تواني شکست هايت را ببخشي و خودت را با تنفر از خويشتن و متهم سازي خود، نابود سازي و خود را در مقابل ديگران، مقصر مي داني. حالا از قبرستاني که در آن، جز ناکامي و نااميدي نيست، بيرون بيا و به خودت هر روز بگو: من گنجينه با ارزشي هستم، چون خداي يکتا من را آفريده و در دنيا يکي مانند من خلق نشده است. بي نظير بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کساني که تو را خوار مي پندارند، گوش مي دهي و از همه بدتر، آنان را باور داري؟
من بي نظيرم و به خودم افتخار مي کنم. اين را با فرياد، هر روز بگو.
قانون سوم: يک کيلومتر، بيشتر از آن چه بايد راه بروي، راه برو
تنها عامل دست يابي به موفقيت، آن است که خدمتي بهتر و بيشتر از آن چه از تو انتظار مي رود، ارائه دهي. مهم نيست که وظيفه تو چيست. مطمئن ترين راه براي اين که خودت را به حد متوسط بکشاني، اين است که به اندازه وظيفه اي که برايت مشخص شده است، کار کني. به اين فکر نکن که اگر بيش از دستمزدت کار کني، به تو اجحاف شده است زيرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
يک کيلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لياقت تو بيش از اين هاست، آن را به سوي خود بکش. هر خدمتي که انجام مي دهي، بي پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دريافت نکردي، نگران مباش زيرا هرچه دير آيد، خوش آيد. تو نمي تواني موفقيت را احضار کني، تو فقط مي تواني لياقت و شايستگي آن را داشته باشي.
قانون چهارم: از نيروي انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داري، تو مي تواني بين شکست و نااميدي يا شادماني و کاميابي، يکي را انتخاب کني. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابي که داري، مي تواني در شکلي بالاتر، دوباره متولد شوي. به خودت بنگر، به انتخاب هايي فکرکن که تاکنون کرده اي، به لحظه هايي که روي زانو افتاده اي تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جاي تنفر، عشق، به جاي ايستايي، پويايي، به جاي تأخير، عمل و به جاي فکرهاي منفي، فکرهاي مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامي و موفقيت را ياد گرفتي، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببري. ديگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانايي اين را داري که شگفتي هاي عظيمي در زندگي ات به وجود آوري. پتانسيل تو نامحدود است. خودت را هميشه باور کن.
جز خدا کیست
که در سایه
مهرش برویم
رحمت اوست،
که هرلحظه
پناه من وتوست
خدایا
بخاطرحضورت
در تمام
لحظه هایمان
سپاست میگوییم
سه راه برای استفاده از قدرت قدرشناسی برای زندگی تان وجود دارد و هر یک از آنها عشق را بروز خواهند داد :
1.شکرگزار هر چیزی که در زندگی دریافت کرده اید باشید. (گذشته)
2. شکرگزار هر چیزی که در زندگی تان دریافت می کنید باشید .(حال)
3 . شکرگزار چیزهایی که می خواهید در زندگی دریافت کنید ،چنانچه گویی آنها را بدست آورده اید باشید. (آینده)
قتی از کسی دلخوریم، دلیل نمیشه عشقمون را ازش دریغ کنیم!
دنیا!پسر من از امروز به مدرسه می رود.
دنیا!با دستهایت پسرم را بگیر،او از امروز به مدرسه می رود.
همه چیز تا مدتی برای او غیر معمول و جدید به نظر می آید و من امیدوارم با ملایمت او را تدبیر کنی.اوتا به حال پادشاه لانه ی پرندگان و رئیس حیاط خلوت خانه بوده و من همیشه مواظبش بوده و زخم هایش را معالجه کرده و همواره آماده تسکین احساساتش بوده ام.
اما حالا همه چیز فرق کرده است.امروز صبح او می خواهد از پله های خانه پایین بیاید،دستش را تکان دهد و یک ماجرای بزرگ را آغاز کند که احتمالا شامل جنگ ها،ناراحتی ها،و افسوس ها خواهد بود.
مابرای زندگی کردن در این دنیا،به عشق و تشویق و ایمان نیاز داریم.پس ای دنیا،من آرزو می کنم به گونه ای دست های جوانش را بگیری و چیزهایی را به او یاد بدهی که او باید آن ها را بیاموزد.به او یاد بده،اما اگر می توانی با ملایمت.
او مجبور است که بیاموزد،من می دانم که همه ی مردم عادل نیستند.به او بیاموز که برای هر نامردی یک مردانگی وجود دارد وبرای هر دشمنی یک دوستی وجود دارد.اجازه بده که او بیاموزد بچه های شلوغ بیشتر از دیگران عقب می مانند.
به او عجایب کتاب ها را بیاموز،به او فرصت آرامش بده که فکر کند به راز و رمزهای پرندگان در آسمان،به عجایب خورشید و گل های روی تپه های سبز،به او یاد بده که تقلب کردن وحشتناک تر از شکست خوردن است.به او بیاموز که به عقایدش ایمان داشته باشد،حتی اگر کسی به او گفت که آن ها اشتباه هستند.
سعی کن به پسرم قدرت بدهی که از دیگران پیروی نکند.به او یاد بده که به دیگران گوش فرا دهد،ولی آن چه را که درباره ی حقایق شنیده،تصفیه کند وتنها افکار خوب را بگیرد.به او یاد بده که هرگز برای قلب و روح خود برچسب قیمت تعیین نکند.
به اویاد بده که گوش هایش را به روی حرف های یاوه ی دیگران ببندد و بایستدو بجنگد اگر او فکر می کند که افکارش درست هستند.ای دنیا!با ملایمت به او یاد بده،اما او را نوازش مکن،زیرا که تنها آتش است که آهن راسفت و آب دیده می کند
ای دنیا!این یک درخواست بزرگ است.اما ببینم که چه کار می کنی،او پسر خوبی است
آبراهام لینکلن
در 32 سالگی در یک دادگاه حقوق شکست خورد!
در 34 سالگی مجددا ورشکست شد!
در 35 سالگی عشق دوران کودکیش را از دست داد!
در 36 سالگی دچار اختلال اعصاب شد!
در 38 سالگی در انتخابات شکست خورد!
در 48،46،44 سالگی باز در انتخابات کنگره شکست خورد!
به 55سالگی که رسید باز نتوانست سناتور ایالت شود!
در 58سالگی مجددا سناتور نشد!
در 60 سالگی به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده شد!!!!
او نظام برده داری را در آمریکا از بین برد.
"نام او آبراهام_لنینکن بود"
جا نزد، هرگز جا نزد.
بازندگان آنهایی هستند که جا زدند.
مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست به دوستش گفت: «وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند ما کجا بودیم.» .
دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند ما کجا بودیم ! »
انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ... همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده ...
تلاش کردن و اینکه دوست داشته باشی به آینده ای بهتر برسی خیلی خوبه ولی حسرت خوردن، ساکن بودن و انرژی منفی دادن درست نیست رفیق !