| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
حتی تاریک ترین
شب نیزپایان خواهد یافت
و خورشید خواهددرخشید
روزهای خوب خواهندآمد
ب امید فردایی روشن که
ب آرزوهای امروزمان برسیم
***باعث می شود که به فوریت انجام پذیرد.
***حالت ضرب الاجل دارد.
***با عمل به موقع جلوی خسارت را می گیرد
***درکوتاه مدت عملکرد شخص را افزایش می دهد
الکساندر گراهام بل به سختی تلاش می کرد که یک وسیله ی کمک شنیداری برای زن ناشنوایش اختراع کند.اودرابداع وسیله ی کمک شنیداری شکست خورد،ولی در طول این فرآیند به اصول اصلی تلفن دست پیدا کرد.آیا می توانید بگویید که این شخص شانس آورده است؟
هنگامی که فرد خود را آماده کرده باشد،می توان یک شانس خوب را نوید داد.بدون تلاش و آماده کردن خود،شانسی هم در کار نخواهد بود.
شانس
او هرروز کار می کرد.
وشب ها هم زحمت می کشید.
اواز بازی کردن دست شست.
وازدیگر تفریحات نیز گذشت.
او کتاب های خسته کننده را می خواند
وچیزهای جدیدی یاد می گرفت.
اوبه پیش می رفت.
و موفقیت ها کسب می کرد.
او آرام آرام
باایمان و شجاعت به پیش می رفت.
هنگامی که او به پیروزی رسید
مردمان گفتند که شانس آورده است.
(سخن از یک گمنام)
مردم گاهی اوقات در جاهایی دست به معاوضه هایی می زنند که نباید آن کاررابکنند.برای مثال درروابط بین فردی،آن ها پول و هدایا رابرای به دست آوردن محبت و زمان به کار می گیرند.بعضی از مردم به جای این که محبت و زمان کافی صرف زن و بچه شان بکنند،ترجیح می دهند هرآن چه که آن ها می خواهند برایشان فراهم کنند.
هنگامی که اولویت بندی ها به درستی انتخاب نشده باشد،مازمان را از دست می دهیم و هدر دادن زمان یعنی هدردادن زندگی.اولویت بندی مستلزم نظم در آن چه که باید انجام گیرد است نه این که هر کاری که دلمان خواست و یا هوس کردیم انجام دهیم.
با مشکلات و نواقص چگونه برخورد می کنید؟
پاسخ شما به این سوال نشانگر منش شما است.یکی از کلیدهای حل معمای موفقیت،درک و فهم است.فکر و ذهن مردم اغلب به پول،قدرت،خوشبختی یا مقام مشغول است.ماباید درک درستی از اولویت بندی های خود داشته باشیم.
با خواندن و حفظ کردن اصولی که به موفقیت منتهی می شوند،نمی توان موفق شد،بلکه باید این اصول را فهمیدوبه کار بست.
زمانی که مشکلات غیر قابل حل به نظر می آیند،چنین پنداشته می شود که دست کشیدن آسان ترین کار باشد.این امر در مورد ازدواج،شغل و هرگونه رابطه ای صدق می کند.برنده ها زمین می خورند ولی از بازی کنار نمی کشند.ماهمه دچار اشتباهاتی در زندگی می شویم،ولی اشتباه کردن به معنای شکست خوردن نیست.بسیاری از افراد به علت این که دانش و توانایی لازم را ندارند و نه به این دلیل که خود را کنار کشیده اند شکست می خورند.رمز کلی موفقیت در دوکلمه ی پشتکار و استقامت نهفته است.پشتکار نسبت به آن چه که باید انجامش داد و مقاومت در مقابل آن چه که نباید آن را انجام داد.
یک فرد به این خاطر که شجاعتش بیشتر از دیگران است قهرمان نمی شود،بلکه او نسبت به دیگران 10 دقیقه شجاعت بیشتری به خرج می دهد (رالف والدو امرسون)
درخندیدن،خطردیوانه به نظر آمدن وجوددارد.
درگریستن،خطر احساساتی به نظر آمدن وجود دارد.
نزدیک شدن به دیگران خطر درگیری را در پی دارد.
درنشان دادن احساسات،خطر آشکار شدن باطن وجود دارد.
دردوست داشتن،خطر دوست نداشتن وجوددارد.
قبل از این که عقاید و رویاها را به هم پیوند دهید،خطر از دست دادن آن ها وجود دارد.
