| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
دانشگاه چه کاری انجام نمیدهد؟
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
دانشگاه هاروارد در آمریکا – تأسیس 1636 میلادی - سالیان سال است که در صدر فهرست برترین دانشگاههای دنیا قرار دارد. هاروارد – در کنار چند دانشگاه دیگر - به نوعی نماد دانشگاههای برتر در جهان نیز هست. هری لویس (Harry Lewis - 1947) متخصص ریاضیات و علوم کامپیوتر که در فاصله 1995 تا 2003 رئیس کالج هاروارد بوده در کتابی با عنوان انگلیسی «نخبگی بدون روح» که توسط «مرتضی مردیها» به فارسی با عنوان «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» (1395) منتشر شده است، به شیوهای متفاوت به دانشگاه و وظایف آن مینگرد. کتاب درباره دانشگاه هاروارد است اما بخش مهمی از آن درباره هر نظام دانشگاهی و بالاخص دانشگاه در ایران نیز صادق است.
ایده اصلی لوییس این است که دانشگاهها نقش تربیتی خود را در قبال دانشجویان کارشناسی فراموش کردهاند. دانشگاهها به دانشجویان کمک نمیکنند تا هدفهای بزرگتری برای زندگیشان تعریف کنند و هنگامی که کالج را ترک میکنند انسانهای بهتری شده باشند. او مینویسد «وقتی سخنرانیهای مدیران دانشگاهی را مطالعه میکنید ... به ندرت چیزی درباره قدرت شخصی، یکپارچگی شخصیتی، مهربانی، همکاری، و اینکه چطور جهان بهتری بسازیم پیدا میکنید.»
لوییس عبارتی از یورگه دومینگوئز را درباره آموزش ذکر میکند که بسیار تأملبرانگیز است: «آموزش لیبرال چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهای اولیهای که به شما آموخته بودهاند، همچنان در ذهن شما باقی مانده است. با چنین معیاری، فارغالتحصیلان کالجهای امروزی چه چیزی را با خود از دانشگاه یادگار میبرند؟» و خودش درباره دانشگاه میگوید «... به جای آنکه استخوانبندی اخلاقی دانشجویان را محکم کنیم آنها را با آبنبات خوشحال و راضی میکنیم.»
لوییس علاوه بر اینکه نشان میدهد حتی هاروارد نیز فهمی سطحی و ضعیف از هدف آموزشی خود در دوره کارشناسی دارد، به مصائب رقابت علمی در بین اساتید برای کسب ارتقا و جایگاه شغلی بهتر نیز میپردازد. او نشان میدهد که رقابت برای نوشتن مقالات هر چه بیشتر استادان تازهکار را وادار میکند چیزهایی بنویسند که زودتر در مجلات پذیرفته میشوند و در نهایت نتیجه میگیرد اساتید در طی فرایندهای آکادمیک به کسانی تبدیل میشوند که به قلب و روح دانشجویان توجهی ندارند و صرفاً بر ذهن ایشان متمرکز میشوند. «هیچ فشار رقابتیای بر اساتید اعمال نمیشود تا آنها را وادار کند از دانشجویان انسانهای بهتری بسازند.»
لوییس معتقد است هاروارد به دانشجویان درس میدهد اما آنها را خردمند بار نمیآورد. دانشگاه دیگر دانشجویان را برای مسئولیتپذیری در برابر جامعه - جامعهای که به آنها اجازه و امکانات داده تا در بهترین دانشگاه تحصیل کنند – تربیت نمیکند. دانشگاه حتی دانشجویان را برای طرح سؤالات بنیادین در زندگی سیاسی و اجتماعی هم آماده نمیکند. دانشگاه تحت تأثیر نظام ارتقای اساتید، پولیشدن روابط، توسعه ورزش حرفهای (در دانشگاه آمریکایی) مبتنی بر پول، و عواملی دیگر، دانشجویان را برای زندگی در جامعه آماده نمیکند.