درزندگی کردن،خطر مردن وجود دارد.
درآرزو کردن،خطر ناامیدی وجود دارد.
درتلاش کردن،خطر شکست خوردن وجود دارد.
اما باید خطر کرد به خاطر این که بزرگ ترین خطر در زندگی خطر نکردن است.
شاید افرادی که خطر نمی کنند،بتوانند خودرااز درد و رنج خلاص کنند،ولی نمی توانند یا بگیرند،تغییر دهند،رشد کنند،دوست داشته باشند و زندگی کنند.
فقط شخصی که خطر می کند آزاد است.
1-خطر نکردن
2-فقدان استقامت
3-لذت طلبی آنی
4-اولویت بندی نداشتن
5-جست و جوی میان برها(راه های کوتاه)
6-خودخواهی و طمع
7-نداشتن اعتقاد راسخ
8-درک نکردن قوانین طبیعی
9-بی میلی به داشتن برنامه و آمادگی
10-دلیل تراشی
11-درس نگرفتن از اشتباهات گذشته
12-ناتوانی در تشخیص فرصت ها
13-ترس
14-ناتوانی در استفاده از هوش
15-نداشتن نظم و انظباط
16-عزت نفس پایین
17-نبود دانش.
18-نگرش جبرگرایانه
19-نداشتن هدف
20-نداشتن جرات
اگه واقعا کلید موفقیت رو می خوای باید در جهت مخالف با بقیه دنبالش بگردی.
امروزه در صورتی موفقیت آسان خواهد بود و رقابتی وجود نخواهد داشت که بتوانید درمسیر زندگی گام های اضافی بردارید.درمسافت های اضافی رقابتی وجود ندارد.آیا شما راضی به انجام کاری بیشتر از آن چه که به شما سپرده شده است،هستید؟چند نفر می شناسید که حاضرند کاری بیشتر از آن چه به آن ها محول شده،انجام دهند؟به سختی همه حاضرند چنین کاری بکنند.غالب مردم حاضر نیستندکاری فراتر از آن چه که به آن ها محول شده به انجام رسانند و دسته ی دومی نیز وجود دارند که فقط آن چه را که کافی می دانند انجام می دهند.تعداد کمی نیز وجود دارند که راضی به انجام بیشتر از آن چه که از آن ها خواسته می شود هستند.چرا آن ها کار بیشتری انجام می دهند؟
مزایای انجام کار بیشتر از آن چه که خواسته می شود عبارت است از:
*علی رغم این که چه چیزی انجام دهید و کجا کارکنید،شما خود راارزشمند خواهید یافت.
*این کار به شما اطمینان خاطر بیشتری می دهد
*مردم به شما به عنوان یک رهبر خواهند نگریست
*دیگران به شما اعتماد خواهند کرد
*مافوق ها به شما احترام خواهند گذاشت
*این کار موجب مشارکت و همکاری می شود.
اگر شما برای انسانی کار می کنید،تورابه خدا برای او کارکنید (کیم هابارد)
یک چنین افرادی درهرزمان و مکانی علی رغم سن،تجربه یا تحصیلات شان؛افرادی سخت کوش هستند وبدون این که کسی بالای سرشان باشد به کار خود ادامه می دهند؛افرادی وقت شناس و با ملاحظه هستند؛افرادی هستند که به دقت گوش فرا می دهند و درآموزش ها به درستی عمل می کنند؛افرادی هستند که حرف راست می زنند؛افرادی هستند که وقتی در یک موقعیت اضطراری از ان ها طلب کمک می شود اخم نمی کنند؛این افراد بیشتر از آن که تکلیف مدار باشند نتیجه مدار هستند و مردم دل شاد و مودبی هستند.
همیشه به این موضوع فکر کنید که شما درروابط با یک مشتری،دوستان،همسرتان،والدین و فرزندان خود چه قدر می توانید به آن ها نفع برسانید.هرزمان که کاری را انجام می دهید،از خود سوال کنید((چگونه می توانم این کاری را که انجام می دهم به نحو احسن انجام دهم؟))یا((من چه قدر می توانم به دیگران سود برسانم؟))
کلید موفقیت درچهار کلمه نهفته است:((وعلاوه بر آن اندکی بیشتر)).برنده ها کاری را که به آن ها سپرده شده است انجام می دهند-وعلاوه برآن اندکی بیشتر.برنده ها وظیفه شان را انجام می دهند-وعلاوه برآن اندکی بیشتر.برنده ها مودب و بخشنده هستند-وعلاوه بر آن اندکی بیشتر.روی برنده ها می توان حساب کرد-و علاوه بر آن اندکی بیشتر.برنده ها 100درصد تلاش می کنند-وعلاوه بر آن اندکی بیشتر.
توانایی،بدون قابل اعتماد بودن،مسئولیت پذیری و انعطاف پذیری به درد نخور است.
چرا بعضی افراد بسیار باهوش و باسابقه ی تحصیلی درخشان،درزندگی شکست می خورند ویا این که به جای بهترین عملکرد در حد متوسط عمل می کنند؟به خاطر این که آن ها درچیزی مهارت کسب کرده اند که به درد نمی خورد واین امر باعث انباشت انرژی های منفی می شود.آن ها نمی خواهند آن چه را که به آن ها محول شده به انجام برسانند ویااین که فقط در حدی که از آن ها خواسته شده،کارمی کنند.تعجبی هم نیست که آن ها درزندگی شکست خواهند خورد.زمانی که ماچیزی فراتر از آن چه موظف به انجام دادنش هستیم،انجام می دهیم.ما مسابقه رابه پایان می رسانیم.درواقع،ماخود حریف خود می شویم یک چنین نگرشی بسیار مهم تر از هوش و تحصیلات است.
هنگامی که خسته می شوم و می خواهم که تمرین را تمام کنم،ازاین که می بینم حریف بغل دستی ام هنوز کار می کند شگفت زده می شوم.هنگامی که می بینم او هنوز کار می کند،شروع به فشارآوردن به خودم می کنم.هنگامی که می بینم او بیش از اندازه کار می کند،فشار بیشتری به خود می آورم
پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند، دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد.
اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید. پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند.
دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود. پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد.
نتیجه گیری:
هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت.
نوع بیان یک مطلب، می تواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد.
نعمت هایتان را بشمارید نه مشکلات را.برای بوییدن گل رز وقت بگذارید.غیر معمول نیست بشنوید که فردی به علت یک حادثه ویا بیماری کور یا فلج بشود،اما یک میلیون دلار در یک قرعه کشی برنده شود.چه تعدادی از ما دوست داریم جای خودرابااین شخص عوض کنیم؟هیچ یک از ما،ما چنان روی گله و شکایت و چیزهایی که نداریم متمرکز شده ایم که دیدن چیزهایی را هم که داریم از دست می دهیم.پس باید قدردان آن ها باشیم.
وقتی که من می گویم به داشته ها و موهبت های خود اهمیت بدهید نه به مسائل و مشکلات،پیامش این نیست که از خود راضی باشید.اگر از خود راضی بودن را شما به عنوان پیام گرفته باشید،پس من از ارتباط ناقصم احساس گناه خواهم کردوشمااز دریافت انتخابی خودتان.
برای ارایه ی یک مثال و نمونه از دریافت انتخابی،داستانی را تعریف می کنم.از پزشکی دعوت شد تادرجلسه ای ضررهای ناشی از الکل رابرای حضار بگوید.اوخواست به وسیله ی یک نمایش واقعی،مضار الکل رابرای افراد معتاد به الکل نشان دهد.دوظرف انتخاب کرد که یکی آب تقطیر شده ودیگری الکل خالص بود.یک کرم را داخل آب تقطیر شده قرار داد که به صورت زیبایی شنا می کرد ویک کرم دیگر را داخل الکل انداخت که جلوی چشم همه ازبین رفت.اوخواست ثابت کند که الکل چنین کاری را برای بدن ما نیز انجام می دهد.از جمع خواست که نتیجه ی اخلاقی این داستان را بگویند.شخصی از بین جمع گفت:اگر شما الکل را بخورید هیچ کرمی در شکم تان زنده نخواهد ماند.
آیا پیام این بود؟البته که نه.آن مرد دریافت انتخابی داشت.مابه آن چه که می خواهیم بشنویم گوش می دهیم و نه آن چیزی که گفته شده است.
بسیاری از موهبت ها و نعمت ها،گنج های مخفی هستند.موهبت هایتان رادرنظر داشته باشید ونه مشکلات را.
روی بیلبوردها به آلمانی نوشته شده: «زکات یعنی تو به نیازمندان کمک می کنی»