آنچه لوییس میگوید درباره هاروارد – برترین دانشگاه دنیا – است که حداقل از نگاه اول، سهمی بزرگ در تخصصها و تحقیقات در جهان دارد؛ ولی وظیفه تربیتی و اجتماعیاش را درست انجام نمیدهد. خوانندگان کتاب که خود تجربه دانشگاه ایرانی را – بالاخص در یک دهه گذشته داشته باشند – در تطبیق دادن بسیاری از ایدههای کتاب «نگاه انتقادی به دانشگاه هاروارد» با شرایط دانشگاه ایرانی مشکلی نخواهند داشت. استاد و دانشجو با خواندن این کتاب با نگاه دیگری به وظیفه و مسئولیت دانشگاه آشنا خواهند شد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
در حکایتی از گذشته معروف است که پادشاه یک کشور به پادشاه یک کشور دیگر یک فیل سفید هدیه می دهد، کسی که هدیه را پذیرفته، هزینه های زیادی را صرف نگهداری و خوراک این فیل سفید می کرد، نسل های مختلف بدون آن که بدانند این فیل سفید به چه درد می خورد هزینه های زیادی را برای آن متحمل میشدند و دلشان هم نمی آمد که آن را کنار بگذارند یا رها کنند زیرا می گفتند:
"حیف است تا کنون هزینه زیادی برای آن شده است و نمیتوان آن را رها کرد!".
فیل سفید در مدیریت استعاره از موضوعیست که هزینه زیادی برای آن شده است و هیچ خاصیت مفیدی ندارد! و از آن جهت کنار گذاشته نمیشود که صرفاً برای آن هزینه شده است.
در نظر بگیرید کسی وارد دانشگاه میشود و متوجه میشود استعدادی در آن رشته ندارد اما آن را رها نمیکند به خاطر هزینه هایی که برای قبولی آن داده است و زمانی که صرف کرده است و میداند در آینده نیز آن رشته منبع درآمد او نخواهد شد، به آن رشته دانشگاهی و آن مدرک میتوان فیل سفیدآن فرد گفت. در مورد کسب و کار هم همینطور است. شاید محصولی آنقدر ارزش ندارد که برای آن هزینه بیشتر صرف گردد.
هفت یا هشت سالم بود.
برای خرید میوه و سبزی با سفارش مادرم به مغازه محل رفتم.
اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو
تا دانشگاه هم همراهی کنی!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش.
میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35زار.
دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادادرای از بقالی جنب میوه فروشی.
و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خانه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟
راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود…
مادر چیزی نگفت و زیرلب غرولندی کرد. منم متوجه اعتراض او نشدم.
داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم. اضطرابم بیشتر شده بود که یهو مادر پرسید آقای صبوری (رحمت خدا بر او باد…) میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟
آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا رو به من کرد گفت: آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد…
اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت، به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری.
مادر از مغازه بیرون رفت. اما من داخل بودم.
حاجی رو به من کرد و گفت:
این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه!
به خدا هنوزم بعد 44سال لبخند و پندش یادم هست!
بارها با خودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن…
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روانشناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند…
ولی تهمت رو به جان خریدن
تا دلی پریشون نشه…
عقیده ی عمومی براین است که ما در مدرسه و دانشگاه،تعلیم و تربیت کسب می کنیم.من در سمینارهای کشورهای مختلف شرکت می کنم.همیشه شرکت کنندگان در سمینارها ازمن می پرسند:آیا ما واقعا درمدارس و دانشگاه ها آموزش واقعی دریافت می کنیم؟به صورت کلی یک توافق وجود دارد که مقداری آموزش می بینیم اماکافی نیست.مامقداری اطلاعات از مدرسه و دانشگاه دریافت می کنیم،اما برای تربیت شدن به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.اما ما نیاز داریم معنای درست تربیت را بدانیم.
تربیت فکری،((مغز))راتحت تاثیر قرار می دهد وتربیت مبتنی بر ارزش،دل را تحت تاثیر قرار می دهد.درحقیقت تعلیم و تربیتی که دل را آموزش نمی دهد می تواند خطرناک باشد اگر ما می خواهیم یک فردی را برای ادارات،خانواده ها و جامعه تربیت کنیم ماباید به حداقلی از سواد اخلاقی وارزش ها نیز توجه نماییم.تعلیم و تربیتی که صفات بنیادی منش واخلاق مانندصداقت،جرات مندی،پی گیری و مسئولیت را به وجود می آورندکاملا ضروری هستند.ما به آموزش های دانشگاهی زیاد نیاز نداریم بلکه به آموزش بیشتر ارزش ها نیاز داریم.تاکید می کنم؛شخصی که به صورت اخلاقی آمورش دیده است از ظرفیت بیشتری برای ترقی و یا موفقیت در زندگی برخوردار خواهد شد تافردی به نسبت کاملا بدون اخلاق که شرایط تحصیلی برتری داشته است.ساخت منش و آموزش ارزش ها و اخلاق در سال های اولیه درونی می شود،چون کودک با این دانش متولد نمی شود.
این موضوع شبیه پسر کوچکی است که می گوید وقتی که پسر بزرگی شدم،فلان و فلان مورد را انجام خواهم داد وخوشحال خواهم شد.وقتی او یک پسر بزرگ می شود می گوید وقتی که دانشگاه را تمام کردم فلان وفلان مورد انجام می دهم و خوشحال خواهم شد.وقتی او دانشگاه را تمام می کند،می گوید وقتی شغلی پیدا کردم،فلان و فلان مورد را انجام خواهم دادو خوشحال خواهم شد.وقتی شغلی را پیدا می کند او می گوید وقتی ازدواج کردم،فلان و فلان کار را انجام می دهم و خوشحال خواهم شد.وقتی که ازدواج کرد،می گوید وقتی بچه هایم از مدرسه فارغ التحصیل شدند وقتی که بچه هایش فارغ التحصیل شدند می گوید وقتی بازنشسته شدم فلان و فلان کار را انجام می دهم وخوشحال خواهم شد.وقتی او بازنشسته شد می بیند که زندگی در جلوی چشم های او تمام شده است.
برخی افراد تاخیر در کارها را تمرین می کنند وبه وسیله ی عبارات و کلمات آن را پنهان می کنند.می گویند:من تجزیه و تحلیل می کنم و شش ماه بعد آن ها هنوز در حال تجزیه و تحلیل هستند.آن چیزی که نمی فهمند این است که آن ها از بیماری به نام((فلج تجزیه و تحلیل))رنج می برند وآن ها هرگز موفق نخواهند شد.نوعی دیگر از افراد تاخیر کننده وجود دارند که می گویند:((من آماده می شوم))ماه بعد هنوز در حال آماده شدن هستند وشش ماه بعد آن ها باز هنوز آماده می شوند.چیزی را که آن ها درک نمی کنند این است که از یک بیماری به نام((بهانه سازی))در رنج هستند.آن ها بهانه هایی برای خود می سازند.
چه زمانی است و ما کجا هستیم؟پاسخ این است که اکنون زمان حال است و ما اینجا هستیم.اجازه دهید بهترین زمان یعنی زمان حال را ایجاد کنیم واز زمان حاضر کاملا مفید،بهره ببریم.پیام ما این نیست که نیاز به برنامه ای برای آینده نیست.پیام ما این است که برای آینده نیاز به برنامه داریم.اگر ما از زمان حال خود به صورت کامل استفاده کنیم.بذرهایی برای آینده ی بهتر به صورت خودکار کشته ایم.آیا چنین نیست؟
اگر شما می خواهید نگرش مثبت ایجاد کنید این عبارت را یاد بگیرید:((آن را حالا انجام بده))و عادت به تاخیر انداختن کارها را متوقف کن.
غمگین ترین کلمات درزندگی عبارتند از:
1-ممکن بود این طوری بشود
2-باید این کار را می کردم
3-می توانستم این کار را بکنم
4-ای کاش این کار را می کردم
5-ای کاش وقت بیشتری می گذاشتم
من مطمئنم که همه ی افراد موفق می خواهند تاخیر داشته باشند اما هرگز دوروبر آن نمی روند.
وقتی کسی می گوید:((من یکی از همین روزها آن کار را انجام می دهم))شما مطمئن باشید که آن به معنای این است که هیچ یک ازروزها انجام نمی دهد.
برخی افراد منتظر می مانند همه ی چراغ ها سبز بشوند تا از خانه شان خارج شوند.آن،هرگز اتفاق نخواهد افتاد آن ها قبل از آنکه شروع کنند شکست می خورند واین امر غمگین کننده است.تاخیر کردن درکارها را متوقف کنید،زمان آن فراررسیده است که بهانه ها را کنار بگذاریم.